چرا رایزنی غرب برای توقف کرملین به گفتوگوی ناشنوایان تعبیر شده است؟
پوتین برنده نهایی جنگ اوکراین!
استیو ویتکاف نماینده ویژه دونالد ترامپ نیز با زلنسکی و رهبران اروپایی در برلین دیدار خواهد کرد. به گفته یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، اوکراین میتواند بر اساس آخرین طرح امریکا برای پایاندادن به جنگ با روسیه، از اوایل ژانویه ۲۰۲۷ به اتحادیه اروپا بپیوندد.
ولودیمیر زلنسکی، روز دوشنبه برای گفتوگو درباره روابط دوجانبه و مذاکرات صلح اوکراین به برلین سفر خواهد کرد. بنابر بیانیه منتشر شده از سوی دولت آلمان، زلنسکی و فریدریش مرتز، صدراعظم آلمان، در این دیدار همراه با تعداد زیادی از روسای دولتها و کشورهای اروپایی و نمایندگان ارشد اتحادیه اروپا و ناتو به گفتوگوهای بیشتری خواهند پرداخت.
به گزارش اعتماد، طبق گزارش روز جمعه والاستریت ژورنال و به نقل از مقامات، استیو ویتکاف نماینده ویژه دونالد ترامپ نیز با زلنسکی و رهبران اروپایی در برلین دیدار خواهد کرد. به گفته یک منبع آگاه که نخواست نامش فاش شود، اوکراین میتواند بر اساس آخرین طرح امریکا برای پایاندادن به جنگ با روسیه، از اوایل ژانویه ۲۰۲۷ به اتحادیه اروپا بپیوندد. این منبع همچنین در گفتوگو با خبرگزاری فرانسه مدعی شد: «این موضوع در طرح ذکر شده مسالهای است که باید مورد مذاکره قرار گیرد و امریکاییها نیز از آن حمایت میکنند.» نشریه گاردین در این رابطه نوشت: پرواضح است که فرآیند پیچیده پیوستن به اتحادیه اروپا معمولا سالها طول میکشد و نیازمند رایگیری متحدالشکل همه ۲۷ عضو این بلوک است.
در این میان برخی کشورها، بهویژه مجارستان، همواره با عضویت اوکراین مخالفت کردهاند. با این همه، این پیشنهاد با تردیدهایی در بروکسل مواجه شده و دیپلماتها و مقامات، آن را غیرواقعی قلمداد میکنند. همزمان یک دیپلمات اروپایی در این رابطه به گاردین گفت: «گویی امریکاییها قرار است برای ما تصمیم بگیرند. این حرفها مزخرف است؛ ابتدا باید تمایل واقعی برای گسترش مشارکتها وجود داشته باشد.» بهگزارش منابع فرانسوی روز جمعه، اروپاییها و اوکراینیها از امریکا خواستهاند که مسکو باید پیش از هرگونه مذاکرات سرزمینی در مناطق شرقی اشغالشده توسط روسیه، «تضمینهای امنیتی» ارایه کند.
همزمان کاخ الیزه اعلام کرد: «ما به شفافیت کامل درباره تضمینهای امنیتی که اروپاییها و امریکاییها میتوانند به اوکراینیها بدهند، پیش از هرگونه توافق درباره مسائل سرزمینی مورد مناقشه نیاز داریم.» در هر حال به باور ناظران کییف همچنان تحت فشار کاخ سفید قرار دارد تا صلح را به سرعت بپذیرد، اما اوکراین در برابر طرحی که از سوی امریکا حمایت میشود و بسیاری آن را به نفع مسکو میدانند، فعلا مقاومت میکند.
