کد خبر: ۳۸۰۲۷۷

صباح زنگنه: شرایط برای عربستان ماندگار نیست

از جنوب و کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس گرفته تا شمال و کشور‌های آسیای میانه و قفقاز جنوبی. محمدجواد ظریف وزیر خارجه نیز هنگام دریافت استوارنامه سفیر عربستان در سال ۹۲ گفته بود: «اولویت سیاست خارجی ایران، گسترش روابط با همه کشور‌های همسایه به‌ویژه عربستان است».

تاریخ انتشار: ۱۳:۳۷ - ۲۳ آبان ۱۳۹۷
«تعامل سازنده با دنیا»، «رابطه دوستی با دنیا»، «روابط خارجی»، «شناخت جهان» و «مذاکره»؛ همه این‌ها بخشی از کلیدواژه‌های سخنرانی‌های انتخاباتی حسن روحانی در سال ۹۲ بود. مهم‌ترین بخش وعده‌های روحانی که گرد محور سیاست خارجی می‌چرخید. آن هم در شرایطی که اجماع جهانی وسیعی علیه ایران به وجود آمده بود. دو سال بعد از شروع کار دولت یازدهم وعده‌ها در عرصه سیاست خارجی در قالب توافق هسته‌ای با ۱+۵ تجلی پیدا کرد تا همه تحریم‌های هسته‌ای ایران برچیده شود.
 
صباح زنگنه: شرایط برای عربستان ماندگار نیست
 
به گزارش شرق، اما پیش از «تعامل با دنیا» روحانی از اولویت‌دادن به همسایگان سخن می‌گفت. او می‌گفت: «در حقیقت همسایگان اولویت اصلی در سیاست خارجی هستند. بعد از همسایگان، موضوعات و مسائل اولویت‌ها را تعیین می‌کنند. گاهی اوقات مسائل صنعتی است و گاهی اوقات هسته‌ای». یا در جای دیگری که گفته بود: «کار با همسایگان یک اولویت ویژه دارد. هم بحث امنیت ملی، هم بحث منافع ملی و هم بحث روابط ملت‌هاست»؛ بنابراین انتظار می‌رفت که دولت یازدهم بتواند گام‌های مؤثری در ارتباط با همسایگان بردارد.
 
از جنوب و کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج فارس گرفته تا شمال و کشور‌های آسیای میانه و قفقاز جنوبی. محمدجواد ظریف وزیر خارجه نیز هنگام دریافت استوارنامه سفیر عربستان در سال ۹۲ گفته بود: «اولویت سیاست خارجی ایران، گسترش روابط با همه کشور‌های همسایه به‌ویژه عربستان است».
 
در همین راستا اولین سفر‌های وزیر خارجه در دولت یازدهم و دوازدهم نیز سفر به کشور‌های همسایه بود. اما اولین و تنها سفر وزیر خارجه به عربستان یک سال بعد انجام شد. او برای شرکت در مراسم ترحیم ملک عبدالله از سوئیس راهی ریاض شد.
 
اما در این بین مذاکره هسته‌ای و برجام سایه گسترده‌ای روی شکل‌گیری مجدد روابط ایران و عربستان انداخت. کشوری که نقش پررنگی در منطقه ایفا می‌کند و تأثیرگذاری زیادی بر بعضی از کشور‌های عربی دارد، از نزدیکی ایران و آمریکا احساس خطر کرده بود. از سوی دیگر تضاد منافع دو کشور ایران و عربستان در سوریه، عراق و یمن باعث بالاگرفتن اختلافات شد. در این بین، انتقال قدرت در عربستان نیز به خانواده سدیری‌ها رخ داد.
 
در نهایت هم فاجعه منا و اعدام شیخ نمر روحانی منتقد سعودی و در پی آن حمله به کنسولگری عربستان، آخرین خاکریز‌های دیپلماتیک بین دو کشور را از میان برد.
 
