bato-adv
هاشم اورعی رئیس اتحادیه انجمن‌های انرژی ایران از گذار انرژی در کشور و میزان آمادگی ایران می‌گوید

برق قربانی مافیای سوخت

برق قربانی مافیای سوخت
وقتی افراد درست برنامه‌ریزی کنند دولت باید قبول کند که برق یک کالای اقتصادی است، نه یک ابزار سیاسی. منظور اینکه دولت برق را به‌عنوان ابزار سیاسی استفاده کرده است. در دوران آقای احمد‌ی‌نژاد برق را گران نمی‌کرد تا محبوبیت سیاسی بخرد. حالا که محبوبیت سیاسی باقی نمانده، برق کماکان گران نمی‌شود تا از عدم مشروعیت سیاسی پرهیز کنیم. به همین دلیل دولت باید دست از دلالی برق یا انرژی بردارد.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۶ - ۲۲ خرداد ۱۴۰۲

در یکی دو دهه اخیر صحنه انرژی جهان دوباره آبستن حوادث بزرگی شده است. درحالی‌که تغییرات اقلیمی موجب پدیدار شدن یک چالش جدی در جهان شده، با گذار انرژی جدیدی روبه‌رو هستیم؛ گذاری که هدف آن، برداشتن بار از دوش سوخت‌های فسیلی و نهادن‌اش بر دوش انرژی الکتریکی یا همان برق است. با این حال ایران گویا بیگانه با جهان است و قدمی در این راه برنمی‌دارد.

به گزارش هم‌میهن، جزیره‌ای بودن وزارتخانه‌ها در کشور سبب شده تا دو بخش مهم منبع سوختی نیروگاه‌های برق، ارتباط درستی با هم برقرار نکنند. درحالی‌که ۹۲درصد سوخت نیروگاه‌های کشور، گاز است، ایران به دلیل عدم سرمایه‌گذاری و مصرف بالا در کشور با چالش کمبود گاز مواجه است. همچنین کمبود آب در پشت سد‌ها نیز سبب شده تا فقط ۴ درصد کل برق تولیدشده در کشور از ۱۲ درصد ظرفیت نیروگاه‌های برق‌آبی باشد. نکته آن است که با وجود آنکه ظرفیت تولید برق از انرژی‌های تجدیدپذیر بادی و خورشیدی در کشور به‌دلیل موقعیت جغرافیایی ایران به وفور وجود دارد، شعار‌های استفاده از انرژی‌های تجدید‌پذیر جامه‌عمل نمی‌پوشد. کمی دقیق‌تر که نگاه کنیم بازهم پای فسادی عمیق در اقتصاد ایران مطرح است؛ مافیای سوخت فسیلی در ایران با اعداد و ارقام سنگین، اجازه ورود به این عرصه نوین که منافع ملی کشور را تأمین می‌کند، نمی‌دهد.

هاشم اورعی، استادتمام دانشگاه صنعتی شریف و رئیس اتحادیه انجمن‌های انرژی ایران ریشه‌های کمبود برق و راهکار‌های عبور از این بحران پیش‌رو را مورد واکاوی قرار می‌دهد.

به نظر می‌رسد بازار انرژی در جهان با تحولاتی روبه‌روست. آیا در مرحله گذار از انرژی فسیلی قرار داریم؟

باید کمی تاریخی به موضوع نگاه کرد. اولین تحول در بخش انرژی در جهان در انقلاب صنعتی ظهور یافت. انقلاب صنعتی از حدود ۱۷۶۰ میلادی (۲۶۰ سال قبل) از بریتانیا شروع شد؛ اتفاقی که از منظر انرژی در انقلاب صنعتی افتاد، این بود که بار اصلی تولید بر دوش سوخت‌های فسیلی گذاشته شد و نتیجه این شد که تولید ماشین شکل گرفت و به شدت افزایش یافت و در پی آن رفاه اقتصادی برای جهان به ارمغان آمد. بعد از تقریباً ۵/۲ قرن شاهدیم که در یکی دو دهه اخیر صحنه انرژی جهان دوباره آبستن حوادث بزرگی است. همانطور که انقلاب صنعتی یک‌شبه شکل نگرفت، این گذار انرژی هم یک‌شبه نخواهد بود و به‌مدت نیم قرن از آغاز هزاره سوم، یعنی سال ۲۰۰۰ تا میانه قرن جاری میلادی یعنی ۲۰۵۰ به طول می‌انجامد.