اهداف کلان پوتین؛ تضعیف «غرب» به جای تصرف خاک اوکراین
نشریه فارن پالسی با انتشار گزارشی از تشریح موقعیت اروپا و روسیه در قبال طرح صلح امریکایی نوشت: ولادیمیر پوتین رهبر روسیه این روزها با وجود اینکه صدها هزار سرباز را از دست داده و در جنگی که اکنون از مدت حضور ایالات متحده در جنگ جهانی دوم نیز طولانیتر شده، تنها پیشرویهای بسیار محدودی در خطوط مقدم خود داشته است، بهطرزی قابلتوجه خشنود و راضی به نظر میرسد. اما در میان استراتژیستهای غربی این دیدگاه پررنگ شده که صرفنظر از هر اقدامی که پوتین از این پس انجام دهد، رهبر روسیه در نهایت از ماجراجویی اوکراینی خود بازنده بیرون خواهد آمد! به ادعای این استراتژیستها در نزدیک به چهار سالی که از جنگ اوکراین میگذرد، پوتین تنها حدود ۲۰ درصد از خاک اوکراین را به تصرف درآورده است.
این درحالی است که ناتو نهتنها گسترش یافته، بلکه با تقویت توان دفاعی خود و افزودن فنلاند و سوئد به خط مقدم قدرتمندش، بیش از پیش بر وزن و نفوذ خود افزوده است. با این حال و به ادعای این نشریه اگر از زاویهای دیگر به موضوع نگاه شود، پوتین دلایل محکمی برای اعتمادبهنفس دارد. او ظاهرا در تحقق هدف کلانتر خود یعنی ایجاد شکاف و تضعیف آنچه بهطور کلی «غرب» خوانده میشود، یعنی مجموعه کشورهای عضو ناتو در حال کسب موفقیتهایی است. به گفته بسیاری از ناظران و کارشناسان مسائل روسیه، دستیابی به همین هدف از همان ابتدا بخش مهمی از آن چیزی بوده که ولادیمیر پوتین در پی آن بوده است. هیچچیز بهاندازه آشفتگی و شکست هفتههای اخیر این واقعیت را روشن نکرده است؛ جایی که مذاکراتی به ابتکار دونالد ترامپ، رییسجمهور ایالات متحده، به هیاهویی از سردرگمی و انگشتاتهامزنی در دو سوی آتلانتیک منجر شد.
در این روند، امریکاییها و اروپاییها طرحهای صلحی کاملا ناسازگار با یکدیگر ارایه کردند و با خشم، یکدیگر را به تضعیف گفتوگوها متهم ساختند. حال نیز طی روزهای اخیر، این شکاف بهطور چشمگیری عمیقتر شده است؛ تا آنجا که ترامپ در مصاحبهای، اروپای غربی را «ضعیف» و «در حال زوال» توصیف و بار دیگر این ایده را مطرح کرد که اوکراین ناچار خواهد بود منطقه دونباس را به روسیه واگذار کند. به گفته برخی تحلیلگران این اظهارات بازتاب سند تازهمنتشرشده «راهبرد امنیت ملی» دولت ترامپ است؛ سندی که در آن، دولت امریکا هشدار داده اروپا در معرض از دست دادن «هویت غربی» خود قرار دارد و تاکید کرده که تمرکز کنونی رییسجمهور بر «بازبرقراری ثبات راهبردی با روسیه» قرار گرفته است.
از طرفی برای پوتین نیز مجموعه این تحولات حکم یک هدیه زودهنگام کریسمس را دارد؛ آن هم هدیهای بسیار بزرگ. بروس جنتلسون، استاد دانشگاه دوک و مشاور ارشد پیشین سیاست خارجی در وزارت خارجه امریکا در این رابطه میگوید: «انگیزه پوتین از همان آغاز عملیات همین بود؛ او تصور میکرد ناتو از هم خواهد پاشید.» به گفته جنتلسون، دولت بایدن و رهبران کلیدی اروپا شایسته اعتبارند که با این سناریوی پوتین مقابله کردند و زمینه گسترش ناتو به سوئد و فنلاند را فراهم آوردند. اما اکنون، با حضور ترامپ در نقش تسهیلکننده صلح، پوتین بار دیگر و حتی بیش از گذشته فرصت یافته تا غرب را درگیر شکاف کند.