اما هنوز با وجود این وزیر خارجه ایران بعد از گذشت حدود چهار سال می‌گوید که «برای عادی‌سازی روابط با عربستان مشکلی نداریم». او به یک روزنامه قطری چاپ لندن گفته که این مسئله به ریاض و بازنگری در رفتار آن‌ها که می‌تواند تنش منطقه را کاهش دهد، بازمی‌گردد.
 
در این شرایط می‌توان با بررسی سیاست‌های ایران و عربستان در پنج سال گذشته دلایل اختلاف‌های این دو همسایه را به طور مختصر واشکافی کرد. ابهام اصلی موجود درباره عملکرد دولت در حوزه سیاست خارجی و به‌ویژه سیاست منطقه‌ای است، اینکه چقدر اولویت‌ها به همسایه‌ها اختصاص داشته است.
 
«سیدصباح زنگنه» دیپلمات سابق و کارشناس مسائل بین‌الملل اعتقاد دارد که اولویت در سیاست خارجی به رابطه با غرب و در درجه اول آمریکا بوده تا همسایگان. زنگنه نماینده مجلس اول شورای اسلامی و سفیر و نماینده سابق ایران در سازمان همکاری‌های اسلامی بوده است. در گفتگو با این کارشناس مسائل بین‌الملل به بررسی رابطه ایران با عربستان و منطقه پرداختیم. از سوی دیگر نگاهی هم به کارنامه دولت در زمینه سیاست منطقه‌ای، توفیق‌ها، شکست‌ها و دلایل آن‌ها داشتیم.

‌یکی از مهم‌ترین محور‌های شعار‌های آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ معطوف به حوزه روابط بین‌المللی ایران و به طور کلی سیاست خارجی بود. در این زمینه همواره نیز گفته شد که دوستی با کشور‌های همسایه اولویت دارد. به نظر شما آیا شعار‌ها در این پنج سال محقق شده است؟
اگر بخواهیم سیاست منطقه‌ای ایران در چند سال اخیر را بررسی کنیم، ابتدا باید تعریف مشخصی از منطقه داشته باشیم. ما در منطقه چند زیرمنطقه داریم. این زیرمنطقه‌ها شامل خلیج فارس، بخشی از خاورمیانه، جزئی از شبه‌قاره، آسیای میانه و قفقاز جنوبی هستند.

‌پس طبق همین دسته‌بندی جلو برویم و از زیرمنطقه خلیج‌فارس که کشور‌هایی مثل عربستان سعودی، قطر، امارات و عمان را در بر می‌گیرد بحث را آغاز کنیم.
می‌توان گفت که دولت در این زیرمنطقه تا حدودی توفیق داشته است. اما بخش عمده این توفیق نه به دلیل برنامه‌ریزی ایران، بلکه بنابر اقتضای شرایطی که برخی از کشور‌های حاشیه خلیج‌فارس با آن مواجه شدند به دست آمد. در واقع به خاطر هژمون و تسلط خواهی عربستان بر منطقه خلیج‌فارس بود که کشور‌هایی مثل قطر، عمان و تا حدودی کویت به سمت ایران گرایش پیدا کردند.
 
البته سلطنت عمان به دلایل افزون‌تری از جمله همکاری با ایران در تنگه هرمز و اشتراک منافع استراتژیک و مهم‌تر از همه حیات خود در منطقه با سیاست‌های جمهوری اسلامی همراه بود و تلاش می‌کرد از واگرایی بپرهیزد. اما در مورد دو کشور دیگر عملا توفیقی حاصل نشد و دیپلماسی ایران از تاکتیک‌ها و استراتژی‌های مناسبی در تعامل با این سه کشور برخوردار نبوده است. شاید دلیل این عدم توفیق در برنامه‌ریزی تاکتیکی و استراتژیک ایران را بتوان در اولویت‌دادن به تنظیم رابطه با آمریکا جست‌وجو کرد.