هدف گذار انرژی چیست و چه برنامه‌ای را دنبال می‌کند؟

هدف این گذار، برداشتن بار از دوش سوخت‌های فسیلی و نهادن‌اش بر دوش انرژی الکتریکی است. از حدود ۱۹۸۰ میلادی به بعد ماجرای آلایندگی محیط زیست و گرمایش و افزایش دمای متوسط کره‌زمین مطرح شد و سبب شد تا به فکر تغییر منبع انرژی باشیم. در حال حاضر عمق نفوذ برق در حال افزایش است. یعنی نقش برق روز‌به‌روز پررنگ‌تر می‌شود. ما در صنعت حمل‌ونقل، این را به خوبی می‌بینیم. وقتی خودرو‌های برقی به این سرعت در جهان جا باز می‌کنند، یعنی سوخت‌های فسیلی کنار رفته و برق جایش را می‌گیرد. در یک دهه اخیر سهم برق یعنی انرژی الکتریکی از کل انرژی از ۱۵ به ۲۱ درصد افزایش یافته و نکته جالب اینکه در این گذار انرژی پیش‌بینی می‌شود تا اواسط قرن جاری میلادی سهم برق از کل انرژی مصرفی جهان به ۴۹ درصد برسد. نتیجه این است که انرژی الکتریکی بدون شک، محور و محرک اصلی توسعه اقتصادی خواهد بود. این را گفتم تا به مسئولان کشور که کارشان برنامه‌ریزی توسعه اقتصادی کشور است پیامی بدهم. البته با این فرض که کسی قرار است این کار را انجام دهد. اگر قرار است برنامه‌ریزی کرده و کشور را به توسعه برسانیم، تمام پیش‌بینی‌ها و گزارش‌ها نشان می‌دهد که بار اصلی توسعه اقتصادی در سه دهه پیش رو بر دوش انرژی الکتریکی خواهد بود و نباید از کنارش به راحتی بگذریم. این موضوع را گفتم تا تأکید کنم اینکه امروز برق کم داریم، نگرانی نباید این باشد که برق منزل من و شما قطع شود و ظهر گرما را تحمل کنیم، بلکه مسئله بسیار مهم‌تر این است که توسعه آینده‌مان در گرو تأمین برق است.

اگر بخواهیم نگاهی کلی به صنعت برق داشته باشیم، اکنون در چه وضعیتی قرار داریم؟

ظرفیت منصوبه نیروگاهی‌مان حدود ۸۵ هزار مگاوات است که از این میزان باوجود حدود ۲۰ سال برنامه، صحبت و تبلیغ در مورد انرژی تجدیدپذیر و انرژی هسته‌ای، از ۸۵ هزار مگاوات برقی که تولید می‌شود، تنها هزار مگاوات مربوط به انرژی تجدیدپذیر و هزار مگاوات مرتبط به انرژی هسته‌ای است. درواقع سهم انرژی‌های تجدیدپذیر و هسته‌ای از انرژی الکتریکی تولیدی کشور هر کدام‌شان کمتر از یک درصد است و تقریباً تمام ظرفیت تولید برق کشور، عمدتاً گازی و بعضاً برق‌آبی است. اما پیک مصرف برق ما در تابستان و اوج گرماست و تقریباً پیک مصرف ۶۲ هزار مگاوات است. امروز نمی‌توانیم به درستی صحبت از پیک مصرف کنیم، چون مادامی که ۶۲ هزار مگاوات تقاضا باشد و تأمین کنیم، می‌توانیم بگوییم هرچه تقاضا بود را تأمین کرده‌ایم، ولی وقتی یک مقدار از تقاضا را نمی‌توانیم تأمین کنیم و قطعی می‌دهیم، نمی‌توانیم بگوییم ۶۲ هزار مگاوات پیک تقاضاست، باید بگوییم توان ما در تأمین برق، ۶۲ هزار مگاوات است و باید بگوییم پیک تأمین، زیرا با کمبود برق مواجه هستیم.

