bato-adv
محمد حسین خوشوقت

از علی آموز اخلاص عمل!

سالگشت میلاد خجسته امیر مومنان و مولای متقیان، حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام را به تمامی مسلمانان گیتی و آزادگان جهان، فروتنانه، تبریگ می گویم. او که به فرموده ی صریح نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین، پس از رسول، مولا و امام و مقتدای اعتقادی و عملی مسلمانان باید می بود و باید باشد،

تاریخ انتشار: ۱۵:۰۱ - ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴
سالگشت میلاد خجسته امیر مومنان و مولای متقیان، حضرت علی ابن ابی طالب علیه السلام را به تمامی مسلمانان گیتی و آزادگان جهان، فروتنانه، تبریگ می گویم. او که به فرموده ی صریح نبی مکرم اسلام، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین، پس از  رسول، مولا و امام و مقتدای اعتقادی و عملی مسلمانان باید می بود و باید باشد،

چنین مناسبت های ارزشمندی شایسته است که بهانه هایی باشد برای نگریستن و فهم درست اندیشه و سیره عملی اولیای الاهی به منظور تبعیت و اقتدا به این گوهر های درخشان که ساخته و پرداخته دست حضرت حق اند.

 سعادت انسان در دو گیتی، جز با گام نهادن در راه این اولیای کرام به دست نخواهد آمد زیرا به فرموده ی آشکار قرآن کریم "یا ایها الذین آمنو اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم... ای آنان که به اسلام ایمان آورده اید، از خدا و رسول و صاحبان امر و ولایت اطاعت کنید!

فقط برای خدا و در جهت کسب رضایت او، و نه برای خوش آمدن خود و دیگران، عمل کردن، از ویژگی های امیرالمومنین علی علیه السلام بوده است.

یکی از جلوه های این اخلاص خدایی، در جنگ "خندق" به نمایش گذارده شد؛ آن گاه که یکی از شجاعان عرب و از جنگجویان نامدار مشرکان، به دست علی از پای در آمد.

جنگ خندق یا احزاب، در هفدهم شوال سال پنجم هجری و 627 میلادی در یثرب( مدینه امروز) رخ داد. یکی از پیکارهای مهم در این جنگ، نبرد امام علی با عمرو بن عبدود بود؛ عمرو از شجاعان عرب بود، کسی بود که جناب عمر در وصف او گفته است: «من با او همسفر شام بودم و شمار زیادی از دزدان بر قافله ما تاختند، عمرو به تنهایی آنها را متفرق ساخت و دست و پای شتری را به جای سپری در دست گرفت و آنها را تعقیب کرد».

وقتی در این جنگ، علی علیه ‏السلام دروازه خندق را بر روی دشمنان مشرک بست تا وارد شهر مدینه نشوند، "عمروبن عبد ود" اما وارد شد و در میانه میدان فریاد کرد که " کیست به جنگ من آید؟". هیچ کس از ترس، پاسخی نداد. عمرو گفت: مسلمانان کجایند تا به دست من کشته شوند تا به بهشت روند؛ چرا به سوی بهشت نمی‏ شتابید؟!  نفس ها در سینه ها حبس بود.

در این هنگام، علی برخاست و از پیامبر اجازه خواست. پیامبر او را به چشم پوشیدن از جنگ با عمرو دعوت فرمود. این درخواست چند نوبت تکرار شد. در نهایت، رسول گرامی اسلام اجازه اش داد. 

پیامبر سپس فرمود: پروردگارا! برادر من و پسر عموی مرا تنها مگذار! 

 آن گاه علی خطاب به عمرو فرمود: شنیدم تو پیمان بستی که اگر مردی از قریش یکی از سه چیز را از تو بخواهد بپذیری؟ گفت: آری.  علی برای آن که او را از شقاوت ابدی برهاند، فرمود: نخست، من تو را دعوت به توحید و اسلام و  پذیرش رسالت محمد (ص) می‏ کنم. عمرو گفت: قبول نمی‏ کنم؛ فرمود: دوم ، از راهی که آمده ای باز گرد و از جنگ با پیامبر چشم بپوش! گفت: اگر چنین کنم زنان قریش مرا ملامت کنند. علی فرمود: سوم آن که، تو را به مبارزه با خود می ‏خوانم؛ عمرو خندید و گفت: دوست ندارم تو را بکشم زیرا با پدرت ابوطالب دوست بودم و در میان عموهای تو کسانی اند که از تو زورمندتر اند؛ تو جوانی و میل ندارم به دست من کشته شوی، تو را در سطح خویش نمی بینم!

علی به عمرو فرمود: اما من دوست دارم تو را در راه خدا بکشم!

