bato-adv

حال بد این روزهای «فاطمه»

پیگیری وضع دختر ١٥ساله کوهدشتی که به دلیل انفجار مواد منفجره جنگی بشدت مصدوم شد.

تاریخ انتشار: ۰۰:۴۴ - ۲۱ فروردين ۱۳۹۷

در پی این انفجار، بیش از صد ترکش به صورت و بدن این دانش‌آموز اصابت کرده است دست راست فاطمه در اثر این انفجار قطع شده و پزشکان در تلاش برای حفظ و درمان دست و پای متلاشی‌شده او هستند

به گزارش شهروند، چهل‌ودو روز است که روی تخت بیمارستان چشمش به سقف افتاده، حالش خوب نیست و درد می‌کشد. همه بدنش زخمی است. از سر تا پا، نشان ترکش و رد سوختگی دارد. چندین بار جراحی شد و پزشکان دست و پای او را بارها عمل کردند تا شاید دوباره بتواند مثل گذشته راه برود، اما جراحت‌های او خیلی زیاد است.

زخم‌های عمیق و ناسوری دارد، بعضی از جاهای بدنش دیگر پوست و گوشتی برای ترمیم ندارد، همین شده تا تیم پزشکی برای او دوبار عمل پیوند انجام دهند. پیوند دست چپ و پای چپ، اما هنوز هیچ چیز معلوم نیست. چشم و پلک چپش هم نیاز به جراحی دارد.

خودش از این همه جراحی خسته شده است. تحمل این همه درد آن هم برای یک دختر نوجوان کار آسانی نیست. دختری که تا چند وقت پیش شاداب و با انرژی یکی از شاگردهای نمونه مدرسه بود، حالا هم بدنش زخمی و مجروح است و هم روحیه‌اش را از دست داده است. فاطمه رضایی دختر ١٥ساله‌ای که در اثر انفجار مواد منفجره جنگی بشدت آسیب دید، دست راستش قطع شد، پا و دست چپش هم متلاشی شد، صورت و چشم چپش هم آسیب دید و بیش از صد ترکش هم به قسمت‌های مختلف بدنش اصابت کرد.

سه‌شنبه هشتم اسفندماه‌ سال گذشته بود که این حادثه در مدرسه دخترانه حجاب کوهدشت رخ داد. او همراه با چندنفر دیگر از همکلاسی‌هایش داشتند کلاس را تزیین می‌کردند که شئی شبیه سنگ در دستان فاطمه منفجر شد. او آن را از روی زمین برداشته بود تا با آن میخی را محکم بکوبد، اما در همان ضربه نخست، انفجار بزرگی رخ داد. این انفجار به‌حدی قدرت داشت که مچ دست راست فاطمه در همان محل حادثه قطع شد.

چند دختر دانش‌آموز دیگری هم که همراه او بودند، از شدت این انفجار زخمی شدند، اما فاطمه بیشتر از همه آسیب دید، به همین خاطر او را بلافاصله از کوهدشت به خرم‌آباد آوردند و بعد از آن هم با بالگرد به تهران منتقل شد. او در بیمارستان امام حسین(ع) بستری و تحت درمان قرار گرفت، اما آسیب‌دیدگی‌های فاطمه خیلی وسیع و عمیق بود. فاطمه بدنش پر از ترکش شده بود. همان موقع پزشکان به پدر فاطمه گفتند که عوارض این انفجار برای فاطمه به مرور زمان مشخص می‌شود و درمان او هفته‌ها یا شاید هم چندین ماه طول بکشد.

اقدامات اولیه همراه چند جراحی برای کنترل عفونت در آن بیمارستان انجام شد، اما پیوند وسیع پوست به یک بیمارستان فوق‌تخصصی نیاز داشت، همین هم شد تا کادر درمانی تصمیم به انتقال او به بیمارستان ١٥خرداد گرفتند. این دختر در آن بیمارستان هم تحت ٢ عمل جراحی قرار گرفت تا همه مدت تعطیلات عید را روی تخت بستری باشد. اما هنوز درمان فاطمه تمام نشده، نتیجه بخش‌بودن این جراحی را باید پزشکان جراح تشخیص دهند.

در چشم و پلک چپش هم چند ترکش رفته که احتمال دارد بینایی او را مختل کند، اما تا تکلیف دست و پای آسیب‌دیده او مشخص نشود، جراحی چشمش غیرممکن است. با این حال، پدر فاطمه امیدوار است دخترش سلامتی‌اش را به دست بیاورد. بهروز رضایی همه این مدت را کنار دخترش در تهران گذرانده است و با وجود همه نگرانی‌ها به دخترش روحیه می‌دهد. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی «شهروند» با بهروز رضایی درباره وضع این روزهای فاطمه است:

حال فاطمه چطور است؟
روحیه‌اش را از دست داده، از قطع شدن دستش خیلی ناراحت است. شرایط بدی دارد. کم‌حرف و بهانه‌گیر شده. مدام به من می‌گوید بابا من تا آخر عمر بدون دست چه کار کنم؟ از لحاظ بدنی هم وضع کم‌وبیش مثل سابق است. دست راستش از مچ به پایین قطع شده و دست‌وپای چپش را هم جراحی کردند. وضع صورت و چشم چپش هم مثل قبل است. چند ترکش ریز و درشت در چشم و پلکش رفته که هنوز جراحی نشده، البته پای راستش هم پر از ترکش است.

