صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۴۷۷۲۷
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۰ - ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۲
کیومرث پوراحمد در روزنامه شرق نوشت:
زمانی این قانون بود که اگر یک بقال یا مکانیک یا پزشک داروساز می‌خواست محل کسبی برای خودش دایر کند می‌بایست حریم و فاصله مشخصی را از دکان هم‌شغلش رعایت می‌کرد.  نمی‌دانم این قانون از کی برداشته شد که حالا در فاصله دو ایستگاه اتوبوس می‌توانیم 10، 20 و 30 سوپرمارکت ببینیم و هفت، هشت، 10‌تا داروخانه. به‌این‌ترتیب است که یک داروخانه به‌طور طبیعی نمی‌تواند مشتری فراوان و درآمد کلانی داشته باشد.

چسبیده به خانه ما داروخانه‌ایست که 10 سالی از افتتاحش می‌گذرد و صاحبش همان پژوی قدیمی‌ای را سوار می‌شود که 10سال پیش سوار می‌شد و اساسا از رفتار و سلوکش هم معلوم است که آدم سلامتی است؛ اما حدود 15سال پیش نزدیک دفتر ما داروخانه کوچکی افتتاح شد. موقعیت مکانی داروخانه هم جایی بود که به‌نظر می‌رسید این طفلک به‌زودی ورشکست می‌شود.

صاحب داروخانه پزشک جوانی بود که با یک پراید قراضه می‌آمد و کرکره‌اش را بالا می‌کشید. سه، چهار سال بعد پراید قراضه آقای دکتر به یک اتومبیل چندصد‌میلیونی تبدیل شد. رفتار و سلوکش هم نشان می‌داد که درست کردار نیست. درآمدهای کلان این آقای دکتر از بندوبست در تهیه و توزیع داروهای کمیاب و نایاب و قاچاق بوده و هست و از‌گران‌فروشی البته.

اینکه می‌گویم‌گران‌فروشی، اولین تصور این است که دارویی را حداکثر به دوبرابر و اگر خیلی بی‌انصاف باشی به سه‌برابر قیمت بفروشی؛ اما حداقل یک موردش را سراغ دارم که یک داروی صدتومانی را به 16‌هزار تومان فروخته بود. یعنی 160برابر قیمت!!  به فکر فیلمنامه‌ای بودم درباره دوجنسیتی‌ها. می‌خواستم اطلاعات بیشتری درباره عمل جراحی دوجنسیتی‌ها بگیرم. با پزشکی ملاقات کردم که در این زمینه اطلاعات زیادی داشت.

می‌گفت دکتری در بیمارستانی که دوجنسیتی‌ها را عمل می‌کند، برای هر عمل یک‌میلیون‌ونیم زیرمیزی می‌گیرد و بعد هم طرف را - به‌خصوص اگر پسری باشد که قرار است دختر شود - جوری عمل می‌کند که موضع عمل دایم عفونی شود، چسبند‌گی پیدا کند و‌ هزار درد بی‌درمان دیگر پیدا کند تا مجبور باشد بارهاوبارها مراجعه کند و پول بدهد و دوباره و سه‌باره زیر تیغ این سلاخ برود؛ اما آنچه باعث شد این مطلب را بنویسم اتفاقی بود که چندشب پیش (نیمه‌شب دوشنبه تا اولین ساعات بامداد سه‌شنبه سوم اردیبهشت) اتفاق افتاده است.

همسرم به‌دلیل مشکلی که برای خواهرش پیش آمده بود او را به اورژانس بیمارستان معروفی در تهران می‌برد. (چون شخصا حضور نداشتم و روزنامه هم حاضرنشد یا امکانش را نداشت که همراه همسرم به بیمارستان برود و گزارشی تهیه کند، نام بیمارستان را حذف کردم). همسرم ساعت دو بامداد به خانه برگشت. بغضی فروخورده توی چشم‌ها و چهره و همه وجودش بود. پرسیدم «چی شده؟» که زد زیر گریه. از آن گریه‌های تلخ از ته دل که دل آدم را می‌تراشد و می‌خراشد.