ریشه کمبود برق در کجاست؟

دلایل متعددی وجود دارد، اما دو دلیل بسیار اصلی وجود دارد؛ نبود یا ضعف برنامه‌ریزی و عدم سرمایه‌گذاری. اگر به اول نگاه کنیم، بدون شک برای وضعیت برق کشور درست برنامه‌ریزی نکرده‌ایم که البته عجیب و غریب نیست. وقتی به کل کشور نگاه کنیم می‌بینیم صنعت برق هم مثل بقیه موارد است. یعنی برای هیچ چیز برنامه‌ریزی نکرده‌ایم. اگر برق درست از آب درمی آمد، جای تعجب داشت! در برنامه‌ریزی برای برق بحثی هست که معمولاً برای سه دهه پیش رو برنامه‌ریزی می‌شود. یعنی برای برق مثل سایر حامل‌های انرژی برای امسال و سال بعد برنامه‌ریزی نمی‌کنیم. مثلاً حداقل باید تا ۱۴۲۰ برنامه‌ریزی داشته باشیم که از چه منابعی و چقدر و چرا برق قرار است تولید کنیم. اما یکی از دلایل نبود برنامه‌ریزی درست این است که ماجرای امنیت انرژی به فراموشی سپرده شده است. امنیت انرژی یعنی وابستگی به یک منبع انرژی به‌عنوان مواد اولیه نباشد که اگر مشکلی پیش آمد بتوانیم از منابع دیگر تا حدی جبران کنیم.

در حال حاضر تقریباً ۱۲ درصد کل نیروگاه‌هایمان برق‌آبی است. دو سال قبل ترازنامه انرژی وزارت نیرو می‌گفت چهار درصد کل برق کشور از ۱۲ درصد ظرفیت نیروگاه‌های برق‌آبی است، چون آب پشت سد‌ها کم است. سوال این است قبل از اینکه صد‌ها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری کنید و ۱۲ درصد ظرفیت نیروگاهی را برق‌آبی بگذارید آیا نباید قبل از خرج کردن پول‌ها بررسی کنید که در ۵۰ سال آینده وضعیت آب سد‌ها چطور خواهد بود؟ ما این کار را نکرده بودیم و به دلیل کمبود آب نتوانستیم استفاده درست از سرمایه‌گذاری در برق‌آبی داشته باشیم. عین همین اتفاق در نیروگاه‌های گازی افتاد. بدون توجه به مسئله مهم تنوع در تأمین برق حدود ۹۲ درصد از برق کشور را وابسته به گاز کرده‌ایم و در زمستان با کمبود گاز مواجه هستیم. این‌ها خیلی به صراحت نشان می‌دهد درست برنامه‌ریزی نکرده‌ایم.

عامل دوم سرمایه‌گذاری است. در دو بخش توضیح می‌دهم؛ اول اینکه اصولاً صنعت تولید برق کشور ما باوجود تمام حرف‌ها و شعار‌ها که بخش خصوصی است، چنین نیست و تماماً بخش عمده صنعت تولید برق کشور در چنبره بخش دولتی و شبه‌دولتی است و بخش خصوصی واقعی در این صنعت جایگاهی ندارد. دو سال قبل کمیسیون اقتصادی مجلس گزارش ۱۶ صفحه‌ای در مورد عملکرد وزارت نیرو به هیئت رئیسه داد که یکی از نتایجی که به درستی گرفته بود، این بود که وزارت نیرو در رقابت منفی با بخش خصوصی است. در اینجا بحث فساد و رانت هم مطرح می‌شود که خارج از موضوع ماست. دلیل دوم که ناشی از مشکل اول و دولتی‌بودن است، یارانه‌های سنگین و قیمت‌گذاری دستوری است که باعث شده بازار برق به هم بریزد. مشکل تفکر دولتی ما در برق این است که برق را به‌عنوان یک ابزار سیاسی حساب می‌کند نه کالای اقتصادی که این اشتباه است. در نتیجه مادامی که این کالا در دستان ناتوان دولت یا ایادی دولت (بخش خصولتی) باشد و قوانین اقتصادی بر آن حاکم نباشد، نتیجه‌ای جز آشفتگی و ناپایداری انتظار نداریم.