‌یعنی دیپلماسی ایران متمرکز روی رابطه با غرب بود؟
غرب و در درجه اول آمریکا، چون معلوم شده بود که همکاری با اروپا در موضوع هسته‌ای نتوانسته برای جمهوری اسلامی ایران نتیجه‌ای قاطع و روشن ایجاد کند، بنابراین نظرات به این‌سو رفت که با آمریکا به همراه اروپا بتوان به نتیجه رسید. با ورود آمریکا به مجموعه سه کشور اروپایی و بعد اضافه‌شدن چین و روسیه، عملا شاهد خروجی این روند تحت عنوان برجام بودیم. این مشمولیت و اولویت باعث نادیده‌گرفتن نقش مکمل یا مخرب زیرمنطقه خلیج‌فارس شده بود.
 
به عبارت دیگر هم‌زمان با مذاکرات ایران با مجموعه ۱+۵ امکان درگیرکردن کشور‌های منطقه هم وجود داشت و این کار می‌توانست از افزایش حساسیت‌های عربستان جلوگیری کند.

‌عربستان‌سعودی هیچ‌گاه از برجام رضایت نداشت و به نظر می‌آید از خروج آمریکا از این توافق خشنود شده است. بعد از خروج آمریکا از این توافق و نزدیکی دونالد ترامپ به عربستان نیز فاصله بیشتری بین تهران- ریاض ایجاد شده است. به نظر شما علت این اتفاق چیست؟ چون به نظر می‌رسد اگر از سمت ایران به موضوع نگاه کنیم گویی همچنان تمایل به برقراری ارتباط وجود دارد و وزیر خارجه ایران هم بار‌ها از درازکردن دست دوستی به سوی عربستان سخن گفته است. به نظر شما به طور کلی رابطه ما با کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج‌فارس در گرو رابطه با عربستان است؟
من با این نگاه موافق نیستم. عربستان جایگاه خودش را دارد و سایر کشور‌ها هم جایگاه خودشان را دارند؛ به‌طورمثال رابطه ایران با عمان رابطه خوبی است. رابطه با قطر در حد وسط و رو به جلو است. رابطه با کویت درگیر فشار‌های گوناگون عربستان است.
 
نکته اینجاست که در منطقه ما عدم بلوغ سیاسی وجود دارد. این عدم بلوغ شاید کمی مربوط به جمهوری اسلامی ایران باشد، اما بخش زیادی از آن ناشی از هیجانات سیاسی عربستان است. متأسفانه نقشی هم که عربستان می‌تواند ایفا کند در تخریب فضای منطقه و فضای بین‌المللی است. سیاست عربستان بر اساس محاسبه منطقی و عقلانی نیست. می‌توان گفت که جمهوری اسلامی ایران با عربستان هیچ مشکلی در روابط دوجانبه ندارد؛ یعنی ایران هیچ‌گاه عربستان را تهدید نکرده است. حتی هیچ اقدام و تلاش و حتی تشویقی برای حمایت از شیعیان مظلومی که در عربستان هستند هم به عمل نمی‌آورد، بنابراین جمهوری اسلامی ایران بسیار معقول و منطقی و با احترام به حاکمیت در عربستان گام برداشته است.
 
این عربستان است که با خشونت و تهدید گام برمی‌دارد؛ به‌طورمثال جمهوری اسلامی ایران به هیچ‌یک از کشور‌های جهان نگفته که از عربستان نفت نخرید، اما عربستان این کار را می‌کند. جمهوری اسلامی ایران به هیچ کشوری نگفته که با عربستان قطع رابطه کنید، اما عربستان این کار را می‌کند، بنابراین یک نوع عدم بلوغ در این سیاست‌ها وجود دارد که نیازمند عقلانیت و بازگشت به احترام متقابل است. در مورد پرونده‌های منطقه‌ای که شامل یمن، سوریه، عراق، لبنان یا حتی قطر است نیز ایران اعلام آمادگی کرده که مذاکره کند. خروج از این وضعیت واگرایی، نیازمند اتخاذ تصمیمات استراتژیک مقامات عربستان است.
 