بعد که خوب گریه‌اش را کرد و آرام گرفت ماجرا را توضیح داد: جوانی مادر پیرش را به اورژانس بیمارستان آورده. توی داروخانه بیمارستان با نسخه پزشک کشیک، سرم و چند آمپول می‌گیرد، حالا باید به «صندوق» برود که فاصله‌اش تا «پذیرش نسخه» زیاد است و کلافه است که چگونه مادرش را تنها بگذارد. همسرم که متوجه شرایط جوان می‌شود به او می‌گوید برو به کارت برس من مواظب مادرت هستم. پسر تشکر می‌کند و می‌رود. همسرم که در مواردی خیلی خوب می‌تواند آمرانه رفتار کند پرستارها را مجبور می‌کند پیرزن را - به حساب اینکه مادر خودم است - بستری کنند. بعد از اینکه بستری‌اش می‌کنند و به او اکسیژن می‌دهند. چند لحظه بعد پرستار سراسیمه بیرون می‌آید و سرپرستار را صدا می‌کند... .

از این به بعد همسرم دنبال کار خواهرش است... ساعتی بعد سرپرستار با همسرم روبه‌رو می‌شود و به او تسلیت می‌گوید. همسرم می‌گوید مادر من نبود؛ ولی چه فرق می‌کند. تمام کرد؟ پرستار برافروخته و عصبی می‌گوید: پیرزن دوساعت پیش از بستری‌شدن مرده بوده و پزشک بی‌انصاف حتی نبض بیمار را نگرفته و برای مرده نسخه نوشته! به یاد مورد دیگری افتادم. یک بیمار سرطانی که مرگش قطعی و قریب‌الوقوع بوده با تحریک احساسات همراهان می‌رود زیر تیغ تا جسدی که فقط نفس می‌کشیده عاملی بشود که پیش از نفس‌نکشیدن چند‌ میلیون تومانی به کیسه گشاد جراح سرازیر کند. این چند مورد چیزهایی است که همه‌اش تازه است.

 قطعا اگر فکر کنم موارد بسیار زیادی از کسانی که با سربرگ پزشکی به جان و مال و سلامت مردم افتاده‌اند به یاد خواهم آورد؛ و قطعا هرکس دیگر هم که در این ملک زندگی می‌کند، می‌تواند نمونه‌های فراوانی از این‌گونه جنایت‌ها که در صفحه حوادث هیچ روزنامه‌ای منعکس نمی‌شود به یاد بیاورد. به گمانم همه روزنامه‌های مستقل وظیفه دارند که خبرنگارانی جدی و سمج را دنبال این‌گونه موارد بفرستند و این موارد را دایما افشا کنندو بهتر از هر خبرنگاری، این جامعه شریف، مردمی و دلسوز و فداکار پزشکی ایران است که وظیفه دارد این موارد را افشا کند و این بدنامی را از دامان پاک و در سطح جهانی افتخارآفرین جامعه پزشکی ایران پاک کنید. می‌دانم که جایی هم به نام «نظام پزشکی» وجود دارد؛ ولی واقعیتش این است که نمی‌دانم آیا نظام پزشکی همان نقش مفید و به شدت موثری که معمولا اکثر اتحادیه‌های صنفی دارند، بر جامعه پزشکی دارد یا نه و گذشته از همه اینها صد البته که «بیله دیگ بیله چغندر».  [...]

