در سرزمینهایی که افراد مختلف بر مبنای استعدادها و ممارستهای خود به جایی که شایسته آنها است میرسند، چنین فرد سرگشتهای ممکن است با نگاه به بیرون خود، "شاید مسیر زندگی را اشتباه آمدهام" بگوید.
محمد ماکویی؛ انصافا، هاشمیطبا از نخستین افرادی بود که صدا و سیما را به مقوله قمار مربوط نمود! ایشان در پاسخ درخواست مجری، جهت اقدام به عمل قرعه کشی، "از این ستاره مربعها قبل از انقلاب هم داشتیم و اسمش بلیط بخت آزمایی بود" را بر زبان آورده و مجری آچمز شده را مجبور کرد چیزی در مایههای "سازمان خرج دارد" را بر زبان بیاورد.
در زشتی پدیده قمار شکی نیست و در اینکه همه افراد جامعه به یک گونه به قمار کشیده نمیشوند تردیدی وجود ندارد.
با این حال، یکی از دلایل اصلی گرایش افراد به قمار این است که بین آرزوهای بزرگ (یا کوچک) خود و امکاناتی که رسیدن به این آرزوها را ممکن میسازد، فاصلهای پر نشدنی میبینند.
به عنوان مثال، فردی را در نظر بگیرید که در سال میتواند دو میلیون تومان پول پسانداز کند و میخواهد به کمک آن ماشین پنجاه میلیونی، که دیگر موجودیت داخلی ندارد، خریداری نماید.
مسلم است که او در چنین حالتی، "بیست و پنج سال صبر میکنم و بعد سوار ماشین خودم میشوم" نخواهد گفت (در اینجا تفاوت افزایش تورم سالانه و ازدیاد حقوق و مواجب کارگران را هیچ انگاشته ایم!)
لذا، بسیار احتمال دارد که چنین فردی، "این دومیلیون تومان را هم نداشتم فرقی نداشت" را در یک گوشه ذهن جا داده و "اگر دستم خوب باشد با یک بار بازی ۲۰ درصد پول ماشین را جور خواهم کرد" را در گوشه دیگر ذهن بنشاند.
در سرزمینهایی که افراد مختلف بر مبنای استعدادها و ممارستهای خود به جایی که شایسته آنها است میرسند، چنین فرد سرگشتهای ممکن است با نگاه به بیرون خود، "شاید مسیر زندگی را اشتباه آمدهام" بگوید.
او هر آن امکان دارد در دنباله فکر خود، "اول باید خودم را بشناسم" گفته و مصمم گردد پول ماشین را از طریقی جز قمار جفت و جور نماید (چارلی چاپلین، نابغه بزرگ سینما، اعتقاد دارد که در این دنیای بزرگ برای همه به اندازه کافی جا هست. مهم این است که هر فرد جای خودش را پیدا کند). در سوی دیگر، کشورهایی را داریم که "اگر ژن خوب ندارید، فقط میتوانید با بخت و اقبال مناسب به جایی برسید" را مدام در بوق و کرنا میکنند.
شما اگر بیننده شبکههای ماهوارهای بوده باشید خوب میدانید که در بسیاری کشورها مسابقات فراوانی با جوایز ارزنده برگزار میشود. در یکی از این مسابقات طرف خوب کیک میپزد و جایزه میگیرد. در دومی طرف بابت صدای خوب خود جایزه میگیرد. در سومی طرف به خاطر اینکه خوب از صخره بالا میرود جایزه میگیرد و در چهارمی طرف به خاطر اینکه توانسته قیافه یک آدم معمولی را بینهایت زشت سازد جایزه میگیرد (نمیدانم چرا ناخودآگاه یاد سحر تبر و حکم ۱۰ سالی زندانی او افتادم!)
وفور مسابقات اینگونه باعث میشود هر فردی ناخودآگاه "یعنی ممکن است کسی در هیچ زمینهای استعداد نداشته باشد" را در مخلیه جای دهد. در کشور ما کمتر از اینگونه خبرها هست و بنابراین حتی مسابقات ویژه استعداد یابی بیشتر حکم ویترینی که حواس بینندگان را از اخبار پشت صحنه منحرف میکنند پای بر عرصه وجود گذاشته اند.
جدا از انواع و اقسام مسابقاتی که در آنها هر شرکت کننده مجوز حضور در مراسم قرعه کشی را به دست میآورد، صدا و سیما برای فوتبالیها سنگ تمام گذاشته و به بینندگان عزیزی که پای یک مسابقه زنده نشسته اند اجازه میدهد که تا دقیقه هشتاد، بازی را پیش بینی نمایند!
واقعیت این است که نگارنده از این موضوع که صدا و سیما واژه پیش بینی را کاملا به سخره گرفته تعجب نمیکند و بیشتر بابت این قضیه متعجب است که چطور صدا و سیما توانسته با ۱۰ دقیقه عدم کسب در آمد کنار آمده و خیال بینندگان عزیز را تخت اینکه تا پایان بازی هم اجازه پیش بینی نتیجه را دارند، ننموده است!
از آنطرف، ما پدیده بورس را داریم که بیشتریها آن را به چشم قمار دیده و نهایت اطلاعاتشان در باره آن به "جایی که پولت در آن بچه میکند و یا سر زا میرود!" محدود میشود.
جالب است که صدا و سیما در مواقعی که متمایل به خرق عادت میشود هم مسابقات را به گونهای برگزار میکند که بیشتر بینندگان و شنوندگان محترم تمایل به حضور پیدا کنند. با این حساب اصلا نباید تعجب کنیم که برای آنهایی که خوب میدانند "واق واق صدای کدام حیوان است؟" و "صدای گربه چه شکلی دارد؟" جوایز ارزنده، بی قید قرعه، در نظر گرفته شود (جای برنامه ارزنده سالهای بسیار دور، به نام "مسابقه علمی"، در برنامههای رادیو و تلویزیون واقعا خالی است)
در چنین شرایطی، نمایندگان محترم مجلس میخواهند برپا کردن بساط قمار را مصداق "افساد فیالارض" قلمداد نمایند!