ممکن است یک آدم بر خودش خیلی مسلط باشد اما باز هم احساسات خود را میتواند از طریق کلام بیان کند و وضع خودش را بعد از مدتی به زبان بیاورد. نمیشود گفت که او همچنان در شوک قرار دارد. با این حال تا فرد معاینه نشود نمیشود به سوالها جواب داد.
دکتر امیرحسین جلالی، روانپزشک از دلایل آرامش نجفی در دادگاه صحبت کرد.
روزنامه شهروند نوشت: «نجفی را پیش از جنایت جنجالیاش همه میشناختند. فردی با اعتبار، شخصیتی سیاسی بانفوذ و با منزلت؛ بعد از این قتل پر حاشیه بود که تمام مردم از گوشه و کنار کشور در حال تحلیل این حادثه و چرایی این قتل جنجالی بودند. چرا چنین شخصیت مهمی دست به چنین کاری زده است. نجفی را بعد از جنایت همه دیدهایم. روزهای نخست که او را دستگیر کرده بودند، لباس مجرمان را بر تنش کردند و در مقابل قاضی و پلیس و وکیل از او بازجویی کردند. خبرنگاران دورش جمع شدند. نجفی خونسرد بود، نه شوکه بود و نه سعی میکرد در رفتارش اغراقی داشته باشد. حتی عصبی هم نبود. وقتی خبرنگاران به سراغش رفتند، با خونسردی و کاملا مسلط به سوالاتشان پاسخ داد و از دوربینها و فیلمها نهراسید. تا این که ٤٥ روز گذشت. نجفی را این بار به دادگاه بردند. بعد از چندین روز حالا او را همچنان خونسرد و با رفتاری آرام و متین میبینیم. در دو جلسه دادگاهش همچنان نه عصبی شد، نه حرف نامربوطی زد، نه گریه کرد و حالش بد شد. سیاستمدار پرحاشیه این روزها در جلسه دادگاهش موبهمو قتل را توضیح داد. روایتهایی را مطرح کرد و حرف هیچکس باعث نشد از کوره دربرود. عصبی شود، گریه کند یا احساساتی شود. کاملا به واژهها، جملهها و رفتارهایش مسلط بود. حالا باید دید این رفتار از کجا نشأت میگیرد. اصلا از لحاظ روانشناختی درست است یا نه و این که روند جلسه دادگاه با این رفتارها و اظهارات نجفی، ممکن است به کدام سمت و سو برود. جلالی، روانپزشک و عضو انجمن روانپزشکان ایران با تحلیل رفتارهای نجفی و روند دادگاه، این موضوع را بررسی کرد.
به نظر شما نجفی با آن همه اعتبار و آبرو، حالا که بهعنوان یک متهم در انظار ظاهر میشود، رفتارهایش طبیعی است؟
این تحلیل دقیق نیاز به بررسی نزدیک دارد. جواب خیلی از این پرسشها نزد خود نجفی است و باید او را از نزدیک ببینیم و رفتارهایش را بسنجیم. ما در حال حاضر فقط یک سری پیشداوریهای خودمان را بیان میکنیم. فکر میکنم که از نجفی همین انتظار میرود که رفتارش طبیعی باشد. یعنی مجموعه زندگیاش راهی غیر از این باقی نمیگذارد که بتواند رفتاری متعادل داشته باشد. ما یک نقطه بیتعادل در زندگی یک آدمی سراغ داریم با مجموعه چیزهایی که از او میشناسیم و در اختیار داریم. اعم از کارنامهای که او در کارهایش داشته و صحبتهایی که همکاران او دربارهاش مطرح کردهاند، خیلی با رفتارهای الانش همخوانی دارد. اگر نجفی دچار فروپاشی شده باشد، فروپاشیاش به پیش از قتل برمیگردد. درست است که این قتل از بعد انسانی قابل دفاع نیست و بسیار تأسفبرانگیز است اما نجفی فروپاشیده شده همان نجفی است که ماشه را میکشد.
به نظر شما بررسی رفتار نجفی بعد از جنایت میتواند مهم باشد؟
این نقطهای که الان نجفی در آن ایستاده ارزش تحلیلی ندارد، چون رفتار الانش خیلی تعیینکننده نخواهد بود. مهم این است که بدانیم چرا نجفی و نجفیها به این نقطه میرسند که دست به چنین کاری بزنند و کسی مثل نجفی بایستد و تپانچه را شلیک کند. من فکر میکنم که نقطه تحلیل را باید به این سمت برد که چرا چنین مردی آنچنان دچار پوچی و تهی بودن میشود که دست به خودزنی و به حراج گذاشتن اعتبار و سرمایه و آبروی ٤٠ ساله خودش میزند.
رفتارهای نجفی از همان ابتدا تا الان کمی خونسرد به نظر میرسد، به نظر شما این رفتار طبیعی است؟
این نکتهای است که بعد از ماجرای قتل مطرح شد. من بهعنوان یک پزشک نمیتوانم نادیدهاش بگیرم. اگر چنین آدمی در چنین جایگاهی خونسرد باشد و این روند بیتفاوتی و خونسردی ادامه پیدا کند، باید احتمالهای دیگر را مد نظر داشته باشیم؛ چراکه اگر بررسی دقیق شود ممکن است مشکل مغزی وجود داشته باشد. البته تا الان پزشکان این موضوع را بررسی کردهاند ولی اگر رفتار ایشان سرد و بیتفاوت باشد، این میتواند با آدم باوجدانی مثل نجفی ناسازگار باشد؛ چراکه نجفی قاتل حرفهای نیست و طبیعتا باید احساس گناه را در رفتارش بروز دهد. هر احساس گناهی بازتابی دارد. بنابراین به نظر من باید وضع او بررسی شود؛ چراکه آدم باوجدان باید رفتار توأم با احساس گناه داشته باشد. از طرفی هنگام وقوع حادثهای یک ترومای بیتفاوتی در فرد میتواند طبیعی باشد، اما این تروما نباید طول بکشد و زمانش کوتاه خواهد بود. البته باز هم میگویم باید رفتارهای نجفی را از نزدیک دید معاینه و بررسی کرد؛ چراکه من اصلا ایشان را از نزدیک ندیدهام و روند پرونده را خیلی با جزییات نمیدانم ولی به نظر من باید رفتارهایش بررسی شود. حداقل میشود گفت که یک پرسش مهم و قابل تحمل است و پاسخ این پرسش میتواند در روند قضائی هم پاسخ تعیین کنندهای باشد و نمیتوان بیتفاوت از کنارش گذشت.
به نظر شما چنین فردی با آن مقام و منزلت در جامعه، حالا که دچار چنین گرفتاری شده، باید چه رفتاری داشته باشد که طبیعی به نظر برسد؟
ممکن است یک آدم بر خودش خیلی مسلط باشد اما باز هم احساسات خود را میتواند از طریق کلام بیان کند و وضع خودش را بعد از مدتی به زبان بیاورد. نمیشود گفت که او همچنان در شوک قرار دارد. با این حال تا فرد معاینه نشود نمیشود به سوالها جواب داد.
می شود گفت که رفتارهای ایشان به خاطر مقام و منزلتی که در جامعه داشته و همیشه بهعنوان یک فرد مهم در اجتماع ظاهر شده است، نشأت میگیرد؟
خیر. باز اگر اینطور باشد باید از لحاظ روانی تعادل خودش را از دست داده باشد که بتواند همچنان در حال و هوای مدیر خودش را نگه دارد و فراموش کند که دست به چنین کاری زده است.
این تحمل نیست تامل است. مجید جان!!!