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
چرا به اینجا رسیدیم؟
ناشناس
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
حرفاتون درست ولی چرا وقتی به یه بازیکن فوتبال این مملکت حقوق میلیاردی از بیت المال خودتون میدن صداتون در نمی آد و میرین ورزشگاه تشویقشونم می کنین. از ماست که بر ماست در ضمن
بی انصافیه اگه گذشت و پاکی برخی از پزشکان رو نادیده بگیریم و همه رو اینجوری قضاوت کنیم .تو همه قشری یه عده آدم بد و بی اخلاق پیدا میشه.
هما
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
جامعه غرق در انحطاط اخلاقی شده و متاسفانه همه مون یکجوری آلوده شدیم...فقط ادعامون گوش فلک رو کر میکنه...بعضی از این دکترا به حدی بی وجدان شدن که زنده و مرده ی آدما براشون یکیه...انگار خدا فراموش شده!!!!!
ناشناس
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
جناب پوراحمد اگربخواهيدوالبته اجازه داشته باشيدباهمين موضوع مورداشاره شما فيلم مستند(قصه هاي پزشكان ما)بسازيدازسريال قصه هاي مجيد واوشين نيزبيشترطول مي كشد.من نيزبه چشم خودديدم زيرميزي پزشكي 3 ، 5 و...ميليوني .درجامعه اي كه تامين هزينه چك آپ ساليانه نيزبراي بسياري ازمردم مقدورنيست.واقعا"بايدتاسف خوردوخون گريست.متاسفانه اين بيماري درتمام حرفه هابه انحاي مختلف وجوددارد.؟؟!!
بايكوت
۱۳:۲۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
شوربختانه مدتهاست انسانيت كوچ كرده ...
ناشناس
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
سرورم ان تعمیر کار سرکوچه شما یک شبه تعمیر کار نشده ان هم 24 سال دود روغن مصرف کرده و گرنه شما هم خوتان تعمیر می کردید. درس خواندن ما نباید بهانه ای شود تا فاصله طبقاتی در بین و داخل گروها از زمین تا فلک باشد. واقعا فکر می کنید دیگران درس نخوانند آیا یک دکتری برق از یک دندانپزشک یا داروساز کمتر زحمت درس خواندن داشته نه این طور نیست متاسفانه بی مسئولیتی ،فقدان نظارت در جامعه ما شرایط نا مطلوب را دیکته کرده است. آیا در دنیای غیر از ما هم این روش را پی می گیرند؟
ناشناس
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
اخیرا هر سالمندبیماری که از مراکز سالمندان عازم بیمارستان جهت درمان میشود، با یک صورتحساب میلیونی در دست همراهان عازم بهشت زهرا میشود.
ناشناس
۱۲:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
شربت متادون كه يك مسكن قوي و اعتياد آوره توسط موسسات ترك اعتياد به قيمت 4 هزار تومان از دانشگاه خريداري ميشه و بيرون به قيمت 200 هزار تومان فروخته ميشه ! و بدتر از اون اينكه اين شربت نه براي ترك اعتياد بلكه براي رفع نياز معتادين به اين دارو فروخته ميشه !! دكتر زنان و زايماني رو ميشناسم كه عضو هيئت علمي دانشگاه هم هست خانم 7 ماه باردرو چندين بار به مطبش ميكشوند و آزمايشات مختلف براش تجويز ميكرد تا بفهمه علت عدم پريوديسمش چيه!!!!
ناشناس
۱۲:۰۸ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
با سلام
خوب این نتیجه ی اقتصاد یارانه ای و دولتی است خود شما هم پزشکی باشین که بعد از 24 سال تحصیل بابت یه عمل جراحی سخت چند ساعته تو بیمارستان دولتی 30هزار تومن بهت بدن در حالیکه تعمیر کار سر کوچه ات بابت 5 دقیقه کار 30 تومن ازت میخواد چکار میکنین، ضمنا چنانچه بابت زیرمیزی به نظام پزشکی مراجعه کنین جواتشون اینه که "طرف پول مشهوریت خودشو و البته با لحاظ نکته ی قبل میگیره، شما میتونین برین دکتری که نمیگیره!"
البته اینجانب در حال اتمام phd یه رشته ی غیر پزشکی ام اما مطمئنا فردا به اندازه ی همان تعمیرکاره یا دلاله و... درآمد ندارم اینجاست که یه آدم تحصیل کرده مث من بعد از 24 سال آنهم در رشته ای به غایت سخت باید بیکار بشه. در کل بیایین درست قضاوت کنیم و هی به تحصیل کرده ها گیر ندیم اتفاقا به نظر من درآمد اون پزشکه خیلی هم حلاله، 24 سال زحمت کشده اما اونکه با سوداگری و سفته بازی بدون داشتن دیپلم مایه داره این حسرت آوره
عباس
۱۲:۰۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
به خاهر زاده منهم یک آزمایش 800هزار تومنی(برای چاربار همون آزمایش) دادن که نداشت دکتره هم به این پسر بیست ساله میگه اگه جانت نمیرزه برو بمیر!!
همه میچاپن اما این کجا واون کجا؟ تازه اینا مدعی خدمت به مردم هم هستن
