به گزارش ایکنا:
حسین مصباحیان، استادیار گروه فلسفه دانشگاه تهران، پیش از ظهر ۲۷ آذر در نشست «فلسفه و آینده دانشگاه» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران سخنرانی کرد.
مصباحیان در آغاز این سخنرانی گفت: در گفتوگوهایی با گادامر در خصوص دانشگاه با عنوان دیروز، امروز و فردا، در کتابی منتشر شده است. گادامر به دیروز و امروز دانشگاه پرداخته است تا طرحی برای آینده دانشگاه بدهد. ما نیز باید ببینیم که دانشگاه چه مراحلی را گذرانده است.
چهار مرحله دانشگاهاستادیار فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه ما اهل فلسفه پدیدارشناسی را از مهمترین سنتهای فلسفی میدانیم، گفت: تا قرن بیستم معرفتشناسی، منطق، هستیشناسی و اخلاق در فلسفه مطرح بود، اما از قرن بیستم پدیدارشناسی به میان میآید. پدیدارشناسی به ما میگوید تا به ناپدیداری توجه کنیم. آنچه در تاریخ دانشگاه وجود دارد باید استخراج شود تا ما ببینیم چه چیزی در پدیدار دانشگاه دیده نمیشود.
وی افزود: ممکن است مطرح شود که دانشگاه نهاد یا ایده است. دانشگاه صرف نظر از سنتهای مشابه از یک تاریخ مشخص تاسیس شده است. مهمترین دانشگاهی که در اوایل قرن ۱۲ تاسیس شد، دانشگاه پاریس بود. مورخین فلسفه میگویند دانشگاه بدون هیچ تردیدی بازتاب تمدنهایی است که در آن قرار گرفته است.
مصباحیان ادامه داد: دانشگاه هیچ وقت در صف مقدم انتقال یک دوره به دورهای دیگر نبوده است. دانشگاه در والاترین درجه خود را با شرایط جدید انطباق داده است. ما چهار دوره دانشگاه داریم. دوره مسیحی تا سال ۱۶۰۰ میلادی، دوره اول است که نماینده این دوره دانشگاه پاریس است. در این دوره انسان خود را به مثابه وجودی دینی فهم میکرد، نه قومی و انسانی. جنگهای این دوره نیز به خاطر دلایل مسیحی و مذهبی است. جنگهای مسیحی در این دوره اتفاق میافتد. عوامل اقتصادی و افتخارآفرینیها در این دوره ریشه در مذهب دارد حکومت قانون فلسفه زندگی در این دوره تحت تاثیر دین است.
استادیار فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه دانشگاه پاریس محصول توسعه جامعههای دینی پیش از خود بوده است، گفت: قدیمیترین دانشگاهی که میشناسیم، دانشگاه بولونیا در ایتالیاست، این دانشگاه اثر زیادی در تاریخ نداشت، اما دانشگاه پاریس مهمترین دانشگاه دوره قرون وسطاست. ویژگیهای آن دانشگاه، دانشگاه بعد از خود را تحت تاثیر قرار داده است. یک مورخ آن را چنین توصیف کرده است که دانشگاه پاریس مرکز فلسفه و دولتی در میان دولت بود. الهیات مسیحی در این دوره معیاری برای سنجش همه چیز محسوب میشده است. آکویناس در این دانشگاه تحصیل و تدریس کرده است.
وی افزود: الهیات از نظر دانشگاه پاریس معتبرترین علمی بود که میتوانست وجود داشته باشد، این دانشگاه در اواخر قرن ۱۵ منحط میشود که بخشی از آن به خاطر خودبینی دانشگاه پاریس است. دانشگاه پاریس در این دوره آموزشمحور میشود.
مصباحیان با بیان اینکه با پیدایش دولت-ملتها، عصر دوم دانشگاهی را شاهد هستیم گفت: در آغاز این دوره دانشگاه هاله ایجاد میشود که بر پایه دولت-ملت است. اگر دانشگاه پاریس به دین خدمت میکند، دانشگاه هاله به دولت و ملت خدمت میکند و غیر از این هیچ مسئولیتی برای خود قائل نیست. اگر دانشگاه پاریس بازتابی از شرایط زمان خود است، دانشگاه هاله هم بازتابی از شرایط خود است و مسائلی مانند حقوق، طب و اجتماعیات نسبت به الهیات پیشی میگیرد.