یعنی در این مدت اصلا بهبود پیدا نکرده؟
از روزهای نخست خیلی بهتر شده، یعنی پزشکان تلاش زیادی کردند و در بیمارستان امام حسین(ع) عفونت را مهار کردند، اما آسیب‌دیدگی او خیلی زیاد بود، دست‌وپایش به کلی متلاشی شده بود. پزشکان آن‌جا سعی کردند عفونت را کنترل کنند. چندبار به اتاق عمل رفت و ضایعات و بخش‌های آسیب‌دیده غیرقابل ترمیم را از بدنش جدا کردند.

پس از پایین‌آمدن میزان عفونت و با پایدارشدن نسبی، دکترها به ما گفتند که باید پیوند پوست و گوشت برای او انجام شود و این جراحی نیاز به مرکز تخصصی دارد، به همین دلیل چند روز قبل از پایان‌ سال او به بیمارستان ١٥خرداد منتقل شد. دکتر رویین‌تن برای بهبود فاطمه خیلی تلاش کرد. دست چپش را از آرنج به پایین و پای چپش را هم از زانو به پایین پیوند زدند، یعنی همان پیوند پوست و گوشت. بعد از چند روز هم به ما گفتند که می‌توانید فاطمه را از بیمارستان ببریم.

یعنی فاطمه از بیمارستان مرخص شد؟
به ما گفتند که بیمارستان عفونت دارد، وضع فاطمه حساس است و نباید عفونت بگیرد، چون پیوند را پس می‌زند. آنها گفتند که بهتر است از فاطمه در جایی خارج از بیمارستان مراقبت کنیم. من هم دیدم که وضع روحی فاطمه خوب نیست، گفتم شاید با این کار کمی حال او بهتر شود. نزدیک یک‌ماه در بیمارستان بود. تحمل این وضع برای یک دختر ١٥ساله خیلی سخت است. از طرف آموزش‌وپرورش یک سوییت در اختیار ما قرار دادند و روزی یک‌بار پرستار برای تعویض پانسمان می‌آید، به هرحال از محیط بیمارستان خیلی بهتر است، ضمن این‌که کارهای درمانی فاطمه همچنان ادامه دارد و این دختر باید بتواند روحیه خودش را پیدا کند.

پس دوباره باید به بیمارستان مراجعه کنید؟
بله، به ما گفتند ٢٥فروردین باید فاطمه را به همان بیمارستان ١٥خرداد ببریم که نتیجه این دو جراحی مشخص شود. حالا این‌که جراحی‌های دیگری روی پا و دستش انجام می‌شود را درست نمی‌دانم، اما آن چیزی که من از وضع پا و دست او دیدم، به نظرم چند ماه دیگر برای این درمان باید در تهران باشیم.

بقیه جراحت‌های او چه می‌شود؟
وضع چشمش خطرناک است، دکترها در بیمارستان امام حسین به ما گفتند که احتمال دارد بینایی او را مختل کند، پلکش هم آسیب دیده، چند ترکش در چشم و پلکش هست. پای راست و چند قسمت دیگر از بدنش هم پر از ترکش است که باید خارج شود. برای دست راستش هم که کاری نمی‌شود انجام داد و نیاز به پروتز دارد. یک دختر ١٥ساله بدون دست. شرایط خیلی سختی است، اما به‌هرحال اتفاقی است که افتاده و کاری نمی‌شود کرد.

دراین مدت از طرف آموزش‌وپرورش یا ارگان و سازمان‌های دیگر با شما تماس گرفتند؟
آن اوایل که به تهران آمده بودیم، از طرف آموزش‌وپرورش چندباری به دیدن فاطمه آمدند. البته آقای خیرایی و خلج از تعاون آموزش‌وپرورش خیلی به ما کمک کردند، همچنین آقای بیرانوند، نماینده خرم‌آباد در مجلس هم پیگیر کارهای ما بودند، اما به جز این افراد هیچ‌کس از ما سراغی نگرفت.

هزینه‌های درمان فاطمه را آموزش‌وپرورش پرداخت کرد؟
نه من از بیمه طلایی خودم استفاده کردم. من جانباز جنگ هستم و بیمه طلایی دارم، همه هزینه‌های درمانی فاطمه در تهران را من از این بیمه پرداخت کردم.

علت این انفجار مشکوک مشخص شد؟
راستش بیشتر تمرکز من بهبود فاطمه است، همه‌اش به سلامتی فاطمه فکر می‌کنم. در این مدت هم بیشتر پیش دخترم بودم، با این وجود، پیگیر این موضوع هستم. آنچه برای فاطمه رخ‌داده انفجار مواد منفجره جنگی بوده و بیش از صدترکش داشته است، اما این‌که دقیق چه چیزی باعث این انفجار شده هنوز برای من نامعلوم است. پلیس هم چیز زیادی به من نمی‌گوید.

یعنی پلیس هنوز علت حادثه را اعلام نکرده است؟
آنها هم می‌گویند که انفجار است، اما انفجار چه چیزی بوده را اعلام نکرده‌اند و علت این‌که این مواد منفجره جنگی در مدرسه چه کار می‌کرده، هنوز نامشخص است. هربار هم که تماس می‌گیریم به ما می‌گویند درحال بررسی و تحقیق هستند. اما من پیگیر این ماجرا هستم، باید مشخص شود که این ماده منفجره هرچه که بوده در یک مدرسه چه کار می‌کرده.

چطور این ماده منفجره خطرناک از آن مدرسه در کوهدشت سر درآورده؛ در منطقه‌ای که در سال‌های جنگ هیچ نیروی نظامی در آن وجود نداشته و جزو شهرهایی بوده که در زمان جنگ امن بوده است. من آن‌قدر این پرونده را دنبال می‌کنم تا این موضوع مشخص شود. شکایت قضائی هم کردم و الان باید جواب پزشکی قانونی را برای آنها ببرم. بالاخره این موضوع روشن می‌شود.

bato-adv
مجله خواندنی ها