ناشناس
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
جانا سخن از دل ما میگویی.متاسفانه و صد متاسفانه همینطور است با اینکه همیشه ازدیاد تعرفه پزشکان ازهمه اقشار سریعتر بوده و با علم به اینکه این صنف در هیچ کشوری اینقدر ترک تازی نمیتوانند بکنند بازهم اخلاقاتشان شدیدا افول کرده است. با کمی تامل میبینم جدای از اثرات تحریم و سو مدیریت مسئولین خود ما مردم در نابسامن کردن اوضاع سهمی کمتر از استعمار نداریم به امید اینکه طمع خود را روزی سرکوب کنیم.
منوچهر
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
یک بیمار سرطانی که مرگش قطعی و قریب‌الوقوع بوده با تحریک احساسات همراهان می‌رود زیر تیغ تا جسدی که فقط نفس می‌کشیده عاملی بشود که پیش از نفس‌نکشیدن چند‌ میلیون تومانی به کیسه گشاد جراح سرازیر کند. این این اتفاق برای بچه منهم افتاد
ناشناس
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
خدا بهتون صبر بده.
بايكوت
۱۳:۲۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
منوچهر عزيز اميدوارم شادي هاي پي در پي اين غبار غم رو از زندگي ت بزدايد .
ناشناس
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
متاسفیم
نیما
۱۱:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
وقتی علم به ثروت اندوزی آلوده شود، وقتی سوء استفاده از اعتماد درماندگان حمل بر زیرکی و فرصت طلبی گردد و وقتی که در مملکتی که تنها پزشکان و امثال هم سندیکا دارند تا مطامع خودی را برای اغنای حس خودپرستی خود و خودبزرگ بینی قشری بکار ببرند، جز این نمی توان انتظار داشت.
ناشناس
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
مردم در اين چند سال هزاران بار حريص تر از قبل شده اند و و ا ين بزرگترين خيانت دولت فخيمه است، مردم ديگر ميليارد هم راضيشان نمي كند، سير نمي شوند فقط مي خزان بكنن و بخورن
ناشناس
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
زمستان است
ناشناس
۱۰:۵۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
مدت‏هاست دلمان بر همۀ احوال این مملکت و بر آنچه بر مردمانش (از جمله خودم) می‏رود، می‏سوزد و می‏سوزد و می‏سوزد
ناشناس
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
حق.
بهترین نتیجه گیری
۱۰:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
«بیله دیگ بیله چغندر»
ناشناس
۱۶:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
یعنی چی ؟
ناشناس
۱۰:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
دوست عزیز این ترازدی منحصر به حرفه پزشکی نیست در ایران امروز مسابقه ای جانانه برای افزودن به مقدار مال و ثروت بدون در نظر گرفتن حداقل معیار های انسانی و اخلاقی در گرفته که تقریبا همه صنوف و حرف به نوعی درگیر ان شده اند
ناشناس
۱۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
برای اطلاع عرض می کنم، صاحب داروخانه پزشک نیست بلکه دکتر داروساز است! بهتر است قبل از نوشتن چنین مطالبی حداقل کمی بیشتر جستجو کنیم...
ناشناس
۱۲:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
این همه حرف درد دار زده شده و شما هم گیر دادی به چه ورد حاشیه ایی!
جداً جالبه
هما
۱۳:۵۳ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
بله پزشک نیست اما رشته ش زیرمجموعه ی پزشکیه پروفسور!!!!!!
شعیب
۱۰:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
مطلبت جالب و غم انگیز بود .
به امید حل معضلات جامعه ی داغدیده مان
ناشناس
۱۰:۲۱ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
اینها را به صدا و سیما هم بگویید ، چون چند روز پیش مطلب داغی را در مورد پزشکی در انگلستان ثبت می کرد .
مرتضی
۱۰:۲۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
امیدوارم گذر این پزشکان به بیمارستان بیفتد
ناشناس
۱۴:۱۲ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
به تیمارستان بیفتد بهتر است
ناشناس
۱۴:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
جهت اطلاع جنابعالی عرض می کنم همان دکتری که از مردم بی پول برای خدماتش پول کلان تقاضا می کند برای همکار متمول خود کلا تخفیف داده و مجانی کار می کند البته با خدمات ویژه ای که مردم عادی هرگز خواب آنرا نمی بینند (چندین بار شاهد این قضیه بودم)