روابط چین و سوریه از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار نبوده، اما فروپاشی نظام اسد برای پکن بهدلیل پیامدهای آن بر روسیه و ایران، نگرانکننده است. چین با حمایت از اسد، بیشتر بهدنبال مهار تهدیدات امنیتی مانند بازگشت مبارزان اویغور بود. شراکت راهبردی دو کشور عمدتاً جنبه دیپلماتیک دارد و تعامل اقتصادی چشمگیری نداشته است. در آینده، دولت جدید سوریه ممکن است روابط با چین را بازتعریف کند.
فرارو- جاناتان فالتون پژوهشگر و متخصص برجسته حوزه سیاست و امنیت خاورمیانه شورای آتلانتیک.
به گزارش فرارو به نقل از شورای آتلانتیک، طی یک دهه گذشته، سیاستهای چین در خاورمیانه عمدتاً توجه زیادی به سوریه نداشته است. تعاملات معنادار میان این دو کشور اندک بوده، حتی با وجود اظهاراتی مبنی بر اینکه سقوط نظام بشار اسد میتوانست به معنای از دست دادن یک شریک مهم برای پکن باشد. در واقع، تحولات چشمگیر در سوریه محیط راهبردی چین را بازتعریف کردهاند، اما در سطح روابط دوجانبه، بعید است تغییرات و دگرگونی عمدهای ایجاد شود.
سفر اویغورها از سینکیانگ به سوریه؛ کابوس امنیتی چین
یکی از برجستهترین دلایل اهمیت سوریه برای چین، استفاده پکن از حق وتوی خود در شورای امنیت سازمان ملل برای حمایت از نظام اسد در مقاطع حساس جنگ داخلی سوریه است. چین تاکنون هشت بار قطعنامههای مرتبط با این جنگ را وتو کرده است. این آمار از اهمیت خاصی برخوردار است، زیرا پکن در مجموع تنها ۱۶ بار از حق وتوی خود استفاده کرده و نیمی از این موارد به تلاش برای جلوگیری از برکناری اسد اختصاص داشته است. این نشاندهنده اهمیتی است که دولت اسد برای چین داشته است.
با این حال، حمایت چین از نظام اسد بیشتر ناشی از تهدیدات احتمالی بوده تا وابستگی یا همدلی با این نظام. با آغاز بهار عربی، چین با ناآرامیهای داخلی گستردهای مواجه شد. شرایط در تبت و سینکیانگ حساس بود و اعتراضات گستردهای علیه فساد در جریان بود. در سال ۲۰۱۰، به طور میانگین روزانه حدود ۵۰۰ حادثه جمعی رخ میداد؛ اصطلاحی که حزب کمونیست چین برای اعتراضات به کار میبرد. انقلابهای جهان عرب این حس آسیبپذیری را در میان رهبران چین تشدید کرد.
جنگ داخلی سوریه نیز این وضعیت را پیچیدهتر کرد. هزاران اویغور، اقلیت مسلمان ترکزبان از منطقه سینکیانگ، برای پیوستن به صفوف القاعده و جنگ علیه دولت سوریه به این کشور سفر کردند. برای حزب کمونیست چین، احتمال بازگشت این مبارزان به وطن یک تهدید جدی بود. یکی از این مبارزان اویغور در مصاحبهای در سال ۲۰۱۷ گفت: «برای ما اهمیتی نداشت جنگ چگونه پیش میرود یا اسد چه کسی است. هدف ما یادگیری نحوه استفاده از سلاحها و بازگشت به چین بود.» از این منظر، شکست دولت سوریه میتوانست پیامدهای خطرناکی برای پکن به همراه داشته باشد.
چرا طرح کمربند و جاده در سوریه شکست خورد؟
یکی دیگر از عواملی که بقای اسد را برای چین دارای اهمیت جلوه میداد، افزایش تعاملات دوجانبه میان دو کشور در سالهای اخیر بود. در ژانویه ۲۰۲۲، اسد اعلام کرد که سوریه به طرح «کمربند و جاده» پیوسته است. این تصمیم به دلیل نیاز شدید سوریه به بازسازی زیرساختهای تخریبشده در جریان یک دهه جنگ، منطقی به نظر میرسید. طرح کمربند و جاده عمدتاً با قراردادهای زیرساختی مرتبط است و میتوانست فرصتی برای جذب سرمایهگذاری خارجی در سوریه فراهم کند. اما این فرضیه که مؤسسات چینی حاضر به تأمین مالی پروژههای غیرسودآور در محیطهای پرریسک باشند، از سال ۲۰۱۷ به بعد به ندرت تحقق یافته است. چین از سال ۲۰۱۰ هیچ سرمایهگذاری عمدهای در سوریه انجام نداده و حجم تجارت میان دو کشور نیز بهطور قابلتوجهی کاهش یافته است.