 عمرو در حالی که خشمگین شده بود از اسب پیاده شد، بر صورت اسب کوفت و شمشیری به پای آن زد و اسب بر زمین فتاد، شمشیر دیگری به سوی علی پرتاب کرد که حضرت با سپر، آن را دفع نمود اما سپر دو نیم شد و سر مبارک اش آسیب دید.، 

علی سپس با به کار بستن حیله ای مجاز، به عمرو فرمود: شرم نکردی که با چنین ویژگی هایی که داری، کسی را همراه و یاور آورده ای، حال آن که من جوانم و "تنها" به جنگ ات آمده ام؟! عمرو  رو بر گرداند که ببیند علی از که سخن می گوید. بی درنگ، علی شمشیری بر پای او زد و وی را بر زمین انداخت. غلبه ی علی علیه‏ السلام بر عمرو،  صدای تکبیر و تهلیل  لشکر اسلام را بلند ساخت. مشرکان پای به فرار گذاردند. 

امام علی (ع) سپس بر سینه عمرو نشست و عزم کرد تا سر از او  جدا سازد. عمرو گفت: مرا فریب دادی! فرمود: معنای جنگ همین است. عمرو  خشم کرد و  آب دهان بر صورت مبارک علی انداخت. امام از روی سینه عمرو برخاست و چند قدمی از وی دور شد و پس از مدتی به سویش آمد تا سرش از تن جدا کند.

عمرو گفت: چرا دست کشیدی و اکنون باز آمدی؟ فرمود: تو آب دهان به صورت من انداختی و مرا خشمناک ساختی، نخواستم با آن حال، از روی خشم و آلوده به حس انتقام، سر از تو جدا کنم. اما اکنون برای خوشنودی پروردگار چنین می کنم.

 امام سر از عمرو جدا ساخت و نزد پیامبر آورد. پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: « این ضربت علی در جنگ خندق از عبادت جن و انس  بر تر است.» 

این حکایت را در تاریخ طبری، ناسخ التواریخ، بحار الانوار، شرح ابن ابی الحدید، المغازی نوشته ابن واقدی و چندین کتاب تاریخی اهل سنت و تشیع آورده اند.

 نبرد درس آموز علی در کلام شیرین حضرت مولانا

 مولانا جلال الدین رومی، شاعر عارف فارسی، در دفتر اول مثنوی، با نقل ماجرای مبارزه علی(ع) با عمروبن عبد ود، اخلاص مولای متقیان را چنین تصویر کرده است:

از علی آموز اخلاص عمل                 شیر حق را دان مطهر از دغل
در غزا بر پهلوانی دست یافت             زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خدو انداخت در روی علی         افتخار هر نبی و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه         سجده آرد پیش او در سجده‌گاه
در زمان انداخت شمشیر، آن علی         کرد او اندر غزایش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل         وز نمودن عفو و رحمت بی‌محل
گفت بر من تیغ تیز افراشتی         از چه افکندی مرا، بگذاشتی
آن چه دیدی بهتر از پیکار من         تا شدی تو سست در اشکار من
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست تا چنان برقی نمود و باز جست
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید در دل و جان شعله‌ای آمد پدید
آن چه دیدی برتر از کون و مکان        که به از جان بود و بخشیدیم جان

در شجاعت شیر ربانیستی        در مروت، خود که داند کیستی
در مروت ابر موسیی بتیه                کمد از وی خوان و نان بی‌شبیه
ابرها گندم دهد کان را بجهد        پخته و شیرین کند مردم چو شهد
ابر موسی پر رحمت بر گشاد        پخته و شیرین بی زحمت بداد
از برای پخته‌خواران کرم                رحمتش افراخت در عالم علم
تا چهل سال آن وظیفه و آن عطا       کم نشد یک روز زان اهل رجا
تا هم ایشان از خسیسی خاستند گندنا و تره و خس خواستند 

امت احمد که هستید از کرام        تا قیامت هست باقی آن طعام
چون ابیت عند ربی فاش شد        یطعم و یسقی کنایت ز آش شد
هیچ بی‌ تاویل این را در پذیر        تا در آید در گلو چون شهد و شیر
زانک تاویلست وا داد عطا                چونک بیند آن حقیقت را خطا
آن خطا دیدن ز ضعف عقل اوست        عقل کل مغزست و عقل جزو پوست
خویش را تاویل کن نه اخبار را        مغز را بد گوی نه گلزار را

