در نشست گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعه شناسی ایران بررسی شد
خصوصی سازی، واگذاری و برون سپاری بهداشت و درمان
اعمال اتوریته بروکراتیک نظام سلامت از طریق پروتکلهای درمانی غیر منعطف (که به جبران غیبت بخش دولتی در ان عرصه صورت میگیرد) نیز موجب شده بسیاری از بیماران درمان متناسب با نیاز خود در مراکز خصوصی را پیدا نکنند و در نهایت این رویکرد با مدیکالیزه کردن پدیده چند وجهی اعتیاد آن را به یک بیماری طبی تقلیل میدهد و سایر پیامدهای اعتیاد و مصرف مواد و آسیبهای اجتماعی نیازمند مداخله آن را نادیده میگیرد و به این ترتیب آسیب دیدهترین بیماران امکان ورود یا ماندگاری در یک برنامه درمانی اثربخش را پیدا نمیکنند.
گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت انجمن جامعه شناسی ایران در نشستی به این مسأله پرداخته است و صاحبنظران حوزه سلامت و بهداشت به تعریف مبانی خصوصی سازی، نتایج طبقاتی این روند و روح حاکم بر اصطلاحاتی، چون واگذاری و برون سپاری پرداخته اند.
پیامدهای خصوصی سازی درمان اعتیاد درایران
دکتر علی شفیعی که ریاست گروه جامعه شناسی پزشکی و سلامت را نیز برعهده داردسخنرانی خود را با ذکر یک مقدمه تاریخی شروع کرد:
مواد مخدر به عنوان یک امر تاریخی
انواع مواد بویژه مواد مخدر نظیر تریاک، پیوندی ناگسستنی با طب در ایران داشته و استفاده دارویی از این مواد ریشهای باستانی در تاریخ این بخش از جهان و فرهنگهای مرتبط با آن دارد. اگرچه تلقی اعتیاد به این مواد بعنوان یک بیماری نیز گرچه مسبوق به سابقه میباشد، اما از قرن دهم هجری به بعد است که در مقاطعی (نظیر دوره صفوی، قاجار و پهلوی اول) به عنوان یک مشکل طبی یا بهداشتی شناخته شده، نظام دیوانسالار برای کنترل آن به اقداماتی مبادرت میورزد.
سابقه برخورد و مبارزه با مواد مخدر
پس از انقلاب اسلامی اعتیاد بعنوان دسیسه دشمنان و معتادان بعنوان عمال یا قربانیان ایشان تلقی گردیدند و درنتیجه برای بیش از دو دهه مداخلات درمانی اعتیاد کمرنگ شد و بجای آن، پاک کردن جامعه از لوث وجود معتادان در دستور کار قرار گرفت.
وضعیت مراکز درمانی و بازپروری
امروز بیش از ۸ هزار مرکز سرپایی و اقامتی (کمپ) برای درمان اعتیاد در کشور دایر گردیده که عمدتا توسط بخش خصوصی و غیر دولتی تاسیس گردیده اند و درصد بسیار اندکی از آن را مراکز دولتی تشکیل میدهند. از آنجا که مصرف مواد در ایران جرم شناخته میشود و برای معتادان محدودیتها و تنبیهاتی درنظر گرفت شده، بخش خصوصی درمان اعتیاد توانسته به صورت نسبی بیمارانی که از مراجعه به مراکز دولتی بیم دارند را به شکلی وسیع جذب و از بازار مواد غیرقانونی خارج کند. اما این تعداد مرکز درمانی به معنی پوشش مناسب درمان اعتیاد در کشور نیست و به نظر میرسد بخش مهمی از مصرف کنندگان مواد بخاطر شرایط عندتا اجتماعی خود از این امکان بی بهره اند.
درمان به مثابه منفعت بخش خصوصی؟
در بسیاری از مناطق حاشیهای و محروم از امکانات بهداشتی- درمانی بخش خصوصی طبیعتا منفعتی برای حضور نیافته و دانشگاههای علوم پزشکی و سازمان بهزیستی (بعنوان متولی مراکز اقامتی) نیز با محاسبه هزینه- سود برای تاسیس مراکز درمان اعتیاد رغبتی ندارند. بسیاری از آسیب دیدگان اجتماعی مصرف کننده مواد که به دلیل عوارض جسمی، روانی و اجتماعی اعتیاد و آسیبهای زمینهای در مراحل پیشرفته آسیب و بیماری اعتیاد قرار دارند از حمایتهای دولتی برای درمان و بازتوانی اعتیاد محرومند و درعین حال بضاعت پرداخت هزینههای درمان در مراکز خصوصی و حتی دولتی را ندارند.
خصوصی سازی سلامت یا نئولیبرالیسم لجام گسیخته
دکتر سیمین کاظمی، پزشک و جامعه شناسبه عنوان سخنران بعدی به مسأله خصوصی سازی سلامت در بتن و متن جدال طبقاتی پرداخت و در ابتدا سابقهای از روند خصوصی سازی سلامت به مخاطبان ارائه کرد:
خصوصی سازی نظام مراقبت سلامت و واگذاری مراکز ارائه خدمات دولتی به بخش خصوصی در سالهای اخیر شدت و سرعت گرفته، ولی تاکنون کمتر از موضع انتقادی به اقدامات دولت در حوزه بهداشت و درمان پرداخته شده است. از آنجا که در یک رویکرد واقع گرایانه به موضوع لازم است که تغییرات اعمال شده توسط سیستم بهداشتی را بیش از یک عمل صرفاً اداری و منتج از تحقیق علمی و مطالعات دقیق، به عنوان تجلی تغییر در قدرت سیاسی و حاصل تحول در دیدگاههای اداره کنندگان کشور به حساب آورد، در این بحث سعی بر آن است که به مبانی نظری خصوصی سازی، وضعیت خصوصی سازی در ایران و پیامدهای آن پرداخته شود.