برگ برنده پوتین
از زمان انتخاب ترامپ، به عنوان رییسجمهور امریکا، اختلافها و کشمکشهای تند نهتنها میان ایالات متحده و اروپاییها، بلکه در درون دولت ترامپ و حتی در خود حزب جمهوریخواه درباره چگونگی پایان دادن به این جنگ بهطور فزایندهای شدت گرفته است. در روسیه اما چنین وضعیتی دیده نمیشود؛ جایی که بر اساس نظرسنجیها، حمایت افکار عمومی از جنگ بهطور مداوم در سطح نسبتا ثابتی بین ۷۰ تا ۸۰ درصد باقی مانده است، هرچند به گفته ماریا اسنگوایا، پژوهشگر مسائل روسیه در مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی، اختلافنظرهای قابلتوجهی درباره اهداف مشخص جنگ وجود دارد.
اسنگوایا در ادامه تاکید میکند که سیاستمداران و تصمیمگیران در واشنگتن و اروپای غربی با این تصور که افکار عمومی روسیه از جنگ خسته شدهاند، در واقع خود را فریب میدهند. او با استناد به مجموعه متنوعی از نظرسنجیهایی که طی چند سال گذشته انجام شدهاند، میافزاید که اگرچه اکثریت روسهایی که در این نظرسنجیها شرکت کردهاند، بهطور کامل روایتهای رسمی کرملین درباره دلایل جنگ از جمله ادعای «نازیزدایی» از اوکراین که در منطق کرملین به معنای تغییر رژیم در کییف است را نمیپذیرند، اما روسهای جوانتر و همچنین نسلهای مسنتر و محافظهکار، به شکلی «غیرمعمول» در متهمکردن غرب به واداشتن پوتین به جنگ با یکدیگر همنظر هستند.
در ادامه این گزارش اما این سوال همچنان مطرح است که چه چیزی در پسِ این حمایت گسترده از جنگ قرار دارد؟ پیتر التسوف، کارشناس مسائل روسیه در دانشگاه ملی دفاع امریکا میگوید: «برای بسیاری از روسها، از دست دادن کامل اوکراین تقریبا معادل آن است که امریکاییها بخشی از جنوبغرب ایالات متحده را از دست بدهند.» او در عین حال یادآور میشود که حتی شماری از روشنفکران برجسته، از جمله الکساندر سولژنیتسین، نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات، نیز از ادعاهای پوتین درباره اوکراین حمایت کردهاند. به گفته او، شمار زیادی از روسها با اظهارنظر پوتین در سال ۲۰۲۱ همنظرند که گفته بود «روسها و اوکراینیها یک ملت بودند؛ یک کلیت واحد» او همچنین با اشاره به «روسِ کییفی» پادشاهیای که بیش از هزار سال پیش به رهبری ولادیمیر بزرگ در قلمرو کییف امروزی اداره میشد به عنوان «گهواره تمدن روسی» یاد کرد.
افزون بر این، تلفات انسانی روسیه در جنگ، بهدلیل سیاست پوتین در اتکای گسترده به نیروهایی که اغلب دارای سابقه کیفری یا فاقد چشمانداز شغلی مشخصاند تاثیر بسیار کمتری بر افکار عمومی نسبت به آنچه انتظار میرفت، گذاشته است. همچنین تحریمهای غرب نیز آنگونه که امید میرفت، مسکو را متوقف نکرده است. ماریا اسنگوایا در ادامه میگوید: «وضعیت اقتصادی روسیه رو به وخامت است، اما این رکود لزوما به معنای بحران نیست و تا اینجا این شرایط برای آنها قابلتحمل بوده است.» شاهد بودیم که پوتین برای برجستهکردن اهرمهای بینالمللی خود، اندکی پس از دیدار با استیو ویتکاف و جرد کوشنر، فرستادگان ترامپ، هفته گذشته راهی هند شد و مجموعهای از توافقهای اقتصادی و نظامی را با نارندرا مودی، نخستوزیر این کشور به امضا رساند.
در هر صورت جمعبندی و تکلیف تا حدودی روشن است: در غرب، به نظر میرسد تقریبا اجماعی وجود ندارد؛ در حالی که در روسیه، همچنان اکثریت جامعه فعلا همصدا هستند. افزون بر این، شرایط میدانی از جمله فرا رسیدن زمستان نیز به سود ارتش روسیه است؛ نه نیروهای ولودیمیر زلنسکی، رییسجمهور اوکراین که همچنان با کمبود نیروی انسانی و مهمات دستوپنجه نرم میکنند و بنا بر ارزیابیهای متعدد نظامی، از قطعیهای مکرر برق نیز رنج میبرند.