شرایط درحال‌حاضر در منطقه به‌گونه‌ای است که مقامات عربستان متکی به آمریکا هستند و احساس می‌کنند قدرتی حامی و بدون پرسش دارند، اما این شرایط ماندگار نیست. مقامات عربستان، ملک سلمان و محمد بن‌سلمان باید به فکر روز‌های بعد از این چهار سال (یا حتی هشت سال) ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ باشند و خود را از هوس تقابل و ایجاد درگیری در منطقه خارج کنند.

‌با وجود این دیدگاه همچنان معتقدید که یکی از گام‌های ارتباط با همسایگان باید در حین مذاکرات برجام انجام می‌شد و بعد از توافق می‌توانستیم تعامل بیشتری با همسایه‌های حوزه خلیج‌فارس داشته باشیم.
بله و به وسیله این تعامل با آن‌ها مانع بروز عکس‌العمل‌های تند و حساسیت‌آور شویم. بخش دیگر موضوع سیاست‌های گوناگونی است که باعث شکل‌گیری اوضاع جدید در عراق و سوریه شده است. در این دو کشور و به نسبت کمتر در لبنان، نوعی تقابل سیاست‌های عربستان و احیانا امارات و قطر در برابر سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد.
 
در سوریه به طور مشخص نیمی از کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس به‌عنوان حامی گروه‌های مسلح و تروریستی علیه دولت مستقر سوریه و حضور ایران در این کشور شدند. در عراق نیز بعد از سقوط صدام حسین عملا نیمی از کشور‌های شورای همکاری خلیج‌فارس و سه کشور از شش کشور برای جبران فقدان عامل تعدیل‌کننده قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه -که صدام بود- دست‌به‌کار شدند و با تزریق نیرو‌های مخرب و پول سعی کردند معادله را [به سود خود]برگردانند؛ اقداماتی که آثار سوء زیادی هم داشت و منجر به تلفات انسانی فراوانی در عراق شد.

‌مشکل کجا بود؟
در عراق و سوریه از نوعی عدم وحدت عملی مبتنی‌بر حضور همه مؤلفه‌های دیپلماسی خارجی رنج می‌بردیم و هنوز هم کم‌وبیش رنج می‌بریم. ایران نتوانسته است از همه مؤلفه‌های فعال و مؤثر دیپلماسی خارجی که شامل همه نیرو‌ها و دستگاه‌هاست به صورت مشترک استفاده کند تا بتوانند اهداف کلی جمهوری اسلامی ایران را محقق کنند. در این زمینه احساس کمبود می‌شود و از حضور منسجم و هماهنگ همه ابزار‌ها رنج می‌بریم.

در مورد عراق اوضاع کمی متفاوت نشده است؟ چون در انتخاباتی که اخیرا برگزار شد و بسیاری عقیده داشتند که رئیس مجلس، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر جدید به ایران نزدیک هستند.
بله، این یک نتیجه مثبت بود. افرادی برای ریاست سه قوه اصلی در عراق انتخاب شدند که می‌توانند به سود منافع ملی و منطقه‌ای هر دو کشور بر اساس همکاری و هم‌گرایی کار کنند.
 
در عراق با ابزار مذاکره و بحث‌های گوناگون دیپلماسی در برابر فعالیت‌ها و فشار‌های همه‌جانبه آمریکا که از سوی وزارت خارجه آمریکا، پنتاگون، CIA، رئیس‌جمهور، کنگره و درمجموع کل نظام آمریکا که در عراق رودرروی نیرو‌هایی که به جمهوری اسلامی ایران نزدیک بودند مواجه شدیم و این موفقیت حاصل شد، اما این موضوع به این معنا نیست که شرایط آینده عراق کاملا تضمین شده است، بلکه نیازمند همکاری، هماهنگی و حضور همه عوامل و عناصر مؤثر جمهوری اسلامی ایران در تنظیم سیاست‌ها در عراق است و نیازمند حضور جدی‌تر وزارت خارجه در این امور خواهد بود.