نظامهای مراقبت سلامت در بهبود سلامت هر جامعه نقش مهم و تعیین کنندهای دارند. این نظامها عموماً به وسیله ساختار و سطح توسعه یک کشور تعیین میشوند و چگونگی آنها در هر جامعه از فلسفه سیاسی و اقتصادی حاکم بر آن کشور تبعیت میکند. بسته به اینکه در سیستم سیاسی-اقتصادی حاکم، سلامت یک حق تلقی شود یا یک امتیاز، نوع خاصی از نظام مراقبت سلامت شکل میگیرد.
نظامهای مراقبت سلامت در کشورهای پیرامون سرمایه داری با کشورهای توسعه یافته تفاوتهای قابل توجهی دارند. خصلت طبقاتی مراقبت سلامت در کشورهای پیرامون سرمایه داری بیشتر از کشورهای سرمایه داری ثروتمند توسعه پیدا کرده است. اغلب نقصها و کمبودهای جدی در فراهم کردن منافع و کیفیت شان دارند.
حال در این کشورها برای گریز از چنین مشکلاتی، خصوصی سازی به عنوان راهکاری که هزینهها را کمتر و کیفیت را بهتر میکند، مطرح میشود. در واقع با اتخاذ چنین سیاستی دولت از وظایف خود در قلمرو عمومی و در قبال ملتها عقب نشینی کرده و از تأمین سلامت به عنوان یک وظیفه سرباز میزنند.
خصوصی سازی راه حل است یا مشکل؟
در نگاه اول به نظر میرسد که در افتادن به چنین مسیری یک انتخاب عقلانی دولتها در مواجهه با مشکل است، اما با بررسی مسأله در مقیاس جهانی مشخص میشود که در عصر حاضر اکثر کشورها با روند جهانی شدن، مقررات زدایی و خصوصی سازی مواجه هستند و در داخل کشورها، بخش عمومی به خصوص مراقبت سلامت همگانی به شدت با رشد این روند رو به رو شده اند.
جهانی شدن در واقع، یک پروژه نئولیبرال برای گسترش سیاستهای طبقاتی سرمایه داری در جهان است و نتیجهی آن از دهه ۱۹۸۰ افزایش سریع نابرابریهای اجتماعی، حملات بیشتر و بیشتر به خدمات عمومی، دعوت به پرداخت در برابر استفاده و نیز خصوصی سازی خدمات سلامت دولتی بوده است.
در اینجا اگر چه مشکل اصلی نابرابری عظیم سلامت، همدستی طبقات حاکم کشورهای توسعه یافته با طبقات حاکم کشورهای کمتر توسعه یافته است؛ اما بسیاری از مشکلات کشورهای فقیرتر را میتوان به پای طبقات مسلط خودشان گذاشت و نه صرفاً فشارهای خارجی.
نظام سلامت در ایران و نئولیبرالیسم
در ایران، نظام ارائه مراقبت سلامت یک نظام مختلط است که در آن هم بخش دولتی و هم بخش خصوصی فعال هستند، اما تا کنون سهم بخش دولتی بیشتر از بخش خصوصی بوده است. بخش خصوصی عمدتاً در حوزه درمان فعال بوده و مراقبتهای بهداشتی به صورت دولتی و رایگان ارائه شده است.
در حال حاضر سیستم بهداشتی و درمانی ایران با مشکلات مهمی همچون کسری مزمن بودجه، سرانه پایین تخت بیمارستانی، سرانه پایین پزشک و... مواجه است. به نظر میرسد برای حل چنین مشکلاتی دولتها راه حل را در آنچه برونسپاری وظایف دولت به بخش خصوصی مینامند، یافته اند.
تجربه خصوصی سازی بهداشت و درمان در کشورهای دیگر حاکی از آن است که این حرکت پرشتاب در ایران عاری از ریسک و خطر نخواهد بود.
تجربه گسترش بخش خصوصی نشان داده که پاسخگو بودن دولت به نیازهای مردم کاهش مییابد؛ استفاده از امکانات و دسترسی عادلانه به خصوص برای فقرا و فرودستان جامعه دشوار میشود، و نباید فراموش کرد که هدف عدالت اجتماعی با اهداف بخش خصوصی در تضاد است. علاوه بر این کارکنان بخشهای دولتی واگذار شده در معرض فقدان امنیت شغلی و شرایط دشوار و غیر منصفانهای همچون حقوق پرداختی کمتر و نیز ساعات کاری بیشتر قرار میگیرند.
اگر بپذیریم که معیار اصلی برای یک نظام مراقبت سلامت باید برابری و عدالت اجتماعی، توجه به ارتقاء سلامت و طب پیشگیری، پایبندی به ارزشهای انسانی و کیفیت بالا و کارایی در ارائه مراقبت سلامت و اولویت دادن به نیازمندان باشد، خصوصی سازی توجیه منطقی و عقلانی نخواهد داشت.