چهرهنگاری کمالالملک از ناصرالدینشاه، که با شایعاتی همچون گلولهخوردن اثر پس از ترور شاه و سپس مرمت آن همراه شد، در روزهای اخیر مورد بحث و توجه قرار گرفته است. نکته جالبتر این است که این چهرهنگاری بر اساس یک عکس خلق شده است.
در میان آثار خیرهکننده نمایشگاه «چشم در چشم» موزه هنرهای معاصر که تا پایان آذرماه نمایش عمومی دارد، یکی از چهرهنگاریها داستانی منحصربهفرد و جذابتر از دیگران دارد؛ لطافت رنگها و جزئیات دلنشین آن، در کنار داستانهای جالب غیر واقعی و غیرمستندی که به آن نسبت داده میشود، این چهرهنگاری را به یک معما تبدیل کرده که همگان را به سمت خود میکشاند.
به گزارش خبرآنلاین، چهرهنگاری کمالالملک از ناصرالدینشاه، که با شایعاتی همچون گلولهخوردن اثر پس از ترور شاه همراه شده و سپس اثر مرمت شده، در روزهای اخیر مورد بحث و توجه قرار گرفته است. با این حال، کارشناسان پژوهشگر هنر دوره قاجار این شایعات را رد کردند و داستان دقیقتری از این اثر روایت میکنند.
براساس اسناد و شواهد به ویژه کتاب پرترههای سلطنتی قاجار، این پرتره به امضای کمالالملک دو نسخه است؛ یکی در لندن و دیگری در موزه هنرهای معاصر نگهداری میشود. نکته جالبتر این است که این چهرهنگاری بر اساس یک عکس خلق شده است.
یکی از ویژگیهای بارز این اثر، خلق آن بر اساس یک عکس است؛ عکس موردنظر که کمال الملک از روی آن چهرهنگاری کرده، شاه با لباس نظامی و کمربند ویژهای ایستاده و پسزمینهای ساده دارد. این شباهت در هر دو نسخه نقاشی بهوضوح دیده میشود. نکته جالب دیگر، استفاده از جواهرات واقعی در تصویر است که امروزه در موزه جواهرات بانک مرکزی نگهداری میشوند. نشان «شیر و خورشید» روی کلاه شاه، تأییدی بر هویت ایرانی این اثر است.
در کوچههای آرام و خاکی کاشان، نسیمی از هنر وزید که سرنوشت نقاشی ایران را تغییر داد. محمد غفاری، که بعدها به کمالالملک شهرت یافت، از کودکی با قلمموی کوچک و قلبی بزرگ، دنیایی از احساس را بر بوم مینشاند.
کمالالملک در جوانی با استعداد شگرفش به دربار ناصرالدینشاه راه یافت و بهسرعت عنوان نقاشباشی شاه را به دست آورد. او در کاخ گلستان، آثاری همچون پرتره اعتضادالسلطنه و دیگر چهرهنگاریهای درباری و نقاشی مشهور تالار آیینه راخلق کرد که ستایش همگان را برانگیخت. اما این هنرمند آزاد اندیش، دربار را تنها محل نقاشیهای تشریفاتی نمیخواست.
پس از ترور ناصرالدینشاه، دلزدگی از محیط تجملی و محدود دربار، او را به اروپا کشاند. در سفر به پاریس و رم، با آثار بزرگانی، چون رامبراند و ورمیر آشنا شد و شیفته واقعگرایی آنان گشت. او آموخت که هنر باید فراتر از زرقوبرق دربار، بازتابدهنده حقیقت زندگی باشد.
کمالالملک پس از بازگشت، کمتر برای اشراف نقاشی کرد و بیشتر به تربیت نسل جدید هنرمندان ایرانی پرداخت. او مدرسه صنایع مستظرفه را بنیان نهاد و هنر را از انحصار دربار خارج کرد. تابلوهایی، چون «تالار آیینه» و «حوضخانه»، نشاندهنده عمق نگاه او به زندگی و واقعیت بودند. در این آثار، بازی نور و سایه و توجه به جزئیات، مخاطب را به دنیای واقعی، اما شاعرانه میبرد.
کمالالملک با خلق بیش از ۱۷۰ اثر، از جمله شاهکارهایی مانند «تالار آیینه» و «حوضخانه»، سبکی منحصربهفرد از واقعگرایی را در هنر ایران بنیان گذاشت. او زندگی را با جزئیات و صداقت به تصویر کشید و هنر را به ابزاری برای بیان حقیقت تبدیل کرد.
کمالالملک، که در سالهای پایانی عمر در کنار آرامگاه عطار نیشابوری سکونت گزید، در سکوت و آرامش، هنر خود را به تکامل رساند. مرگ او پایان نبود؛ بلکه آغاز جاودانگی بود. پرترههای او از شاهان قاجار، نقاشیهایی از زندگی روزمره و شاهکارهایی، چون تالار آیینه، همچنان زندهاند و از هنرمندی سخن میگویند که هنر را از حصار قدرت آزاد کرد و به دل زندگی آورد.
