چرا کرایه تاکسی گران شد؟!
مسافران در این روزهای سرد پاییزی بین صفهای طولانی تاکسی، اتوبوس شلوغ و کرایههای نجومی گرفتار شدهاند؛ داستانی واقعی از هزینهای که هر روز چند برابر میشود و درآمدی که به ایاب و ذهاب نمیرسد...
فرارو- «به علت افزایش تقاضا کرایه بیش از تعرفه تعریف شده است»؛ این پیامی بود که یکی از تاکسیهای اینترنتی داد. کرایه تاکسی ایستگاه مترو کرج تا محل زندگیم ۲۰ هزار تومان است، اما تاکسیهای اینترنتی قیمت ۱۲۸ هزار تومان را پیشنهاد داده بودند. اگرچه قرار نیست تا سال آینده نرخ کرایه تاکسیها به واسطه سه نرخی شدن قیمت بنزین افزایش یابد؛ اما زمزمه خبر آن کافی بود تا مسافرکشها، تعرفه تاکسیهای اینترنتی و قوانین غیررسمی تاکسیدارها خودشان قیمت را بالا ببرند. مسافر هم یا به قیمت اعلامی تن میدهد و یا آنقدر در سرما میماند تا به زودی مجبور شود ۱۰ برابر آن قیمت برای درمان سرماخوردگیاش هزینه کند.
به گزارش فرارو، ساعت ۶ عصر از محل کارم که حوالی مرزداران تهران است به راه افتادم. با اتوبوس خودم را به صادقیه رساندم تا سریعتر سوار مترو تندرو شوم؛ برای ۲۰ دقیقه زودتر رسیدن ازدحام جمعیت را تاب آوردم تا به ایستگاه تاکسیهای پل فردیس رسیدم. هوای کرج همیشه چند درجهای سردتر از تهران است. شال گردنم را محکمتر بستم و دوان دوان خودم را به ایستگاه تاکسیهای فردیس رساندم. از ابتدای صف شروع کردم و تخمین زدم که حدودا تا آخر صف چند نفر جلویم ایستادهاند؛ حدود ۷۶ نفر! بنابراین حتی اگر ۱۰ تاکسی میآمد، باز نوبت به من نمیرسید. صرف نظر از اینکه حدودا هر یک ربع تا نیم ساعت، تاکسیها به این ایستگاه میرسند. فورا به سراغ تاکسیهای اینترنتی رفتم؛ قیمت اعلامی آن ۶ برابر کرایه تاکسی خط بود؛ راه حل بعدی چیست؟
اتوبوس هم هست
بیلبوردهای «نفس شهر سبز میشود» که حکایت از آمدن اتوبوس برقی به کرج دارد چند وقتی است در سطح شهر به چشم میخورد. درگیر یافتن تاکسی بودم که یکی از آنها را دیدم. آبان ماه بود که محمدرضا احمدینژاد، شهردار فردیس اعلام کرد پنج اتوبوس برقی وارد ناوگان حملونقل فردیس شده. فورا خود را به آن رساندم؛ اما طوری جمعیت پشت به پشت هم در آن ایستاده بود که درِ اتوبوس به سختی بسته میشد.
برای راننده دست تکان دادم که در را باز کند؛ سری تکان و رفت. به این فکر کردم اگر بخواهم منتظر اتوبوس بعدی بمانم، احتمالا بهتر است صف ۷۶ نفری تاکسی را تحمل کنم. البته این مساله چیز جدیدی نیست؛ کرج سالهاست که با مشکل زیرساخت حملونقل دست و پنجه نرم میکند.
ابتدای امسال هم علی قاسم پور، رییس شورای اسلامی شهرستان کرج در حالی که اشاره کرد توسعه حمل و نقل عمومی اولویت بودجه سال آینده است گفت: «نزدیکی کرج به تهران و رفتوآمد روزانه هزاران نفر به پایتخت برای کار، باعث افزایش ترافیک و آلودگی هوا شده است. برای حل این مشکلات، باید حمل و نقل عمومی را توسعه دهیم.» بنابراین کار با ۵ اتوبوس حل نمیشود.
لب جاده
گزینه بعدی ایستادن لب جاده برای سوار شدن یکی از مسافرکشهای گذری است. جمعیتی که آنجا ایستاده بود ترافیک را دو چندان میکرد. به این فکر افتادم که قرار است عامل دیگری برای این ترافیک باشم؟ مگر مدیر عامل تاکسیرانی نگفته بود: «حملونقل مسافر با خودروی شخصی بدون مجوز ممنوع است»؟ به سراغ پلیس راهنمایی و رانندگی رفتم و مساله را شرح دادم. یکی از افسرها گفت: «الان من جلوی اینها رو بگیرم شما چطوری میخوای بری خونت؟» حتی اگر قانونمداری بر من چیره نمیشد، أصلا کسی حوصله نداشت سمت فردیس برود. اکثرا شهریار و سرآسیاب و مارلیک میرفتند. اما همان جا یکی از ۷۶ نفری را دیدم که در صف ایستاده بود. پرسیدم چرا نماندی، گفت: «سوار که شدیم راننده اعلام کرد از ساعت ۸ شب به بعد کرایهها بیشتر میشود چون بنزین گران شده؛ یعنی به جای ۲۰ تومان باید ۳۰ تومان میدادم. مساله ۱۰ تومان پول نیست، حرف زور را نمیتوان پذیرفت.»
به او گفتم جعفر تشکری، عضو شورای شهر تهران گفته: «نرخ سوم بنزین منجر به افزایش کرایه تاکسی نمیشود.» سری تکان داد و گفت: «تاکسی اینرنتی هم گرانتر از قبل شده با اینکه تاکسیهای اینترنتی نباید به بهانه سهنرخی شدن بنزین، کرایهها را افزایش دهند، چون مابهالتفاوت سهمیه اعتباری بنزین مستقیماً به حساب رانندگان واریز میشود.»
بازار سیاه شخصیها چسبیده به بازار رسمی تاکسیها
«فردیس، فردیس ۲ نفر! فردیس میری خانم؟»؛ جدای از ایستگاه تاکسیها، اتوبوس و مسافرکشهای لب جاده، در فاصلهای نه چندان دور از تاکسیهای خطی خودروهایی ایستادهاند که به نقاط مختلف کرج مسافر میبرند. سرما طوری به جانم افتاده بود که خطر را به جان خریدم و سوار شدم. ذهنم دستور میداد که این خودرو شخصی است، ناامن است، کسی نمیتوان رد تو را بگیرد؛ اما وقتی دیدم تقریبا ۴۵ دقیقه است که سرگردانم سوار شدم.
همزمان با سوار شدنم راننده گفت: «فقط تا کانالو، داخل و نمیروم شلوغ است!» در میانه راه ۲۰ هزار تومان به راننده دادم. گفت: «کرایه نفری ۴۰ هزار تومان است.» گفتم: «یعنی چی آقا! تاکسی ۲۰ تومان میگیرد.» گفت: «من برای ایستادن در آن نقطه شبانه مالیات میدهم. بنزین هم که گران شده. از کدام ۲۰ تومان حرف میزنید؟»
همچنان جر و بحث میکردم که چراغ راهنمایش را زد، کنار خیابان ایستاد و گفت: «پیاده شو خانم من حوصله بحث ندارم.» گفتم: «پولم را پس بده» گفت: «نصف راه را آمدهایم.» یکی از مسافرها گفت:«مادر یا خواهر خودت هم بود وسط راه پیادهاش میکردی؟ بنشین خانم من حساب میکنم.» گفتم: «اصلا مساله سر پول نیست، هر چیزی تعرفهای دارد!»
هم من، هم راننده و هم سایر مسافرها آنقدری خسته بودیم که با هم کنار بیاییم و این قانونگذاری غیر رسمی را بپذیریم. ادامه سفر در سکوت و کرایه دو برابری سپری شد. با خود حساب کردم برای فردی که روزانه ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارد، نمیصرفد که هر روز نزدیک ۳۰۰ هزار تومان هزینه ایاب ذهاب بدهد.
باید از این به بعد اتوبوس را انتخاب کنم. بالاخره به خانه رسیدم. مادرم پرسید: «چرا انقدر دیر آمدی؟» گفتم: «ماشین پیدا نمیشد!» گفت: «این تازه اول راه توست، برای ادامه زندگی باید یک جفت کفش آهنی بپوشی، خودت را جمع و جور کن و چیزی برای شام بپز!»