با این اوصاف قطعی برق در سال‌های پیش رو را باید انتظار داشته باشیم؟

جواب کاملاً معلوم است. مادامی‌که با همین فرمان جلو برویم؛ که رشد مصرف بیشتر از رشد تولید است، به‌طور قطع مشکل کمبود برق‌مان سال به سال بیشتر خواهد شد. ۱۵ اردیبهشت امسال شرکت‌های توزیع استان به صنایع نامه می‌دهند که این برنامه شماست و فلان روز برق این شهرک صنعتی قطع است. فلان کارخانه باید مصرف را روی ۱۰ درصد بگذارد. این‌ها ابلاغیه است. وقتی فرمان قطع یا گردن زدن صنعت را می‌دهید و صنعت را می‌خوابانید که مدیریت نیست. مدیریت مصرف یعنی شما هنرمندانه کار می‌کنید. ولی طوری که ما مدیریت می‌کنیم، نیازی به هنر نیست. اگر کمبود برق را به حساب بی‌عرضگی یا ضعف مدیریت نگذاریم، قطع برق بخش مولد اقتصاد را کمتر از خیانت ارزیابی نمی‌کنم. یعنی به نظر من به مراتب جرم سنگین‌تر از اینکه چرا برق کم داریم، این است که چطور مدیریت می‌کنیم و برق چه کسانی را قطع می‌کنیم. اگر برق خانگی‌ها را قطع کنیم بنده در خانه‌ام گرما می‌خورم و ناسزا می‌گویم، ولی به اقتصاد ملی لطمه نمی‌زنم. ما برق بخش تجاری و خانگی و خیابان‌ها را می‌دهیم و بخش صنعت ملی را که اتفاقاً تنها بخش مولد کشور است، چون زوری ندارد، قطع می‌کنیم. این اشکال بزرگ‌تر است که بی‌سروصدا مانده است.

چرا دوگانه برق و گاز به ضرر ما تمام شد؟

برسیم به دوگانه برق و گاز که به‌شدت حاصل بی‌برنامگی در برنامه‌ریزی است. یعنی انگار وزارتین نیرو و نفت هرکدام در کشور جدایی بوده و هیچ ارتباطی با هم نداشته‌اند. انگار وزارت نیرو نمی‌دانسته در سال‌های آینده چقدر گاز خواهیم داشت. انگار وزارت نفت نمی‌دانسته چقدر برق لازم داریم و چقدر باید گاز بدهیم. چطور چنین چیزی قابل قبول است؟ میزان مصرف گاز ما در طول سال، متوسط ۷۵۰ میلیون مترمکعب در روز است که الان برابر با ظرفیت تولید گاز است. مشکل این است که مصرف با رشد تقریبی بین ۱۰ تا ۱۲ درصد سالانه افزایش دارد، ولی متأسفانه ظرفیت تولید گاز به شدت رو به کاهش است. به گفته یک کارشناس هر سال یک فاز پارس‌جنوبی را از دست خواهیم داد و حدود یک‌سوم کل گاز تولیدی کشور در شرایط عادی به نیروگاه‌ها داده می‌شود. در زمستان که مصرف گاز خانگی بالا می‌رود، تحویل گاز به نیروگاه‌ها با مشکل مواجه شده و برق کم می‌شود. در اینجا به سمت مازوت و گازوئیل می‌رویم. کشوری که ۹۲ درصد برق‌اش وابسته به گاز است، صحبت یکی دو لیتر گازوئیل و مازوت نیست. الان مصرف و تولید گازوئیل ما تقریباً روزی ۱۱۰ میلیون لیتر است و اصلاً گازوئیلی در کار نیست. گازوئیل که نداریم، در مسئله مازوت هم وضعیت حمل‌ونقل و آلایندگی کاملاً روشن است.

براساس آمار تفصیلی سال قبل وزارت نیرو ما سالانه ۳۲۰ میلیارد کیلووات ساعت مصرف برق داریم. نمی‌شود نتیجه گرفت این میزان خوب است یا بد. باید کنار تولید ناخالص داخلی (GDP) بگذاریم و ارزیابی کنیم. یعنی هر یک کیلووات ساعت که در کشور برق مصرف کرده‌ایم، چند دلار در GDP درآمد داشته‌ایم. از این ۳۲۰ میلیارد کیلووات ساعت، تقریباً یک درصدش هسته‌ای و کمتر از یک درصد تجدیدپذیر است. یعنی ۹۸ درصد برق مصرفی کشور حرارتی یا با ریشه فسیلی است. رشد مصرف ما حدود سالی بین
۶ تا ۸ درصد است. اما این هم مسئله دارد. ما برخی تقاضا‌ها را اصلاً نتوانسته‌ایم تامین کنیم و متأسفانه عمدتاً در بخش صنعت اتفاق می‌افتد؛ بنابراین ما الان مشکل تامین برق داریم که عامل بازدارنده در توسعه صنعتی کشور شده است، چون صنعت کشور به‌شدت متکی به برق است و اگر نتوانیم برق کافی برای بخش صنعت تامین کنیم درواقع انگار در مسیر توسعه صنعتی کشور سنگ‌اندازی کرده‌ایم، درصورتی‌که درست برخلاف سیاست‌های اعلام شده است.

