مطابق با آمارهای موجود طی چهار سال گذشته اغلب طلاقها در پنج سال نخست زندگی مشترک رخ داده است و به گفته کارشناسان با چشم پوشی از زوجینی که بنا بر دلایل موجه و به درستی جدایی را انتخاب کردهاند، تعداد زوجینی که تنها با هدف به کرسی نشاندن حرف خود، لج و لجبازی و به اصطلاح «حساب کار دست همسر آید» به سمت دادخواست «نفقه»، «مهریه» و حتی دادخواست «ازدواج مجدد» و در نهایت به طلاق روی آوردهاند نیز کم نیست و در حالی مُهر طلاق به شناسنامههای این مردان و زنان رنگ جدایی میزند که هیچگاه به طلاق فکر هم نمیکردند.
به گزارش ایسنا، مطابق با آمارهای منتشره از سوی مرکز آمار ایران طی شش ماهه نخست امسال در حالی بیش از ۳۰ هزار طلاق برای زوجینی که مدت ازدواج آنها کمتر از پنج سال بوده به ثبت رسیده است که ۱۹.۷ درصد از این طلاقها به زندگیهایی با طول مدت ازدواج کمتر از یک سال معطوف میشود.
گرچه آمار دقیقی در رابطه با چرایی و دلایل موجه و بعضا ناموجه این طلاقها وجود ندارد، اما به گفته وکلا و روانشناسان و بر حسب تجربیات و مشاهدات، در بسیاری از موارد به ویژه در سالهای ابتدایی زندگی مشترک و در بین زوجین جوانتر نظیر متولدین دهه هفتاد، دیده میشود که زن و شوهرها با بروز کوچکترین اختلافی و به زعم خود تنها به قصد «تنبیه» همسر و یا گرفتن «زهر چشم» و نشان دادن اینکه «حق با چه کسی است» وارد فرآیند «کَل کَل» کردن با هم شده، از حرف خود کوتاه نیامده و نهایتا بدون هیچ انگیزه اولیهای، طلاق میگیرند.
سمیرا مقدسی، وکیل پایه یک دادگستری با بیان اینکه در نسل جدید انعطافپذیری و تحمل مشکلات به نسبت نسلهای گذشته بسیار کمتر شده است، درباره تجارب خود در مواجه با موکلینی که بدون قصد طلاق در فرآیند طلاق افتادهاند گفت: در بسیاری از مواردی که شاهد آن بودهام، زن و شوهر به قصد اینکه به زعم خود همسر را «ادب» کنند و در نهایت همسر به خواسته زن یا شوهر تن دهد و بدون اینکه حتی یک درصد هم به طلاق فکر کنند، وارد فرآیند طلاق شدهاند.
به طوری که برای مثال زن بدون رجوع به مشاور و یا بدون مشورت با بزرگترهای فامیل برای حل مشکلات، دادخواست نفقه یا مهریه را ثبت میکند و شوهر نیز به تبع آن برای آنکه کم نیاورد دادخواست تمکین میدهد. حتی در برخی موارد شوهر در مقابل اذیت همسر برای به کرسی نشاندن حرف خود و به زعم خود برای «زهر چشم گرفتن» دادخواست ازدواج مجدد میدهد.
به گفته مقدسی آنقدر این جدال بالا میگیرد که دست آخر ناخودآگاه مسیر زوجین به سمت جدایی و طلاق میافتد و این در حالی است که زوجین اصلا قصد طلاق نداشتند.
این وکیل دادگستری ادامه داد: تصور زوجین از این لجبازیها این است که اگر همسر در وادی مسائل حقوقی و ثبت دادخواست افتاد، از او کم نیاورده و به اصطلاح ضایع نشوند، برای همین هر دو دادخواست میدهند. اساسا تا زمانی که دادخواستی ثبت نشود زن و مرد هر مشکلی از هم بینند، گذشت میکنند، اما وقتی پایشان به دادگاه برسد و اطرافیان و آشنایان و خانواده متوجه دادخواست یکی از زوجین شوند، دیگر زن و شوهر فقط برای اثبات اینکه حق با آنها بوده است و به منظور کل کل با یکدیگر که نشان دهند قانون هم حق را به آنها داده، تا انتهای مسیر طلاق پیش میروند.