در سال ۲۰۱۱، ارزش تجارت میان چین و سوریه حدود دو میلیارد دلار بود، اما این رقم در سال ۲۰۲۲ به تنها ۵۴۱ میلیون دلار رسید. این در حالی است که شرکتهای چینی در سایر کشورهای خاورمیانه فرصتهای جذابتری برای تجارت و سرمایهگذاری دارند و سوریه مدتهاست که از فهرست اولویتهای آنها خارج شده است. با این وجود، بشار اسد در سپتامبر ۲۰۲۳ به چین سفر کرد و در جریان این سفر توافقنامه شراکت راهبردی میان دو کشور امضا شد. با این حال، شراکت راهبردی تفاوت چشمگیری با یک اتحاد واقعی دارد. این نوع توافق بیشتر سازوکاری برای تمرکز بر حوزههای خاص مورد علاقه طرفین است و الزاماتی فراتر از همکاری در موضوعات دلخواه به همراه ندارد.
برای درک بهتر این موضوع، کافی است بدانیم که از ۲۲ عضو اتحادیه عرب، ۱۶ کشور دارای توافقنامه شراکت راهبردی با چین هستند. تنها کشورهایی که تاکنون چنین توافقی ندارند، شامل کومور، لبنان، موریتانی، سومالی، سودان و یمن هستند. از زمان امضای توافقنامه شراکت راهبردی میان سوریه و چین، تونس و لیبی نیز به جمع شرکای راهبردی چین پیوستهاند و بحرین سطح روابط خود را به شراکت راهبردی جامع ارتقا داده است. با این حال، این توافقات اغلب فاقد تعاملات عمیق و ملموس در سطح راهبردی بودهاند.
به نظر میرسد چین از توافقات شراکت راهبردی بیشتر بهعنوان ابزاری دیپلماتیک استفاده میکند تا تصویر روابط گسترده خود با تمامی کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تقویت کند. از این رو، شراکت راهبردی سوریه نیز بهنظر نمیرسد که از اهمیتی ویژه برخوردار باشد یا تلاش خاصی برای تقویت این روابط دوجانبه از زمان امضای آن صورت گرفته باشد.
آیا سقوط اسد بازی چین در خاورمیانه را تغییر میدهد؟
روابط چین و سوریه، برخلاف آنچه در برخی رسانهها به تصویر کشیده میشود، از اهمیت استراتژیک بالایی برخوردار نبوده است. با این حال، فروپاشی نظام بشار اسد برای چین بهدلیل پیامدهای آن بر وضعیت روسیه و ایران، دو شریک کلیدی پکن، نگرانکننده است. این در حالی است که رهبران پکن، مسکو و تهران در قالب همکاریهای دوجانبه، سهجانبه و چندجانبه، از جمله در گروه بریکس پلاس و سازمان همکاری شانگهای، تلاش میکنند تا نظم بینالمللی چندقطبی را پیش ببرند.
در مورد حضور کلی چین در خاورمیانه، بعید است در کوتاهمدت تغییرات چشمگیری ایجاد شود. چین عمدتاً بهعنوان یک بازیگر اقتصادی در این منطقه فعال است و روابطش با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و مصر بهعنوان ستونهای اصلی سیاست منطقهای چین عمل میکند. تحولات سوریه نیز تأثیر محسوسی بر این روابط نخواهد داشت.
اما آیا حمایت چین از اسد میتواند موجب واکنش منفی رهبران آینده سوریه شود؟ سوریهایی که تصاویر بشار اسد را در کنار شی جینپینگ دیدهاند، احتمالاً از این که چین به سرکوبهای نظام اسد مشروعیت بخشیده و بارها با وتوی شورای امنیت از او حمایت کرده است، ناراضی خواهند بود. با این حال، چین در میان دشمنان خارجی منفور سوریها جایگاه بالایی ندارد. این جایگاه بیشتر به روسیه تعلق دارد.
در صورتی که دولتی جدید در سوریه به قدرت برسد، ممکن است این کشور چین را مشابه طالبان در افغانستان ببیند: شریکی که شاید مفید باشد، اما بهراحتی نمیتوان به آن اعتماد کرد. اگر رهبران جدید سوریه، از جمله هیئت تحریر الشام، در تلاش برای برقراری روابط با ایالات متحده و اروپا با چالشهایی روبهرو شوند، احتمال دارد به دنبال نادیده گرفتن روابط پیشین چین با نظام اسد باشند و برای یافتن شرکای بینالمللی، با پکن وارد تعامل شوند.