حشمتاله جعفری* زین دایره مینا خونین جگرم میده/ تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی
به یاد دارم در دهه ۶۰ که زنده یاد پرویز دهداری سرمربی تیم ملی فوتبال کشورمان بود. انگار تیم ما با یک فوروارد بازی میکرد. یادش گرامی بازیکنی خوزستانی بود به نام کریم باوی، ویژگی بارز وی سرزنی اش بود. چنان با سر ضربه میزد، که کمتر دروازه بانی توان مهار آن را داشت. استراتژی تیم فوتبال ما هم شده بود. سانتر هوایی از کنارهها روی محدوده ۱۸ قدم دروازه حریفان و سرزنی باوی، در بیشتر بازیها با چاشنی بخت و اقبال و ضربات سنگین سر باوی یک یا دو گل گیرمان میآمد. در یکی از بازیها که یادم است انگار با یکی از کشورهای کناره خلیج فارس بازی داشتیم، در اواسط نیمه دوم کریم باوی از زمین اخراج شد. ولی با تعجب فراوان گوشهای کناری تیم ملی ما همچنان با همان استراتژی و تاکتیک بازی را ادامه میدادند. به گونهای که حرص گزارشگر تلویزیون هم در آمده بود. معترضانه میگفت که معلوم نیست اینها چرا برای جای خالی کریم باوی سانتر میکنند؟ مگر نمیدانند کریم در زمین نیست؟
این خاطره فوتبالی را گفتم. تا که این داستان را به روایت هجوم همه جانبه محافظهکاران درون و بیرون از دولت و حکومت و کشور به دکتر ظریف وصل و شبیهسازی کنم.
بر پایه نگرش و تئوری خویش ساختهام درباره چگونگی بر ساختگی جایگاه یا موقعیت در یک ساختار گفتمانی، رانش همگانی سوژهها، سوژکها و سوژهنماها در درون و برون ساختار جایگاه برساخته گفتمانی، رانش همگانی جایگاهها در درون و برون گفتمان و لغزندگی هر یک از اینان (به زودی این تئوری در چارچوب نامهای، چاپ خواهد شد.) و بر پایه صورتبندی جهانی بازیگران توانمند و دست بالای سیاست رسمی قدرت بین المللی.
نزدیک به شش ماه پیش بروز چالش ماندن در چهرههای بر نشسته بر سابجکت پوزیشنهای وزارت امورخارجه به ویژه شخص دکتر ظریف را پیشبینی کرده و در چندین نشست با دوستان سیاسی و چندین یادداشت سایبری این را هشدار داده بودم. بر پایه آن رُخ نمون و آرایه رانشی درون و برون دولت روحانی و نیز برون ایران، چهره غالب نهادهای رسمی قدرت در سطح جهانی، گفتارمندی سوژه دکتر ظریف با انانسه گفتمان گرایانه را بر نمیتابند. زیرا سفره نئو محافظه کاران کوفتمانی بر پایه دو کالای همپوشان نفت و تفنگ پهن شده که بیشترین خرید و فروش آن در خاورمیانه است؛ و با بودن ظریف گفتمانگرا بر کرسی وزارت خارجه ایرانی که هم نفت دارد؛ و هم بازیگر بزرگی در ساختار قدرت خاورمیانه است؛ و موگرینی دموکرات به عنوان مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا با مشی گفتمانی، انجام نقشههای کوفتمانیها در خاورمیانه با آسیب و گرههای سختی روبرو خواهد شد. مگر آنکه بتوانند کاری کنند که نقش دوگانه ظریف - موگرینی گفتمانگرا کم رنگ شود؛ و این با تند شدن و از جا در رفتگی سیاستهای خارجی ایران شدنی مینماید؛ که برای این کار حدف ظریف و تیم گفتمانی او، خروج از برجام و جایگزینی سوژهای کوفتمان باور کاری میکند که گفتمان گرایان اروپا نیز توان ایستادگی در برابر سفره پهن شده کوفتمانیان بر میز ایدئولوژی نئومحافظه کاری نشسته بر بالای ساختار رسمی قدرت مانند دولت ترامپ و دولت پوتین را نداشته باشند.
این طرح و برنامه چنان پر رنگ و شدنی بود که بسیاری از گروههای تند رو که آرزوی نشستن بر جایگاه وزارت خارجه را در سر میپروراندند را هم وارد بازی حذف ظریف کند. غافل از آنکه ممکن است در درون نهاد رسمی بالادستی قدرت (دولت ترامپ-پوتین) چالش و شکافی پدید آید؛ که پیروزی دموکراتها در انتخابات میان دورهای کنگره آمریکا میتوانست یکی از این چالشها و شکافها در همبستگی و هیاهوی ساختار رسمی بالادستی قدرت (دولت ترامپ-پوتین و همسفرگان کوفتمانی آنان) و بازگشت انانسه گفتمانی باشد.
با چنین پیشبینی و پیشینه نگرشی، برخی جریانات داخلی استراتژی خود را بر فشار به دکتر ظریف و وزارت خارجه بنا نهادند. به امید آنکه با حذف ظریف رویکرد گفتمانی سیاست خارجی دولت تغییر کند.
ولی چرخ نیلوفری، چرخ دگر کرد؛ و هوای دگر. بخت کوفتمانیان حزب جمهوریخواه در انتخابات میان دورهای دگرگون گشت؛ و دموکراتهای گفتمانی بر مجلس نمایندگان دست یافتند؛ و نوایی نو در نی انداختند. نواهایی، چون بررسی پرونده ارتباط ترامپ با روسها و فرار مالیاتی اش، حق السکوت به روسپیان و... در کمیسیونهای مجلس نمایندگان، نوایی، چون شعار صنعت سبز شدن اقتصاد امریکا به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان که یکمی ساز ترامپ را با چالش شکستن و نشکستن روبرو خواهد کرد. تا که دیگر از ناکوک سازش هیاهویی بر نیاید و دومی بنیان اقتصاد نفتی-تفنگی محافظه کاران در جهان را به چالش خواهد کشید، تا دولت کوفتمانیان را در جهان چندان دوامی نپاید.
این را بسیاری از سفره دوختگان بیرون از امریکا دانستهاند. تصور کنیم، با کم بهایی نفت و گاز و صنعت فسیلی؛ چه فسیلهایی خاک خواهند شد. نام چه بن سلمانهایی که از لیست نامها پاک خواهد شد. ولی شوربختانه انگار این را برخی هنوز ندانسته اند؛ و در خوابند. گویا بیماری ناآگاهی از نبودن کریم در زمین تنها دامنگیر فوتبالمان نیست؛ و بسیاری از سیاستگیران در مصاف این بیماری تردامنتر از آنند که بتوان پنهانش کرد. اینجاست که بایست بر سر این واعظان غیر متعظ داد زد ای برادر خود دگر بین و پاسکاری دگر کن، که کریم باوی در زمین نیست. این پاسهای هوایی شما در محوطه هجده قدم حریف جز درد سر برای دروازه بان خودی دست آورد دیگری ندارد. هان ببینید آن «کریم» است؛ که بر کناره میرود. خود دریابید و داور را ببینید؛ که ترسم کارت قرمز بعدی برسینه شما بنشیند.
استعفاء و بازگشت ظریفانه ظریف با حمایت همه جانبه مردمی کارت زردی است بر سینه شما. به هوش باشید که اگر در چارچوب نظم و فرپلی (بازی جوانمردانه) بازی نکنید کارت قرمز داور و حتی برای برخی از شماها بطریهای تماشاچیان برسینه و سرتان فرود خواهد آمد.
دانش آموخته اندیشه سیاسی*