bato-adv
bato-adv

جناب هاوارد فاست

جناب هاوارد فاست

«هاوارد با نظام کشورش درافتاد، حبس کشید و نامش به فهرست سیاه مطرودان رفت. ناشران بزرگ یا از همکاری با او منع شدند یا هر کدام به بهانه‌ای از پذیرش نوشته‌هایش طفره رفتند. به تنگنا افتاد، اما از عقایدی که به درستی‌شان باور داشت، دست نکشید. با این ویژگی‌ها، در فضای جنگ سرد به چهره جذابی برای شوروی تبدیل شد. سال ۱۹۵۳ جایزه ادبی استالین را تقدیمش کردند و گفتند: هاوارد فاست در فضای خردکننده تحریک و افترا به آرمان‌های خود وفادار مانده است و با قلمش همچنان از حقوق و آزادی انسان‌ها دفاع می‌کند.»

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۹ - ۲۲ اسفند ۱۴۰۳

مرتضی میرحسینی در روزنامه اعتماد نوشت: اهل نیویورک بود. تبار کارگری داشت. زندگی را در مبارزه شناخت و این مضمون را در بیشتر نوشته‌هایش به کار گرفت. در «آخرین مرز» (۱۹۴۱) از تقلای نافرجام سرخ‌پوست‌ها برای بقا نوشت، در «شهروند تام پین» (۱۹۴۳) زندگی یکی از قهرمانان جنگ استقلال امریکا را روایت کرد، در «موسی» (۱۹۶۰) به دل تاریخ مصر و بنی‌اسراییل زد و آنجا نیز به جست‌وجوی دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های همیشگی‌اش رفت. 

همچنین «امریکایی» (۱۹۴۶)، «نسل دوم» (۱۹۷۸)، «مهاجران» (۱۹۷۷)، «راه آزادی» (۱۹۴۴) و «اسپارتاکوس» (۱۹۵۱) چندتایی از مهم‌ترین رمان‌های او محسوب می‌شوند. می‌گویند - و می‌شود درباره این گفته بحث کرد که - او هرگز حتی در بهترین روزهای حرفه‌ای‌اش، زمانی که کتاب‌هایش میلیونی فروش می‌رفتند نیز نویسنده‌ای تراز اول محسوب نمی‌شد.

اما دوستش داشتند. حداقل تا مدتی بسیار محبوب بود. به قول یورگن روله آثار فاست «از میهن‌پرستی و عشق به دموکراسی سرشار بودند و این همان چیزی بود که جامعه (امریکا) در طول جنگ دوم جهانی به آن نیاز داشت. آن روزها که حیات سیاسی و روشنفکری جامعه هنوز به چپ گرایش داشت، فاست در دستگاه سخن‌پراکنی امریکا نقش مهمی ایفا می‌کرد. اما پس از جنگ، زمانی که خط‌مشی رسمی تغییر کرد، بی‌شک عزت‌نفس و پایمردی موجب شد که او به ایده از رونق‌افتاده وفادار بماند.» همین عزت‌نفس و پایمردی‌اش هم بود که کار دستش داد.

با نظام کشورش درافتاد، حبس کشید و نامش به فهرست سیاه مطرودان رفت. ناشران بزرگ یا از همکاری با او منع شدند یا هر کدام به بهانه‌ای از پذیرش نوشته‌هایش طفره رفتند. به تنگنا افتاد، اما از عقایدی که به درستی‌شان باور داشت، دست نکشید. با این ویژگی‌ها، در فضای جنگ سرد به چهره جذابی برای شوروی تبدیل شد. سال ۱۹۵۳ جایزه ادبی استالین را تقدیمش کردند و گفتند: «هاوارد فاست در فضای خردکننده تحریک و افترا به آرمان‌های خود وفادار مانده است و با قلمش همچنان از حقوق و آزادی انسان‌ها دفاع می‌کند. 

فاست مظهر امریکای راستین و مترقی است، امریکای انسان‌های بی‌پیرایه‌ای که مانند مردمان دیگر کشورها عمیقا خواهان برقراری صلح و دوستی در سراسر جهان هستند.» اما او به شوروی هم وفادار نماند. مردی مثل او نمی‌توانست به نظامی از آن جنس وفادار بماند. افشای جنایت‌های استالین و بعد هم لشکرکشی تجاوزکارانه شوروی برای سرکوب انقلاب مجارستان را تحمل نکرد؛ «چقدر بی‌کفایت بودم که نتوانستم تشخیص دهم پیروزی در این نیست که سوسیالیسم را به دست بیاوریم، اما انسان را از حق مقدسش در برخورداری از وجدان و حق و شأن انسان در بیان نظراتش محروم کنیم.» نوشت من در کشورم فشارهای زیادی را تحمل کردم، اما زنده ماندم و همچنان نوشتم؛ اگر در شوروی زندگی می‌کردم نه زنده می‌ماندم و نه می‌توانستم بنویسم؛ از این‌رو امریکا با همه زشتی‌ها و بدی‌هایش، امتیازاتی نسبت به شوروی - که به دست حزب کمونیست اداره می‌شود - دارد؛ «مهم نیست حزب کمونیست در گذشته چه بوده است، این حزب امروزه برای بهترین و دور و درازترین رویاهای بشری زندان است.» از دلبستگی‌های ایدئولوژیک گذشته‌اش برید و بدون وفاداری به این و آن، مبارزه برای عدالت و درستی را ادامه داد. 

امریکایی‌ها که طردش کرده بودند، اما در آن سوی ماجرا، در شوروی مدتی - نه چندان طولانی - حرف‌های تازه‌اش را نادیده گرفتند و حتی کوشیدند بر آن‌ها سرپوش بگذارند. نتوانستند. پس به زبان رایج خودشان، جوابش را دادند. گفتند این مردک دورو و هیستریک و فرصت‌طلب، مارکس را با اشعیا نبی اشتباه گرفته است؛ «جناب هاوارد فاست، حتی کتاب‌های پیشین شما از نظر انسان‌های شریف نفرت‌انگیزند.

 شما کتاب‌های‌تان را به کثافت و آب گندی آلوده کرده‌اید که خود امروزه کاملا در آن فرو رفته‌اید.» نه آن جایزه فاسدش کرد و نه این توهین‌ها نگرش او را تغییر داد. حدود نود سال تا دوازدهم مارس ۲۰۰۳ عمر کرد. هم دوره مک‌کارتیسم و جنگ سرد را پشت سر گذاشت، هم فروپاشی شوروی را به چشم دید.

پر بحث ترین
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین