اسکندر مقدونی سوار بر اسب، با بهترین سوارهنظام خود که زرههایی از برنز پوشیده بودند و نیزههای بلندی در دست داشتند، وارد شهر پاسارگاد شد. گروهی از پیادهنظام و تیراندازان او نیز پشت سرش حرکت میکردند. پاسارگاد در آن زمان یک شهر کوچک و سرسبز و زیبا بود. اسکندر بهتازگی هند را فتح کرده بود و یونان، مقدونیه، آسیای صغیر و بخشهایی از مصر همگی جزو امپراتوری جدید او بودند.
پاسارگاد در روزگار خود یکی از رویاییترین شهرهای تمام جهان بوده است؛ شهری با کاخهای رو به باغ که عطر گلهای گوناگون احتمالا مشام ساکنانش را پر میکرده است. امروز مهمترین بنای به جا مانده از پاسارگاد، مقبرۀ مردی است که آن شهر و همینطور یکی از بزرگترین امپرتوریهای جهان باستان را بنا کرد.
به گزارش فرادید؛ اسکندر مقدونی سوار بر اسب، با بهترین سوارهنظام خود که زرههایی از برنز پوشیده بودند و نیزههای بلندی در دست داشتند، وارد شهر پاسارگاد شد. گروهی از پیادهنظام و تیراندازان او نیز پشت سرش حرکت میکردند. پاسارگاد در آن زمان یک شهر کوچک و سرسبز و زیبا بود. اسکندر بهتازگی هند را فتح کرده بود و یونان، مقدونیه، آسیای صغیر و بخشهایی از مصر همگی جزو امپراتوری جدید او بودند.
مردم پاسارگاد شاید انتظار بدترین اتفاقات را داشتند؛ اما اسکندر برای جنگ نیامده بود زیرا این شهر پیشتر به قلمرو او پیوسته بود. قدرتمندترین حاکم جهان برای ادای احترام به کسی دیگر آمده بود. این فاتح جوان به دنبال آرامگاهی بود که بقایای کوروش کبیر را در خود داشت.
عکس از ارنست هرتسفلد؛ اوایل دهۀ 1300 شمسی
اما آرامگاه کوروش بهتازگی غارت شده بود و وسایل ارزشمند آن را به سرقت برده بودند. اسکندر بسیار خشمگین شد. او دستور داد که تحقیقاتی در این باره انجام شود و محاکمههایی صورت گیرد. به علاوه او فرمان داد محتویات آرامگاه دوباره بازسازی و جایگزین شوند.
به گفته یکی از تاریخنگاران یونانی، این محتویات شامل «یک تخت بزرگ با پایههای طلایی بود که روی آن پوششهایی ضخیم و رنگارنگ قرار داشت و فرشی بابلی بر روی آن پهن شده بود. بر روی تخت، پیراهنها و یک ژاکت مادی با تزیینات بابلی چیده شده بودند، به اضافۀ یک شلوار مادی، رداهایی با رنگهای آمیتیست، بنفش و چندین رنگ دیگر و همینطور گردنبندها، شمشیرهای خمیده و گوشوارههایی از طلا و جواهرات گرانبها. در کنار تخت، میزی قرار داشت و در وسط آن، تابوتی بود که بدن کوروش را در خود داشت».
کوروش حدود دویست سال پیش از این ماجرا از دنیا رفته بود و اسکندر برای او احترام زیادی قائل بود. در سال ۵۵۹ پیش از میلاد، کوروش دستور ساخت پاسارگاد را داده بود.
جادهی باریک باستانی که در دل کوه کنده شده بود و پاسارگاد را به تخت جمشید متصل میکرد. عکس از هرتسفلد
این شهر اولین پایتخت امپراتوری هخامنشی شد که کوروش آن را بنیان نهاد. معصومه فرهاد، سرپرست بخش گالریهای هنری فریر و سکلر در موزه اسمیتسونین میگوید: «این امپراتوری ابرقدرت زمان خود بود و در واقع، اولین ابرقدرت تاریخ محسوب میشود. کوروش همان کسی بود که بابل را فتح کرد. قلمرو امپراتوری او از افغانستان امروزی شروع میشد، بخش زیادی از مصر را در بر میگرفت و تا دریای مدیترانه ادامه داشت».
امپراتوری ایران که تحت سلطه کوروش بود، به الگویی برای الهام و در عین حال رقیبی برای اسکندر تبدیل شد. کوروش نه تنها روشی برای فتوحات نظامی ارائه کرد، بلکه ساختاری سیاسی برای اداره و نگهداری از امپراتوری ایجاد کرد. یک نوع سامانهی پستی، جادهها، مالیات و سیستمهای آبیاری همگی سالها پیش از شکلگیری جمهوری روم توسط کوروش آغاز شده بودند.
