فرارو- قاسم توکلی؛ دولتهای رانتی (دولتهایی که بیش از 40 درصد درآمد سالانه آنها از طریق فروش مستقیم منابع خام تامین می شود) بدلیل برخورداری از درآمدهای بادآورده ناشی از فروش این منابع خدادادی هیچگاه درگیر مناسبات واقعی اقتصاد جهانی نمی شوند و به همین دلیل معمولا فاقد درک درستی از جایگاه و نقش خود در معادلات جهانی هستند. این «آگاهی کاذب» بویژه در دوره های افزایش قیمت مواد خام بشدت تحریک شده و می تواند دردسر ساز باشد.
به عناون مثال «دوپینگ نفتی» و افزایش شدید قیمت نفت در اواسط دهه 1970 باعث شد شاه ایران خودش را در جمع 5 قدرت برتر جهان حس کند و حتی به تحقیر نظام سیاسی کشورهای غربی بپردازد.
محمدرضاشاه وامهای هنگفتی به کشورهای اروپای شرقی می داد، حوزه امنیت کشور را اقیانوس هند تعریف کرده بود و با مداخله نظامی چندساله و پرهزینه در کشور عمان خود را به عنوان «ژاندارم منطقه» به شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس تحمیل کرده بود. اما کاهش قیمت نفت در سالهای منتهی با انقلاب 1357 دولت را با کسری بودجه شدیدی مواجه کرد و رؤیای دستیابی به «دروازه های طلایی تمدن» به یکباره نقش بر آب شد. عوارض «توسعه وابسته» و ناموزون و همچنین توهم تبدیل شدن به ابرقدرت جدید جهانی (که همراه با صرف هزینه های میلیارد دلاری در بخش نظامی بود) دولت پهلوی را زمین گیر کرد و در نهایت منجر به سقوطش گردید.
دولتهای رانتی از مهمترین معضلات فراروی توسعه مدنی و سیاسی در خاورمیانه هستند. قذافی خود را قهرمان مبارزه با امپریالیسم و نظام سرمایه داری می پنداشت، آن هم با پولی که از فروش نفت خام به همان جهان سرمایه داری به دست می آورد! پادشاه عربستان سعودی در سال 2011 تلاش کرد تا با پیشنهاد 120 میلیارد دلاری به مارک زاکربرگ (موسس فیس بوک) کل این شبکه اجتماعی را یکجا بخرد و خیال خود و همپیمانانش را از انقلابهای موسوم به «بهار عرب» خلاص کند!
عربستان با اعطای بسته های کمک میلیارد دلاری به استانهای ناآرام عملاً معترضان به حکومت آل سعود را خرید و با پشت سر گذاشتن آن خطر اکنون پول هنگفتی را صرف تغییر معادلات سیاسی در منطقه، از سوریه تا بحرین و پاکستان، می کند. در ایران نیز افزایش ناگهانی قیمت نفت (هر بشکه بیش از یکصد دلار) بویژه در دولت دهم باعث شد که احمدی نژاد و تیم همراه وی به ناگاه از پایگاه سنتی خود گسسته و ادعای «مدیریت جهانی» کنند.
سرفصل پیشنهادات تیم مذاکره کننده هسته ای در دوره احمدی نژاد به کشورهای پنج بعلاوه یک «همکاری برای حل معضلات جهانی» بود و احمدی نژاد، سرمست از سیل دلارهای نفتی، فروپاشی عنقریب نظام سرمایه داری را همچون یک پیامبر بشارت می داد: «امروز كه نظام سرمايهداری در حال فروپاشی است بايد كشورهای مستقل خودشان را برای تحولات بزرگ جهانی آماده كنند و ايران و كنگو (!) امكانات و ظرفيتهای لازم براي تبديل شدن به كشوری پيشرفته و مقتدر در دنيا را در اختيار دارند.» (سخنان احمدی نژاد در دیدار با رئیس مجلس جمهوری دموکراتیک کنگو. 3 اسفند 1388. فرارو)
دولت بانشاط از دوپینگ نفت که فریاد «زنده باد بهار» سر می داد قطعنامه های سازمان ملل را کاغذ پاره خواند و خطاب به جامعه جهانی این چنین داد سخن سر داد: « اگر بدخواهان به حقوق ملت ایران تجاوز کنند این ملت با چاقوی زنجان دست و پای آنها را قطع میکند.» (سخنان احمدی نژاد در سفر استانی به زنجان. آبان ماه 1387. فارس)
اکنون اما آن کاغذ پاره هایی که «بدخواهان ملت ایران» تصویب کرده بودند درآمد کشور از محل فروش نفت خام را به یک سوم کاهش داده و سیستم بانکی و مراودات مالی با جهان خارج نیز عملا زمین گیر شده است. احمدی نژاد به خانه اش در نارمک رفته و قرار است «در رجعتی دیگر، همراه با امام عصر(عج) حکومتی مطلوب را پیگیری کند. » (غلامحسین الهام. 3 تیر 1392. فرارو)
احمدی نژاد رفته است اما هنوز هواداران او در مجلس و جریان فکری که وی بدان تعلق داشت با قدرت در عرصه سیاسی کشور حضور دارند. این جریان که مخالف عادی شدن رابطه کشور با جهان خارج هستند هر از چندگاهی در کار دولت جدید اشکال تراشی می کنند. توافق هسته ای را «جام زهر» می خوانند و تیم مذاکره کننده را متهم به وادادگی در برابر دشمن می کنند و بر این اساس ضمن توهین به وزیر خارجه (سخنان وزیر سابق اطلاعات، حیدر مصلحی، در فومن. 14 آذر. فارس) خواهان برکناری ایشان از مقام خود هستند (نامه کتبی نمایندگان مخالف دولت در مجلس. 17 آذرماه جاری).