میزان سرمایه‌گذاری در این صنعت چقدر است و آیا این عدم برنامه‌ریزی و ضعف‌ها، عاملی برای خروج سرمایه از کشور نیست؟

صددرصد. سرمایه به‌طور ذاتی بسیار محتاط است و به سمت سرازیری می‌رود. سرمایه‌گذار وقتی می‌بیند در تابستان، برق و زمستان، گاز را قطع می‌کنند به ترکیه و امارات می‌رود که مسیرش سرازیری باشد. این هم می‌شود یک گره روی صد‌ها گره دیگر که در مسیر توسعه صنعتی سنگ‌اندازی می‌کنیم.

سه دلیل می‌گویم که چرا سرمایه‌گذاری در صنعت برق کاهش داشته است؛ اول که بسیار مهم است، اینکه سرمایه‌گذاری در بخش برق ذاتاً با مبالغ بالا و بلندمدت است. مثل دلالی و بازرگانی نیست که امروز یک چیز بخرید و سه ماه بعد پول‌تان برگردد. صحبت از ۲۰ سال است. برای سرمایه‌گذاری بلندمدت به دو چیز نیاز دارید، یکی امنیت اقتصادی، دوم، ثبات اقتصادی. ما نه امنیت اقتصادی داریم و نه قوانین‌مان ثبات اقتصادی را تضمین می‌کند. در نتیجه نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم در بخش برق آن‌هم در بخش خصوصی که یک کار بلندمدت است، ملت سرمایه‌گذاری کنند.

مشکل دوم، رقابت نابرابر است. در بخش تولید برق، رقابت بین دولت و کسانی که ظاهراً خصوصی هستند (صاحبان زر و زور) با بخش خصوصی است. بخش خصوصی واقعی نمی‌تواند با آن‌ها وارد رقابت شود و وارد گود نمی‌شود. من اگر امروز صد میلیون دلار داشته باشم، نیروگاه نمی‌زنم، چون من باید با نیروگاه‌هایی رقابت کنم که یا متعلق به وزارت نیرو است یا متعلق به بنیاد شهید یا ستاد اجرایی فرمان امام. منِ بخش خصوصی با کدام‌یک از این‌ها به لحاظ قدرت اقتصادی می‌توانم رقابت کنم؟

دلیل سوم، خوی ارباب‌گری در دولت ماست که از زمان محمدعلی‌شاه و فتحعلی‌شاه قاجار بوده؛ وقتی کسی پشت میز وزارت نیرو نشسته و این احساس ارباب‌گری را دارد و منِ سرمایه‌گذار و نیروگاه‌دار بخش خصوصی واقعی که سراغش می‌روم، به من به چشم رعیت نگاه می‌کند، در صورتی که ۱۰۰ میلیون دلار خرج کرده و نیروگاه ساخته‌ام، برق را به وزارت نیرو داده‌ام، آخر ماه قبض را به وزارت نیرو برده و می‌خواهم پول برق را بگیرم و آن‌ها باید صورت وضعیت مرا تأیید کنند! من مگر دیوانه هستم که پولم را در بیابان بریزم، برق را به وزارت نیرو بدهم و گدایی کنم که پول خودم را بگیرم؟ من همیشه می‌گویم سرمایه‌دار ابله نیست که زورش را با التماس عوض کند. این اتفاق فقط برای برق نیست و کل اقتصاد کشور را درگیر کرده است.