پاسارگاد، پایتخت امپراتوریای بود که هم به دلیل تسامح و حکمرانی نسبتاً آزاد و هم توانایی خود در تسخیر و جنگ شناخته میشد. کوروش به آزادیهای فرهنگی در سراسر قلمرو خود اهمیت ویژهای میداد.
درون آرامگاه کوروش؛ عکس از هرتسفلد
با این حال، بهگونهای عجیب، هم شهر و هم آرامگاه کوروش عملاً به دست فراموشی سپرده شدند. ساختمانها و باغهای پاسارگاد به ویرانی کشیده شدند. آرامگاه همچنان پابرجا ماند، اما مردم محلی به تدریج در مورد هویت کسی که در آن دفن شده بود دچار سردرگمی شدند. به طوری که به تدریج آن را به عنوان «مقبره مادر حضرت سلیمان» شناختند. این بنا در حالیکه یکی از نمادینترین ساختمانهای دنیای باستان به شمار میرفت، کارکرد و ماهیت واقعیاش کاملا فراموش شده بود».
در اوایل قرن بیستم دیگر کسی مطمئن نبود کوروش دقیقاً کجا دفن شده یا پایتخت سابق امپراتوری او کجا بوده است. اما هزاران سال پس از اینکه اسکندر برای ادای احترام به پاسارگاد رفت، ماجراجوی خارجی دیگری به جستجوی همان آرامگاه آمد.
این بار یک آلمانی به پاسارگاد رفت. ارنست هرتسفلد در سال ۱۹۲۸ وارد این منطقه شد تا شهر را نقشهبرداری و عکاسی کند. او اولین استاد باستانشناسی خاورمیانه در جهان بود. هرتسفلد تشخیص داد که این آرامگاه متعلق به کوروش است، کسی که به یک نماد تاریخی و بخشی از هویت ملی ایران تبدیل شده بود.
طراحی هرتسفلد از نقشۀ یک کاخ در پاسارگاد. در قسمت پایین، هرتسفلد تصویری از منظره کاخ را با باغهای اطرافش بازسازی کرده است.
باستانشناسی مدرن در آن زمان تازه جایگزین غارتهای بینظم گذشته شده بود. هرتسفلد با دقت، به روش علمی و به نحو محتاطانه کار میکرد. او بهزودی نقشههایی از سایت تهیه کرد که نشان میداد پاسارگاد چیزی بیش از یک پایتخت اداری بوده است. این شهر یک شگفتی در طراحی بود. یادداشتها، عکسها و دیگر آثار هرتسفلد اکنون در مجموعههای گالری آرتور ام. سکلر اسمیتسونین نگهداری میشوند.
معصومه فرهاد میگوید: «پاسارگاد تلاشی برای ایجاد یک شهر پر از کاخ و باغ بود. باغها نقشی حیاتی ایفا میکردند. ساختمانها در اطراف این باغها ساخته شده بودند. آنها منظره را با معماری تلفیق کرده بودند، که ایدهای نوآورانه و جدید بود. به همین دلیل، طراحیهای پاسارگاد بسیار مهم هستند. این نوع کاخ پیش از آن وجود نداشت».
پاسارگاد حتی بر اساس معیارهای زمان خود، هرگز یک شهر بزرگ نبود. اما این شهر تجلی دیدگاه شخصی کوروش و احتمالاً مکانی بسیار خوشایند برای بازدید بود. هاگ میگوید: «هرتسفلد یک سیستم پیچیده از کانالهای آبیاری را کشف کرد. این سیستم واقعاً در روزگار ساخته شدنش بسیار نوآورانه بوده است.» احتمال دارد باغها شامل درختان بادام، انار و گیلاس بوده باشند. شبدر، گلهای رز و شقایق نیز احتمالاً در آنجا شکوفا میشدهاند. بنابراین این مکان علاوه بر زیبایی باید معطر بوده باشد (ایرانیان اولین افرادی بودند که به استفاده از عطر شناخته شدهاند).
عکس از هرتسفلد
هرتسفلد با دقت خطوط کلی پیها و کانالها را بررسی کرد. او تصاویری از مجسمههای شکسته کشید و در نقاشیها و نقشههای خود، شهر کوروش را تا حدودی دوباره زنده کرد.
پس از مرگ کوروش در سال ۵۳۰ پیش از میلاد، پایتخت امپراتوری به شهر نزدیک تخت جمشید منتقل شد (که احتمالاً آن نیز توسط کوروش بنیانگذاری شده بود). برخی از ساختمانهایی که در زمان مرگ او هنوز در حال ساخت بودند، هرگز تکمیل نشدند.