متاسفانه تصمیم گیرندگانی که تصورشان از توسعه و قدرت کشور هنوز در حال و هوای دوران جنگ سرد قرار دارد کم نیستند. از نظر این عده صرف دست یابی به توسعه نظامی و تکنیکی کافی است تا ایران در ردیف ابرقدرتهای جهانی قرار گرفته و نظم مطلوب خود را در منطقه و جهان مطالبه کند. و چنانچه کسی در این میان «قدرت دفاعی ایران را دست کم بگیرد» او را «نفهم» خطاب می کنند.
این عده به سهم نیم درصدی ایران از تجارت جهانی، رشد اقتصادی منفی 6 درصد، بیکاری بالای 30 درصد (در برخی استانها 50 درصد) و تورم 40 درصدی توجهی ندارند. آنها حتی قادر به درک جایگاه ایران در نظام اقتصاد جهانی نیستند و نمی دانند امضای توافق نامه ژنو پس از ماراتن سنگین مذاکرات به معنای پذیرفتن شرایط غرب از سوی ایران برای بازگشت به چرخه اقتصاد جهانی سرمایه داری است.
کشور (همچون اغلب کشورهای تولید کننده نفت در خاورمیانه) به عنوان یک دولت رانتی، بدون درآمدهای نفتی، برای ادامه حیات با مشکل جدی روبروست. ایران در نظام اقتصاد جهانی به عنوان تولید کننده مواد خام شناخته می شود و نه قطب تولیدی و صنعتی که سایر کشورها بدان وابسته باشند. خروج ایران از چرخه تولید نفت هیچ شوکی به بازارهای نفتی ایجاد نکرد چرا که بلافاصله عربستان و امارات و عراق جای ایران را پر کردند.
ایران پس از تحریمهای فلج کننده چند سال اخیر از جایگاه دومین کشور تولید کننده نفت به مقام پنجم افت کرده است. اکنون امارت، عراق و کویت جای ایران را گرفته اند و حتی اگر تحریمها همین فردا لغو شود باز هم بدست آوردن بازارهای از دست رفته و کنار زدن رقیبان تازه نفس بشدت دشوار خواهد بود.
کشورهای خاورمیانه عموماً در نظام سرمایه داری جهانی جایگاه حاشیه ای دارند. امریکا و اتحادیه اروپا به تنهایی بیش از نیمی از نفت تولید شده در جهان را مصرف می کنند و مراودات تجاری و صنعتی بسیار سودآوری با سایر اقتصادهای بزرگ همچون چین، ژاپن، کره جنوبی و روسیه دارند به نحوی که روابط تجاری با ایران در مقابل آن رقم بسیار ناچیزی محسوب می شود. در این شرایط بدیهی است که اصطکاک با نظم موجود بین الملل و قواعد الزام آور آن برای کشورهایی که مهمترین منبع ارتزاقشان اتصال به قاعده این هرم است بسیار هزینه بر خواهد بود.
شهروندان ایرانی وقتی به ادارات دولتی مراجعه می کنند از رشد تصاعدی هزینه خدمات دولتی شگفت زده می شوند، خزانه دولت خالی است و شهروندان باید جور آن را بکشند. از این روست که چشم امید شهروندان این روزها به تیم سیاست خارجی روحانی است. اما مواضع اخیر برخی از نمایندگان که اتفاقاً حقوق و وامهای نجومی شان از محل فروش نفت تامین می شود نشان از آن دارد که بخش پرنفوذی از تصمیم گیرندگان کشور هنوز قادر به درک واقعیتهای تلخ داخلی و خارجی نیستند.
این جریان نه تنها تلاش دولت برای رفع تحریمها و خروج کشور از انزوا را مورد سرزنش قرار می دهد که حتی توجه به معیشت و نان مردم را هم «انحطاط فکری» می خواند: «جای تأسف دارد که جامعه ما اینگونه دچار انحطاط فکری شود که بالاترین خدمت به مردم، رفع تحریمها و توسعه نان و معیشت باشد.» (سخنان آیت الله مصباح یزدی. 16 آذرماه جاری. خبرگزاری رسا)
1- اینکه ظریف خودش بدون مترجم انگلیسی صحبت میکنه نشان از سواد وی داره در حالی که خوداحمدی نژاد و هیچ کدوم از دارودسته اش سواد نداشتن
2- خدا نگذره از کسایی که دوباره میخوان به اینا رای بدن یا بیارنشون مجلس
3- همه گشنه های و بیسوادهای دوربروی احمدی نژاد آدم شدن و استخدام دیگه چه باکشون
4- خداجوابشون رو بده که با این اقساط کمرشکن و حقوق کم حتی من کارمند پول خرید مای بیبی بچه موندارم چه برسه به هر چندسال یه لباس نو خریدن
ممنون از نویسنده و فرارو.