ما در حال حاضر صادرات برق هم داریم. صادرات برق در چه وضعیتی است؟

در کشور ما صحبت از صادرات برق بی‌معنی و به سه دلیل شعار است. وقتی می‌خواهید برق صادر کنید باید بتوانید دائما این نیاز را تامین کنید. مثلا نمی‌توانید به عراق بگویید الان که هوا گرم شده من باید نیاز خودم را تامین کنم و هروقت توان داشتم، خبر می‌دهم. ما اصلاً برق دائمی نداریم که صادر کنیم. دوم اینکه شرایط بین‌المللی ما اجازه صادرات هیچ چیزی از جمله برق را نمی‌دهد. بهای برقی که به عراق داده‌ایم، داخل کشور نیامده است. عراق می‌گوید پول را در حساب مشترک ایران و عراق گذاشته، ولی به بهانه تحریم‌های آمریکا پول را نمی‌توانیم بدهیم. تازه اگر اجازه بگیرند و بخواهند بدهند می‌گویند در مقابل غذا و دارو. این یعنی چه؟ عملاً یعنی پول ما را نمی‌دهند. سوم، در مقایسه با ظرفیت و شبکه داخلی ما ظرفیت صادرات نداریم. ما کشوری نیستیم که بتوانیم ادعا کنیم ظرفیت خطوط انتقال ما به کشور‌های همسایه یک‌سوم کل ظرفیت موجود داخل کشور است. این میزان ناچیز است. در این شرایط به این سه دلیل صحبت کردن از صادرات برق فقط و فقط شعار است و تمرکز بر صادرات برق به‌عنوان منبع درآمد ارزی برای توسعه اقتصادی کشور مثل این است که می‌گویند هندوانه صادر کنیم که مملکت را آباد کنیم. درواقع هیچ فرقی ندارد.

وزارت نیرو تأکید می‌کند که با کشور‌های دیگر تبادل انرژی داشته باشیم. این کار چقدر معنادار است؟

در خیلی از جا‌ها خصوصاً در مناطقی که آب‌وهوای کشور‌ها متفاوت است، این کار شدنی است، اما در کشور ما اوج گرما برای ما و عراق و خیلی از کشور‌های اطراف تقریباً همزمان است. اینجا مسائل سیاسی و ژئوپلیتیک هم دخیل می‌شود. اگر آن‌ها را کنار بگذاریم، می‌توانستیم این ظرفیت را با ارمنستان و آذربایجان ایجاد کنیم که تفاوت فصل سرما داریم. اما به دلیل اختلافات منطقه‌ای بین این دو کشور، اجازه صادرات انرژی به این دو کشور را نمی‌دهند. از آن‌سو عربستان تا متوجه شد عراق که متکی به ایران برای گرفتن برق بوده، وارد گود شده، سرمایه‌گذاری خود در عراق را به‌شدت افزایش داده تا وابستگی عراق را به برق ایران از بین ببرد. اما تبادل انرژی در اتحادیه اروپا در حال انجام است و بخش قابل‌توجهی از برق‌شان را از هم می‌گیرند، ولی در کشور ما این اجازه را نمی‌دهند. زیرا کشور‌ها در اثر تبادل برق به هم نزدیک می‌شوند. کشور‌هایی که با ما میانه خوبی ندارند، جلوگیری می‌کنند. کمااینکه من معتقدم همانطور که جلو می‌رویم ظرفیت صادرات برق ما به عراق کم می‌شود و کشور‌های دیگر کاری می‌کنند که عراق نیازی به برق ما نداشته باشد. کمااینکه ظرفیت سیاسی صادرات گاز ما به ترکیه هم در حال کم شدن است، چون نمی‌خواهند اجازه دهند این وابستگی باقی بماند.

یک سوال کلیدی مطرح است. چرا با وجود اینکه سال‌ها صحبت می‌شود که باید به سمت انرژی‌های تجدیدپذیر برویم، اما این کار انجام نشده و روی گاز مانور داده شد؟ اگر بحث رانت است، در این بخش هم می‌توانست اتفاق بیفتد...

به نظرم سه دلیل دارد؛ اول اینکه ذات بشر به‌طور معمول با تغییر میانه خوبی ندارد؛ این ایراد نیست. یعنی کسانی که در وزارت نیرو نشسته‌اند یک عمر با گاز و نفت و نیروگاه سروکار داشته و هیچ شناختی از نیروگاه بادی و خورشیدی نداشته و انسان از چیزی که نمی‌شناسد، می‌ترسد. دوم اینکه، مسئولان ما بلد نیستند. ممکن است منِ شهروند ندانم در صنعت برق دنیا چه خبر است، اما مسئول برنامه‌ریزی وزارت نیرو حق ندارد که نداند. مسئولی که بلد نیست یا باید کنار برود یا برود یاد بگیرد یا چند نفر که بلد هستند را کنارش بیاورد. ما این کار را هم نمی‌کنیم. به آدمی که آگاهی دارد نمی‌توانید دستور بدهید که هر کار می‌خواهید برایتان بکند، چون او منافع ملی را در اولویت قرار می‌دهد. مورد سوم، مسئله مادی است. مافیای سوخت فسیلی در کشور قدرت زیادی دارد و خیلی قوی است و یک‌شبه اجازه نمی‌دهد چنین شاخی برایش درست شود و به روش‌های پنهان و نهان در مسیر سنگ‌اندازی می‌کند.