وی معتقد است که اغلب این لج و لجبازیها به دلیل بیتجربگی زن و شوهر و از سوی دیگرعدم آگاهی از مهارتهای زندگی مشترک است که در نهایت با بروز کوچکترین مشکل به جای حل مساله با روی آوردن به طلاق بنیان خانواده را از ریشه میزنند.
مقدسی با تاکید بر اهمیت مشاوره قبل از طلاق توضیح داد: برخی زوجین تمام راهها را برای اصلاح زندگی خود رفتهاند، با مراجعه به روانشناسان و مشاوران سعی در اصلاح زندگی داشتهاند، اما در انتها به دلیل ظلمی که به آنها شده است، به درستی تصمیم به طلاق میگیرند.
ما به هیچ عنوان به فردی که در زندگی مشترک مورد ظلم قرار گرفته است توصیه به صبوری در زندگی مشترک نمیکنیم. در این شرایط اصلا توصیه نمیکنیم که زوجین تن به هر اتفاقی در زندگی مشترک دهند و در زندگی مشترک بمانند. اما مرز باریکی بین صبوی و حفظ زندگی مشترک و طلاق وجود دارد. در واقع زوجین باید به دنبال حق و حقوق خود در زندگی مشترک باشند، اما از راه صحیح و پس از امتحان تمام راه حلها باید تصمیم به طلاق بگیرند و نه اینکه عجولانه اقدام به طلاق کنند.
این وکیل دادگستری با توصیه به اینکه زوجین فرآیند ثبت دادخواست طلاق را تا جایی که امکان دارد به تعویق بیاندازند و با تاکید بر اینکه زوجین باید مهارتهای زندگی و حل مساله را بیاموزند، در پایان سخنان خود گفت: در بسیاری از موارد استفاده از خدمات مشاوران و روانشناسان برای فروکش کردن اختلافات جواب میدهد و من به شخصه با توصیه به موکلین برای مراجعه به روانشناس، نتیجه مثبت این امر را دیدهام چراکه مشاوران خیلی خوب بلدند چطور زن و شوهرها را به ریل زندگی باز گردانند.
محمد ابراهیم تکلو، روانشناس نیز درباره اینکه چرا زوجین در روابط خود به نقطهای میرسند که از سر لجبازی اقدام به طلاق میکنند، به ایسنا گفت: متاسفانه برخی زن و شوهرها به جای «حل» مسائل، مشکلات خود را «حمل» میکنند و نهایتا با مشکلات حل نشدهای مواجهاند که روی هم انباشته شده و ناگهان آنها را از پا در میآورد و کار زن و شوهر را تا جدایی پیش میبرد.
این روانشناس با اشاره به انباشت «مشکلات حل نشده» زوجین و تاثیرش بر لج و لجبازی، ادامه داد: زوجینی که وارد این مرحله میشوند، درگیر یکدندگی و لجبازی به دلیل عقدهها و مشکلات حل نشده پیشین خود هستند. مشکلات و موضوعات حل نشده زیادی که یا زوجین نسبت به آنها بیتفاوت بوده و توجهی برای حل آنها نداشتهاند و یا توانایی حل آنها را نداشتهاند که روی هم انباشت شدهاند چراکه در صورت گفتگوی موثر بین زوجین امکان رفع برخی اختلاف نظرها و تفاهم درباره اختلافات وجود دارد.
تکلو با بیان اینکه نوع گفتگوی زوجین درباره اختلاف دیدگاهها نیز بسیار مهم است، تصریح کرد: بعضا پیش میآید که نوع بیان و گفتار یکی از زوجین حق به جانب بوده و همسر نیز در برابراین گفتار مقابله به مثل میکند. همچنین در این شرایط زوجین برای اینکه اثبات کنند حرف خودشان درست است و به اصطلاح کم نیاورند، تا جدایی و طلاق هم پیش میروند.