تصویر شاهانه
پرترهنگاری در دوران قاجار، بهویژه در زمان ناصرالدینشاه، مرحلهای نوین از هنر تصویری ایران را رقم زد. این دوره شاهد تغییراتی بنیادین در نگاه هنری بود؛ جایی که عکاسی بهعنوان ابزاری نوظهور، سلطهای انکارناپذیر بر هنر نقاشی یافت. یکی از برجستهترین هنرمندان این دوران، کمالالملک، با آفرینش پرترههایی که فراتر از بازنمایی صرف چهره بودند، نقش مهمی در تثبیت واقعگرایی در نقاشی ایرانی ایفا کرد. به طورکلی این آثار نهتنها بازتابدهندهی ویژگیهای شخصی و روانشناختی شاه، بلکه نشاندهنده تحولات مهم در هنر چهرهنگاری دوران ناصری است.
یکی از شاخصترین آثار کمال الملک، پرترهای از ناصرالدینشاه است که اکنون در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود.
کمالالملک در این اثر، بهجای تأکید بر شکوه آرمانی شاهانه که در آثار هنرمندان پیشین دیده میشد، شاه را در میانسالی و با نگاهی متفکرانه به تصویر کشیده است.
در دوران پیش از ناصرالدینشاه، نقاشیهای سلطنتی بیشتر بر نمایش آرمانی شاهان تمرکز داشتند.
پرترههای فتحعلیشاه نمونهای بارز از این سبک هستند که چهرهای خیالی و آراسته از شاه ارائه میدادند. اما با ورود عکاسی به ایران در دوره ناصری، نگاه هنری تغییر کرد. واقعگرایی جایگزین آرمانگرایی شد و هنرمندان، همچون کمالالملک، تلاش کردند نقاشیهای خود را با استانداردهای عکاسی همسو کنند.
پرتره ناصرالدینشاه بهخوبی این تحول را نشان میدهد. جزئیات دقیق لباس، نشانهای نظامی و جواهرات، همه بازتابدهنده واقعیتهای آن دوراناند. بهطور مثال، جقه شاه و کمربند نظامی با دقتی بینظیر ترسیم شدهاند. با این حال، ویژگیای که این اثر را فراتر از یک بازنمایی صرف قرار میدهد، توانایی کمالالملک در نمایش جنبههای روانشناختی شخصیت شاه است.
شاه در این پرتره، دیگر آن فرمانروای مقتدر و دور از دسترس نیست. چهره او، شخصیتی انسانیتر و حتی متفکر را بازتاب میدهد؛ گویی نقاش خواسته است احساسات و دغدغههای پنهان شاه را به تصویر بکشد.
کمال الملک
طبق شواهد تاریخی، کمالالملک بسیاری از آثار خود را در دو نسخه خلق میکرد: یکی برای دربار و دیگری برای هدیه یا نمایش در خارج از کشور. این پرتره نیز از این قاعده مستثنی نیست. براساس استناد به کتاب «جولین رابی» ترجمه علیرضا بهارلو و کیانوش معتقدی، نسخهای از این اثر در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود و نسخه دیگر در یک مجموعه خصوصی در لندن؛ که در نمایشگاهی در سال۱۹۹۹به نمایش گذاشته شد. هر دو اثر با تاریخ ۱۳۰۷ قمری امضا شدهاند و دارای ترکیببندی و رنگآمیزی مشابهی هستند.
بیشترین آثار مربوط به دوره ناصری حکمتا باید در کاخ گلستان باشد؛ اما این اثر چگونه به گنجینه موزه هنرهای معاصر رسید و پس از انقلاب هم اکنون به همراه دیگر چهره نگارهای مطرح جهان به نمایش گذاشته شده است؟ این اثر، نخستینبار در سال ۱۳۵۶ و در جریان افتتاح موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درآمد.
گفته میشود این اثر در همان نمایشگاه، به مجموعه موزه افزوده شده است. حضور این نقاشی در گنجینه موزه، فرصتی استثنایی برای مشاهده تحولات تصویری هنر ایران از دوران قاجار تا مدرنیسم فراهم کرده است.
علاوه بر ارزش هنری، این پرتره بهعنوان سندی تاریخی نیز حائز اهمیت است. نوع لباس و تزئینات شاه، نشانههایی از نظامیگری و تأثیرپذیری ایران از فرهنگ اروپایی را آشکار میکند. این جزئیات، نهتنها شرایط اجتماعی و سیاسی آن زمان را منعکس میکنند، بلکه نمایانگر درک هنری کمالالملک از واقعگرایی و اهمیت جزئیات هستند.