پس با این صنعت که قرار است در دوران گذار انرژی در مسیر توسعه ایران نقش داشته باشد، چه باید کرد؟

قبل از این اشاره می‌کنم به اینکه چه کار را نباید انجام دهیم. نباید و نمی‌توانیم دنبال راهکار کوتاه‌مدت باشیم. همه مسئولان و اتفاقاً همه خبرنگار‌ها اولین سوالی که می‌پرسند این است که در کوتاه‌مدت چه می‌شود کرد؟ بنده همیشه می‌گویم هیچ کار. شما نمی‌توانید ۴۰ سال با یک تریلی پربار در سرازیری در مسیر اشتباه بروید و بعد بگویید جاده اشتباه شده و می‌خواهم یک‌شبه به جاده اصلی بروم. اگر خیلی هنر کنی، این ۴۰ سال اشتباه را در ۲۰ سال دنده عقب می‌آیی که به جاده اصلی برسی. تازه اگر قبول کنی که جاده اشتباه است. در نتیجه اولین کار این است که به‌دنبال راهکار کوتاه‌مدت نباشیم. اولین کار این است که باید با مردم صادقانه صحبت کنیم. اگر من باشم می‌گویم‌ای مردم، بنده یا هرکس دیگری اشتباه کرده و بد برنامه‌ریزی کرده‌ایم، وابسته به گاز و آب بوده‌ایم. می‌گویم این یک مورد را هم شما کوتاه بیایید. ما مدام می‌گوییم ناترازی تا سر شما را کلاه بگذاریم. برای اینکه از میزان زشتی کار بکاهیم، این اسمش کمبود و بی‌برنامگی است.

اگر با کنارگذاشتن من کار درست می‌شود، در خدمتم. اما متوجه اشتباه شده‌ام و از فردا دنبال کار می‌روم. به مردم می‌گویم دو انتخاب داریم. یا منِ رئیس‌جمهور همه برق را به شما می‌دهم که در خانه با پنجره باز، کولر را روشن کنید. اما صنعت را بخوابانم و هر روز فقیرتر شویم. انتخاب دوم اینکه من بگویم اشتباه کرده‌ام، اما پیشنهاد می‌دهم برق شما را قطع کنم که در گرما بمانید و کارخانه‌ها تولید کنند، اقتصاد رونق پیدا کند، مالیات را بگیرم و رشد اقتصادی و صادرات داشته باشم، از مالیات پول دربیاورم و صنعت برق را توسعه دهم که تولید برق را زیاد کنم و شما بتوانید کولر را به‌راحتی روشن کنید. اما این کار ۱۰ سال زمان می‌برد. حالا کدام مرد سیاسی پیدا می‌شود که این شربت تلخ را بنوشد؟ من ندیده‌ام. اولین کار این است که یک عده باید به اتاق طراحی برگردند. قلم و کاغذ بردارند نه کپی‌پیست. این‌دفعه ۱۰ نفر آدم به‌دردبخور به اتاق طراحی بیاورید و بگویید برنامه اجرایی می‌خواهیم نه انشاء. باید افرادی کار طراحی را انجام دهند که ببینند دنیا چه کار کرده است.