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای       شمه‌ای واگو از آنچ دیده‌ای     
تیغ حلمت جان ما را چاک کرد       آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست       زانک بی شمشیر کشتن کار اوست
صانع بی آلت و بی جارحه               واهب این هدیه‌ های رابحه
صد هزاران می چشاند هوش را       که خبر نبود دو چشم و گوش را
باز گو ای باز عرش خوش‌شکار       تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته       چشم های حاضران بر دوخته
آن یکی ماهی همی‌بیند عیان       وان یکی تاریک می‌بیند جهان
وان یکی سه ماه می‌بیند بهم       این سه کس بنشسته یک موضع نعم
چشم هر سه باز و گوش هر سه تیز       در تو آویزان و از من در گریز
سحر عین است این عجب لطف خفی ست بر تو نقش گرگ و بر من یوسفی ست
عالم ار هجده هزارست و فزون      هر نظر را نیست این هجده زبون
راز بگشا ای علی مرتضی             ای پس سوئ القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچ عقلت یافته ست     یا بگویم آنچ بر من تافته ست
از تو بر من تافت چون داری نهان     می‌فشانی نور چون مه بی زبان
لیک اگر در گفت آید قرص ماه    شب روان را زودتر آرد به راه
از غلط ایمن شوند و از ذهول    بانگ مه غالب شود بر بانگ غول
ماه بی گفتن چو باشد رهنما      چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

چون تو بابی آن مدینه‌ علم را    چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب    تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد    بارگاه ما له کفوا احد
هر هوا و ذره‌ای خود منظری ست     نا گشاده کی گود کانجا دریست

تا بنگشاید دری را دیدبان           در درون هرگز نجنبد این گمان
چون گشاده شد دری حیران شود   مرغ اومید و طمع پران شود
غافلی ناگه به ویران گنج یافت    سوی هر ویران از آن پس می‌شتافت
تا ز درویشی نیابی تو گهر            کی گهر جویی ز درویشی دگر
سالها گر ظن دود با پای خویش    نگذرد ز اشکاف بینی های خویش
تا ببینی نایدت از غیب بو           غیر بینی هیچ می‌بینی بگو

چنین اخلاصی، جز از دست مردی که هوس های حیوانی و نفس اماره خویش را سر بریده باشد و نه خویش، که فقط خدای خویش را همواره ببیند و عاشقانه و عارفانه بخواهد، ساخته نیست. 

نسبت ما با علی چیست؟!

به خویش می گویم: 
شیر را بچّه همی ماند بدو                            تو به پیغمبر چه می مانی بگو!

امیر مومنان، مولای تقوا پیشگان، بزرگ مرد خدا جویان، پادشاه زاهدان، چراغ پر فروغ راه حق جویان، یاور و راهنمامان باد!

محمد حسین خوشوقت
bato-adv
mahdi
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
جان منو عشق ولی جان منو سید علی
ناشناس
Germany
۱۳:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
منظورتان از "اخلاص عمل" سانسور نظر مخالف (خصوصا اگر سیاستهای دولت را نقد کند، نه از موضع "برادران" رقیبتان!) و انتشار مطالب گزینشی در "فرارو" است؟! (سایت "برادرانتان" نیز از چنین "اخلاصی" برخوردارند!)
دکان چهار نبشه دروغ و حیله "اخلاص عمل" دیگر جواب نمیدهد!
با انتشار این کامنت تغییری در این واقعیت نمیدهید!
Ali
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۲۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
باسلام
لطفا منبع خود ( بکار بستن حیله مجاز از سوی امام علی )را اعلام کنید.
امیر
United Arab Emirates
۱۷:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
منابع رو که توی متن نوشته. یه بار دیگه بخون علی جان!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
حیله مجاز را خوب امدی، حالا ما هم یکبار حیله ای مجاز بکار بستیم ولی چنان گرفتار شدیم که از کار و زندگی افتادیم
ناشناس
United Arab Emirates
۱۶:۰۰ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
جانم بفدایت یا مولاعلی
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
ای علی که جمله عقل ودیده ای
شمّه ای واگوازآنچه دیده ای
..............................
..............................
رازبگشاای علی مرتضی
ای پس ازسوء القضاحسن القضا
............................
............................
دست اخلاص امروزشکسته است سراخلاص امروز بریده است .
خداخیرتان دهادآقای خوشوقت ورحمت کندخداپدرتان را.که دردعاشقان علی مرتضی(ع)
رارسم کردید.
پوریا
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
احسنت
جناب مولانا با اینکه از اهل سنت است خود در این جا تعبیر سوءالقضا را به کار برده که به سقیفه اشاره دارد
فتانه
United Arab Emirates
۱۵:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
آیا واقعا ادعای عاشق و پیرو حضرت علی بودن با نماز نخواندن و روزه نگرفتن و دروغ گفتن و غیبت کردن و آزار دیگران و مال مردم خوردن و اختلاس کردن سازگار است؟!!!
هم وطن
United Arab Emirates
۱۵:۵۸ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۹
علی در زمان خود مظلوم بود الان هم ما شیعیانش داریم به او ظلم می کنیم. دوستدار علی نافرمانی خدا می کند؟ دروغ می گوید؟ بی نماز است؟ روابط نامشروع دارد؟ بعضی از ما ادعا می کنیم علی را دوست داریم اما با عمل خود به قلب علی خنجر میزنیم.