معنای راهبرد امنیت ملی ترامپ برای کرملین
در ۱۰ ماهی که از روی کار آمدن ترامپ میگذرد، آشکار شده که نهتنها هیچ نقطه اشتراک واقعیای میان امریکا و اروپا درباره اوکراین وجود ندارد، بلکه شاید اساسا دیگر چیز به نام «غرب واحد» هم باقی نمانده باشد. این وضعیت تا حدی به برداشتهای متفاوت از معنای حمله به اوکراین بازمیگردد؛ اروپا آن را تهدیدی وجودی میداند، در حالی که بسیاری از مقامهای دولت ترامپ معتقدند ایالات متحده باید اساسا از این جنگ فاصله بگیرد. به ادعای برخی ناظران اما این شکاف بسیار فراتر از اینهاست و تا نوعی تحقیر آشکار امتداد مییابد که ترامپ و همزمان معاونش جی.دی.ونس و دیگر مقامهای همسو با جریان «ماگا» نسبت به اروپا و ارزشهای آن ابراز کردهاند؛ ارزشهایی که از نظر آنان بیش از حد لیبرال و پیشرو است؛ آن هم در حالی که خود اروپا نیز بر سر هویت خویش دچار کشمکش است!
ونس و بسیاری از چهرههای «ماگا» به نوعی ملیگرایی مسیحی گرایش دارند که اتحادیه اروپا مدتهاست از آن فاصله گرفته است. ونس بهویژه که اکنون باید او را جانشین بالقوه ترامپ دانست و احتمالا سرسختترین منتقد اروپا در درون دولت است، علاقه دارد مقامهای اتحادیه اروپا را با «کمیسرهای» سبک شوروی مقایسه کند. به گزارش فارن پالسی، تمامی این تحولات در چارچوب هدفی بلندمدت برای پوتین قرار میگیرد؛ هدفی که مارک گالئوتی، پژوهشگر شناختهشده بریتانیایی در حوزه روسیه، آن را چنین توصیف کرده است: «تلاشهای روسیه برای برهمزدن انسجام غرب و بهرهبرداری از این واقعیت است که مجموعهای از دموکراسیها همواره اختلافها و منازعات درونی تولید میکنند.» در همین راستا این ادعا همچنان مطرح است که در واقع، پوتین ممکن است در دولت ترامپ نوعی ستون پنجم پدید آورده باشد که حتی خود نیز تصورش را نمیکرد. البته اگر به یاد آوریم که کارگزاران کرملین تا چه اندازه برای پیروزی ترامپ در انتخابات ۲۰۲۴ تلاش کردند.
در همین رابطه به گفته یکی از مقامهای وزارت دفاع امریکا، ترامپ چنان بر شکلدهی به این رابطه جدید با مسکو اصرار دارد که وزارت دفاع ایالات متحده در شماری از بازیهای جنگی که خارج از چارچوب ناتو برگزار میشوند، روسیه را بهتدریج از فهرست دشمنان بالقوه راهبردی کنار گذاشته است. از طرفی شاهد هستیم که شکاف عمیق میان ایالات متحده و اروپا بالاخص در دیدگاه و سیاست، با سند جدید «راهبرد امنیت ملی» ترامپ به صریحترین شکل تایید شده است.
این سند اعلام میکند که اروپا با «چشمانداز نابودی تمدنی» روبهرو است که بخش بزرگی از آن را ناشی از سیاستهای مهاجرتی میداند که «هویت غربی» این قاره را از دست داده است. با این همه به نظر میرسد این سند کل پروژه اروپایی پساجنگ جهانی دوم، فرآیندی چنددههای که اروپا بر پایه آن از ویرانیهای جنگ جهانی دوم بازار و ارز مشترک ایجاد کرد را بیاعتبار و اتحادیه اروپا را صرفا به عنوان سازمانی فراملی «خردکننده حاکمیت» نقد میکند. در زبان رمزآلود، این راهبرد جدید همچنین بهطور ضمنی با اظهارات مشهور ونس، معاون دونالد ترامپ در کنفرانس امنیتی مونیخ در فوریه گذشته همخوانی دارد و ظهور جنبشهای ملیگرای راست افراطی در اروپا را به نوعی تایید میکند. از جمله این جنبشها میتوان به حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) و حزب گردهمایی ملی فرانسه اشاره کرد که هم مورد حمایت پوتین هستند و هم ترامپ و در دفاع از اوکراین همانقدر کممیل و بیانگیزهاند که ونس است.