‌به سوریه بپردازیم. این کشور هم در آستانه ثبات سراسری است.
در سوریه هم مثل عراق نیاز است که همه عوامل و عناصر فعال در شکل‌گیری و اجرای سیاست خارجی حضور داشته باشند. در اینجا تنوع فشار‌ها بیشتر است. هم از سوی کشور‌های اروپایی و آمریکا و هم از سوی رژیم صهیونیستی و هم از سوی روسیه. هم‌گرایی وجود دارد، اما ممکن است به‌عنوان رقیب به جمهوری اسلامی ایران نگاه کند، بنابراین تنوع فشارها، تقابل‌ها و اختلاف اهداف بازیگران متعدد دولتی و غیردولتی در سوریه بیشتر از عراق است، بنابراین نیاز است که حضور جامع و فراگیر همه سازمان‌ها و دستگاه‌های مؤثر و عامل و فعال جمهوری اسلامی ایران را داشته باشیم.

‌عناصری که از دیدگاه شما باید به‌صورت جامع هم‌گرایی کنند مشخصا چه سازمان‌هایی هستند؟
بخش اقتصادی و خصوصی کشور، وزارتخانه‌های صنعتی کشور و وزارت خارجه که باید در مرکزشان قرار بگیرد.

‌ایران در سوریه با ترکیه هم که یکی از کشور‌هایی است که طبق تقسیم‌بندی شما در زیرمنطقه آسیای میانه است، همکاری می‌کند. دیپلماسی در آن زیرمنطقه چطور عمل کرده؟
به نظر می‌آید در زیرمنطقه قفقاز جنوبی و آسیای میانه و به ویژه ترکیه و جمهوری‌آذربایجان، سیاست‌های مؤثر بوده است. دیپلماسی توانسته این روابط را حفظ کند و توسعه دهد و از بن‌بست‌هایی که بار‌ها در این چند سال پیش آمد، عبور کند که یک موفقیت محسوب می‌شود.
 
در مقابل بین جمهوری‌های آسیای میانه هنوز در سطح کلان و استراتژیک توفیقات بزرگی حاصل نشده، درعین‌حال روابط در سطح عادی حفظ شده؛ نه به‌سوی گسترش و بهبود روابط استراتژیک و نه در مسیر تقابل حرکت کرده است. درحالی‌که زمینه‌های تقابل فراوانی در این منطقه وجود داشته و دارد؛ بنابراین به نظر من حفظ روابط در این منطقه در حد سطح عادی و معمولی بوده، در شرایطی که استعداد حرکت به‌سوی جلو در زیرمنطقه آسیای میانه وجود دارد.

‌به‌تازگی اتفاق تلخ دیگری در مرز مشترک با پاکستان رخ داد و ۱۲ مرزبان ایرانی ربوده شدند. این چندمین‌بار است که چنین اتفاقی رخ می‌دهد و بعضی از کارشناسان معتقدند پاکستان مرز مشترک با ایران را رها کرده. تا‌به‌حال هم عمران‌خان، نخست‌وزیر جدید این کشور، دو بار به عربستان سعودی سفر کرده است. در این شرایط رابطه ما با پاکستان که در زیرمنطقه شبه‌قاره قرار می‌گیرد، چطور پیش می‌رود؟
پاکستان کشور مهمی است و از جمله همسایگانی است که رابطه با آن با کمی تمرکز نیرو‌ها و تصمیم‌گیران ایران می‌تواند دچار تحول مهم و چشمگیری شود. البته در پاکستان هم عوامل تقابل، فشار و عوامل رهاشدگی در اینکه سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران نتواند دستاورد‌های خوب و چشمگیری پیدا کند، بسیار مؤثر هستند.
 