به گفته وی، در چنین مواردی زوجین بدون داشتن مهارت حل مساله و مهارت گفتگو تنها برای به کُرسی نشاندن حرف خود طلاق میگیرند.
تکلو با تاکید بر اهمیت حفظ «احترام» و «حرمت» زوجین به هنگام بروز اختلافات، ادامه داد: وقتی به اصطلاح روی افراد در روی یکدیگر باز شود دیگر از بیان هیچ حرفی و انجام هیچ کاری ابا نخواهند داشت. وقتی ظرف حرمت و احترام میان زوجین شکسته شود جمع کردن آن سخت میشود.
این روانشناس در بخش دیگر سخنان خود با بیان اینکه هیجانی و احساسی عمل کردن به هنگام بروز اختلافات میتواند به طلاق بیانجامد، درباره اهمیت بلوغ عاطفی و روانی برای ازدواج افزود: به نوعی میتوان گفت این افراد بلوغ عاطفی و روانی ندارند و از این رو نمیتوانند با موضوعات و مسائل به شکل درستی برخورد کرده و احساسات خود را مدیریت و کنترل کنند. زوجین باید برای حل مسائل بدون جهتگیری با هم صحبت کرده و مهارت حل مساله و گفتگو را بلد باشند.
نباید مشکلات کوچک را دست کم گرفته و نسبت به بیان دلخوریهای کوچک ابایی داشته باشند. گاهی این دلخوریها سوء برداشتهایی است که از دیدگاه متفاوت زن یا شوهر نشات میگیرد. بعضا درحالی زن یا شوهر دلخور شده است که اصلا همسر متوجه اشتباه خود نیست و بدون نیت بدی آن رفتار را انجام داده است. از سوی دیگر لحن بیان دلخوریها و مسائل پیش آمده باید دوستانه باشد تا همسر در مقابل سخنان زن یا شوهر گارد نگیرد.
وی همچنین در بخش دیگر سخنان خود درباره تاثیر اختلالات شخصیت بر بروز اختلافات و طلاق تصریح کرد: برخی از اختلالات شخصیت نظیر خودشیفتگی و یا اختلال شخصیت مرزی و ناپایدار منجر به این میشود که فرد نتواند نگاه و تحلیل درستی به مسائل داشته باشد و در مقابل وارد فاز لجبازی شده و رابطه را به سمت جدایی و طلاق پیش ببرد. برخی نیز بر این باورند که اگر نتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند، نبرد را باختهاند چراکه تسلیم خواسته و حرف همسر شدهاند.
این افراد باختهای طبیعی در زندگی را برابر با ضایع شدن میدانند چراکه از کودکی به آنها گفته شده است مرد نباید به زن باج دهد، مرد باید قدرتمند باشد و مردی که جلوی زن کم آورد مرد نیست و یا اینکه مرد باید ناز زن را بخرد، این مرد است که باید برای آشتی پیش قدم شود و ناز زن را بکشد و کوتاه آمدن در مسائل و مشکلات زندگی میتواند مردانگی یا زنانگی را زیر سوال مبرد.
این روانشناس همچنین این را هم گفت که دخالت خانوادهها و تحمیل نظرات آنها نیز از دیگر عوامل بروز این طلاقها است به طوری که بعضا دیده میشود خانوادهها فرزندان خود را با نظراتی نظیر «کوتاه نیا و الا ازت باج میگیره و حساب نمیبره» به سمت طلاق سوق میدهند.
تکلو در پایان سخنان خود با تاکید بر اهمیت مشاوره زوجین پیش و پس از ازدواج، تصریح کرد: طلاق به خودی خود برای زن و شوهر آسیبزاست، بنابراین نباید در طلاق عجله کرد. حتی اگر زوجین به نقطهای رسیده باشند که باید رابطه را تمام کنند، طلاق باید به دور از احساسات و هیجانات و پس از گفتگو با هم، گفتگو با خانوادهها و با مشاوران و روانشناسان و به شکل درست انجام شود تا افراد آسیب کمتری ببینند.