در ادامه این گزارش همچنین آمده است که اگرچه این راهبرد تصریح میکند که اروپا از نظر راهبردی و فرهنگی برای ایالات متحده همچنان حیاتی است، اما هشدار میدهد: «در صورتی که روندهای کنونی ادامه یابد، این قاره در کمتر از ۲۰ سال دیگر غیرقابلشناسایی خواهد شد. از این رو، چندان روشن نیست که آیا برخی کشورهای اروپایی اقتصادها و ارتشهای قدرتمندی خواهند داشت که بتوانند متحدانی قابلاعتماد باقی بمانند.»
اروپا محتاط و در جستوجوی استقلال استراتژیک؛ ناکام!
همچنین در ضربهای دیگر به امیدهای اوکراین، سند استراتژی ملی ایالات متحده میگوید رهبران اروپایی بهطور یکسان انتظارات غیرواقعبینانهای از جنگ اوکراین دارند، در حالی که در دولتهای اقلیت ناپایدار قرار گرفتهاند که بسیاری از آنها برای سرکوب مخالفان، اصول بنیادین دموکراسی را زیر پا میگذارند. سند تاکید میکند که واشنگتن سیاست «پایاندادن به تصور و جلوگیری از تحقق، ناتو به عنوان یک اتحاد دایما در حال گسترش» را دنبال خواهد کرد! این درحالی است که برای بسیاری از دیپلماتهای اروپایی، دشمنی ترامپ با آنان و سردرگمی او در قبال اوکراین، واشنگتن را به یک «جعبه سیاه» کاملا غیرقابلخوانش تبدیل کرده است.
تنها در سپتامبر بود که ترامپ، پس از انتقاد شدید از زلنسکی در اوایل سال بهخاطر «نداشتن هیچ برگ برنده»، موضع خود را تغییر داد و نوشت که اوکراین اکنون «در موقعیتی است که میتواند تمام سرزمین خود را به شکل اصلیاش بازپس گیرد.» ترامپ حتی در نهایت شروع به اعمال تحریمهای ثانویه کرد که ممکن است حیات اقتصادی روسیه و صادرات نفت و گازش را هدف قرار دهد. سپس، ناگهان، ترامپ در اواسط نوامبر با ارایه طرح ۲۸بندی ویتکاف و کوشنر، بار دیگر نظر خود را معکوس کرد؛ طرحی که بسیاری از اروپاییها و حتی جمهوریخواهان همحزبی ترامپ آن را چیزی بیش از سخنان و خطمشیهای روسیه قلمداد کردند. اما تنها چند روز بعد، پس از مواجهه با مخالفت جدی شاهینهای جمهوریخواه در کنگره، ترامپ موقتا عقبنشینی کرد و مارکو روبیو، وزیر خارجه را برای کمک به بازنگری در طرح دوستانهتر برای اوکراین به صحنه فرستاد.
او حتی در مصاحبهای که این هفته با «پولیتیکو» انجام داد، ظاهرا دوباره به موضع خود بازگشته و تاکید کرده که بار مسوولیت بر دوش اوکراین است تا تسلیم شود. او گفت روسیه دست برتر را دارد و زلنسکی باید همکاری و پذیرفتن شرایط را آغاز کند. بنابراین به نظر میرسد نتیجه بار دیگر به بنبست برخورد میکند، بهطوری که دولتها در هر دو سوی آتلانتیک وارد آنچه یک دیپلمات اروپایی آن را «گفتوگوی کر و لالها» توصیف کرد، شدهاند. اروپا نیز با احتیاط این مسیر را ادامه میدهد اگرچه استقلال استراتژیک واقعی از امریکا که امانوئل ماکرون، رییسجمهور فرانسه، خواستار آن است، هنوز دور از دسترس باقی مانده است.