می‌بینیم در سه ماهه اول سال میلادی جاری پرتغال برای اولین بار ۵۱ درصد از کل برق مصرفی‌اش را از انرژی بادی و خورشیدی گرفته است. در ترکیه ۱۵ هزار مگاوات فقط انرژی بادی ظرفیت ایجاد کرده‌اند. برای اولین بار در ماه می ۲۰۲۳ در کل اتحادیه اروپا برق تولید شده از انرژی تجدیدپذیر از انرژی فسیلی بیشتر شده است. کل برق تولیدشده اتحادیه اروپا ۲۷ درصدش فسیلی و ۳۳ درصدش بادی و خورشیدی بوده است. پس می‌بینم من که شرایطش را دارم و دنیا هم که به این سمت می‌رود. پس برنامه‌ریزی می‌کنم که تا سال ۱۴۰۵ باید مثلاً ۱۵ درصد تولید برق از انرژی تجدیدپذیر باشد تا ۱۴۱۰، ۳۰ درصد تجدیدپذیر باشد. معتقدم اگر این افراد مسائل جانبی را کنار بگذارند قطعاً به این نتیجه خواهند رسید که ۱۰۰ درصد بار توسعه تولید برق باید بر دوش انرژی تجدیدپذیر گذاشته شود. یعنی از امروز باید بگویند ساخت نیروگاه فسیلی ممنوع است. خیلی از کشور‌ها این کار را کرده‌اند. این‌ها همه آسان است. زمانی کار سخت می‌شود که مسائل سیاسی وارد می‌شود.

وقتی افراد درست برنامه‌ریزی کنند دولت باید قبول کند که برق یک کالای اقتصادی است، نه یک ابزار سیاسی. منظور اینکه دولت برق را به‌عنوان ابزار سیاسی استفاده کرده است. در دوران آقای احمد‌ی‌نژاد برق را گران نمی‌کرد تا محبوبیت سیاسی بخرد. حالا که محبوبیت سیاسی باقی نمانده، برق کماکان گران نمی‌شود تا از عدم مشروعیت سیاسی پرهیز کنیم. به همین دلیل دولت باید دست از دلالی برق یا انرژی بردارد. اگر این کار را بکند و به چشم یک کالای اقتصادی نگاه کند، برای توسعه باید به سمت انرژی تجدیدپذیر برود، چون صنعت انرژی تجدیدپذیر رو به آینده است. اکنون بحثی تحت عنوان اقتصاد اقلیمی در دنیا مطرح است. من معتقدم در ایران باید کسانی که برای برنامه‌ریزی می‌آوریم، برنامه توسعه اقتصادی کشور را با محوریت ظرفیت‌های اقلیمی بازنگری کنند.

در سیستان‌وبلوچستان که باد و انرژی خورشید زیاد است، در مناطق مرکزی که تابش خورشید زیاد است، برنامه توسعه انرژی تجدیدپذیر را بگذاریم. در نهایت خواهیم دید توسعه انرژی تجدیدپذیر در اقتصاد منطقه‌ای و ملی ما نقش‌آفرینی خواهد کرد. ما در تمام این‌ها غافل هستیم. نگاه من این است که اتفاقاً کمبود برق به‌جای اینکه چالشی برای مسئولان مملکت باشد، یک فرصت است. این فرصتی برای توسعه و بازکردن مسیر برای انقلاب صنعتی ایران است. ما باید بار اصلی توسعه اقتصادی را بر دوش صنعت بگذاریم. ما کشوری هستیم که بیش از این نمی‌توانیم روی خدمات‌مان حساب باز کنیم، چون از دنیا جدا هستیم. توریسم نداریم، نمی‌توانیم به دنیا خدمات ارائه دهیم. حتی نمی‌توانیم ۱۲ درصد فعلی کشاورزی را نگه‌داریم، چون منابع آب نداریم.

برای توسعه اقتصادی کشور بخواهیم یا نخواهیم مجبوریم بار اصلی را بر دوش بخش صنعت بگذاریم و در این صورت برق لازم داریم. این اتفاقاً یک فرصت است که کشور را صنعتی کنیم. چرا نمی‌کنیم؟ چون مواردی که من گفتم شعار نیست و با رفتن در تلویزیون و گفتن اینکه تورم کم شده درست نمی‌شود. این‌ها فراتر از شعار است و نیاز به کار دارد. ما ملت ایران در حرف زدن بسیار هنرمند هستیم. مملکت با حرف ساخته نمی‌شود، اما کار را باید به دست چه کسی داد؟ اینجا به عمق مشکل برمی‌خوریم. کار را باید به افرادی بسپاریم که علم و تجربه و تخصص لازم را داشته باشند. وطن‌پرست بوده و حاضر باشند به هر قیمتی که شده منافع ملی را در اولویت اول قرار دهند.

bato-adv
مجله خواندنی ها
پرطرفدارترین عناوین