آمریکا همچنان به پاکستان به‌عنوان متحد و نگرانی‌آور نگاه می‌کند و در جهت‌گیری کمک‌ها، اعمال فشار و تلاش برای تسلط بر ارتش این کشور استمرار دارد. عربستان، امارات و سایر کشور‌ها نیز بر این کشور فشار می‌آورند و سعی می‌کنند به‌وسیله امکانات مادی و مالی سیاست‌های پاکستان را تحت تأثیر قرار دهند.
 
حضور هند به‌عنوان رقیب سنتی پاکستان در منطقه هم برخی از سیاست‌های هم‌گرایانه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. علاوه بر این بحث رهاشدگی برخی از مناطق، استان‌ها، ایالت‌ها و مشکلات طبیعی از قبیل: سیل، بحران‌های طبیعی و زیست‌محیطی هم مزید بر علت هستند؛ اما همچنان جامعه پاکستان که شامل مردم، ارتش، سیاست‌مداران و احزاب است، به ایران علاقه و گرایش دارد، اما از این علایق به‌خوبی بهره‌برداری نشده است.

‌به نظر شما چه اقداماتی را می‌توان به کار گرفت؟
با توجه بیشتر، حتی امکان رسیدن به توافقات استراتژیک هم وجود دارد. البته نباید انتظار داشت نخست‌وزیران و رئیس‌جمهوران جدید و سابق پاکستان که بسیاری از آن‌ها نیز فاسد بودند، منافع شخصی، حزبی و منافع ملی را نادیده بگیرند و از کمک‌هایی که دیگر کشور‌ها به آن‌ها می‌کنند، چشم‌پوشی کنند. رفت‌و‌آمد آقای عمران‌خان، نخست‌وزیر جدید نیز در همین راستا است. دوستی ایران و پاکستان عمیق و تاریخی است، اما ایران باید در برابر نیاز‌های روزمره پاکستانی‌ها هم درک صحیحی داشته باشد.

‌پاکستان نیروی کار زیادی هم در کشور‌هایی مانند عربستان و امارات دارد.
پاکستان در عربستان و امارات و اغلب کشور‌های شورای همکاری خلیج فارس نیروی کار زیادی دارد. نفت با تسهیلاتی به آن‌ها داده می‌شود و بازار خوبی هم برای تولیدات پاکستان در این کشور‌ها وجود دارد. این عوامل را نباید نادیده گرفت. از سوی دیگر فکر نمی‌کنم ایران در بخش دولتی و خصوصی یک‌دهم سرمایه‌گذاری این کشور‌ها را انجام داده باشد. پس با توجه به عدم انسجام در مجموع سیاست‌ها نباید توقع داشته باشیم که عمران‌خان بلافاصله به سمت تهران بیاید و همه امتیازاتی را که از این کشور‌ها به دست می‌آورد، نادیده بگیرد.

‌هند، کشور دیگری در زیرمنطقه شبه‌قاره است که به‌تازگی هم سرمایه‌گذاری‌هایی در ایران کرده است. این کشور دومین خریدار نفت ایران نیز هست و در مقابل سیاست‌های آمریکا علیه ایران هنوز تسلیم نشده. در چند سال اخیر رابطه ایران و هند در چه قالبی بوده است؟
هند قدرت روبه‌رشدی در میان قدرت‌های منطقه‌ای است. هنوز به قدرتی جهانی تبدیل نشده، اما قدرت منطقه‌ای معتنابهی است. برقراری تعادل منطقی بین روابط ایران با پاکستان و ایران با هند، ضروری است. نباید این روابط به معنای اتخاذ سیاست سلبی یا منفی باشد، بلکه نیازمند اتخاذ سیاست ایجابی و مثبت با هر دو کشور است. اگر همکاری در حوزه‌ای با پاکستان انجام شد، نباید به معنای رد یک پروژه دیگر با هند باشد. یا اگر با هندوستان وارد یک همکاری اقتصادی گسترده نفتی یا سرمایه‌گذاری و حمل‌ونقلی شدیم، نباید پاکستان را از دست بدهیم.