وی ادامه داد: مهمترین دانشگاهی که در تاریخ فلسفه غرب میشناسیم دانشگاه برلین است که همبولت وزیر آموزش آلمان وقت ایجاد میکند و توسط کسانی مانند گادامر و هایدگر دانشگاه آلمانی ما خوانده میشود، این دانشگاه نماینده نسل سوم دانشگاه است. دانشگاه این عصر هم با این که ایدهآلیستی است باز هم بازتاب زمانه خود است، به خاطر این که در عصر ایده آلیسم شکل گرفته بوده است.
مصباحیان تصریح کرد: همبولت در این مقطع، دانشگاه را برای خدمت به حقیقت تاسیس میکند؛ برای اینکه به حقیقت خدمت کند باید محقق و پژوهشگر و دانشگاهی، دو بال تنهایی و آزادی داشته باشند. تنهایی برای اینکه مجبور به باج دادن به هر رابطهای نباشند و بتوانند به تنهایی به دنبال حقیقت باشند و آزادی برای اینکه نتایج پژوهشهایشان را به اشتراک بگذارند. این دانشگاه دانشگاه ایدهآلیستی است که سرش را از تنش جدا کردهاند. افرادی تنها و آزاد در جایی هستند که فقط به دنبال حقیقتاند. این دانشگاه بسیار موثر بوده است و سر لوحه کارهایش زیستن با ایدهها بوده است. زیست با ایدهها را گادامر آرمان فراموش شده میداند که به معنای زندگی با ایدههاست. محققین دانشگاه برلین با ایدهها زندگی میکردند.
استادیار فلسفه دانشگاه تهران افزود: دانشگاه برلین طبیعتا با عوض شدن عصر عوض میشود. در مرحله سوم بازتابی از زمانه خود است، زیرا عصر ایدهآلیسیم با نمایندگی دکارت، کانت و هگل معتقد بود از طریق بنیاد قرار دادن ذهن آدمی، میتوان کتاب هستی را نوشت که با خود هستی برابر است. این رویکرد ایدهآلیستی به جهان بود که در برابرش سنت دریدایی «در حال آمدن» مطرح است، در این رویکرد بین درک من از هستی و هستی تفاوت وجود دارد و اگر من احساس برابری داشتم باید به تعویق بیندازم.
مصباحیان با بیان اینکه چند سال در دانشگاه یورک کانادا سمیناری به نام «دانشگاه در حال آمدن» برگزار شد، گفت: صورت کلی در آن سمینار این بود که دانشگاه در حال اضمحلال است. در این سمینار از صورتپردازی دانشگاهی که ما در آن هستیم این خروجی را گرفتهاند. عصر و نسل چهارم دانشگاهی را میتوان در آمریکا یافت. این نسل را میتوان با دانشگاه فینکس یافت که در آمریکا تاسیس شده است. ویژن (بینش) این دانشگاه آن است که من یک نهادم که دنبال مشتری میگردم. اولا در این جا دانشگاه نیست و نهاد مطرح است و ثانیا دانشجو موضوعیت ندارد که مشتری مطرح است که به دنبال یادگیری مهارت و کسب و کار است. کاربردی شدن دانشگاه با روح دانشگاه ناسازگار است.
وی افزود: در دانشگاه نسل چهارم رشتههای به درد بخور علوم انسانی وجود ندارد، فلسفه، جامعهشناسی و ... در آن حضوری در این دانشگاه ندارد. اگر دورههای تاریخی به ترتیب مسیحیت، دولت-ملت و ایدهآلیسم هستند که دانشگاهها نمایندگیاش میکنند، علما عصر امروز را فردگرایی عنان گسیخته میدانند، از اینرو دانشگاه در این دوره به من فرد اتمیزه شده خدمت میکند تا مهارتهایی برای حل مشکلاتم پیدا کنم. دانشگاههای ایران با خارج ایران تنها از لحاظ شکلی تفاوت دارد. دانشگاه زمانی در وضعیت اضمحلال کامل قرار میگیرد که فرد در آن مرکزیت پیدا کند.