آیا آمریکا و دیگر اعضای گروه 1+5 قصد دارند پتانسیل توافق دیپلماتیک با ایران را به یک شکست دیگر تبدیل کنند؟ برای پاسخ به این پرسش هنوز خیلی زود است اما شرط بستن روی شکست در گذشته همواره یک شرط بندی هوشمندانه بوده است.
گفت و گو های بغداد بین ایران و گروه 1+5 ظاهرا مسائل جدی را روی میز داشته است اما به توافقی دست نیافته است. دلیل اصلی آن نیز موضع تندی است که آمریکا و شرکایش اتخاذ کرده بودند و به خصوص اینکه از هر گونه پیشنهاد تعدیل تحریم ها خودداری کردند. البته طرف ها در ماه ژوئن مذاکرات خود را در مسکو دنبال خواهند کرد.
از نقطه نظر استراتژیک، این موقعیت بسیار ساده است. ایران قصد ندارد برنامه غنی سازی اورانیوم را کنار بگذارد. در نتیجه در صورتی که غرب بر درخواست تعلیق کامل غنی سازی پافشاری کند، توافقی حاصل نخواهد شد. به همین سادگی.
در همین حال آمریکا و دیگر اعضای گروه 1+5، می خواهند زمان لازم برای تهران به منظور تولید سلاح هسته ای را به حداکثر برسانند و بهترین راه برای تحقق این هدف محدود کردن ذخایر اورانیوم غنی شده ایران به زیر 5 درصد است. اما در صورتی که ایران بر نگاهداشتن حجم قابل ملاحظه ای از اورانیوم 20 درصد غنی شده تاکید داشته باشد، غرب آن را نمی پذیرد.
بنابراین با وجود جزئیاتی که همچنان باید مورد بررسی قرار گیرند، باید توافقی را طرح ریزی کرد که به موجب آن غرب غنی سازی با خلوص پایین و تعدیل تحریم ها در ایران را می پذیرد و تهران نیز ذخایر اورانیوم غنی شده با خلوص 20 درصدی را تحویل می دهد. اما نکته جالب این است که با توجه به شرایطی که امروز وجود دارد، آمریکا از این توافق به خوبی استقبال نمی کند. زیرا تا زمانی که آمریکا به دنبال حمله به ایران باشد و این اقدام را انجام ندهد و تا زمانی که به دنبال بمباران تاسیسات هسته ای در ایران باشد و جمهوری اسلامی بتواند آنها را بازسازی کند، هیچ راهی وجود ندارد که از پتانسیل دسترسی ایران به سلاح هسته ای، جلوگیری شود.
ایرانیان می دانند که چگونه سانتریفوژ و دستیابی به دیگر تکنولوژی های هسته ای نیز کار چندان دشواری نیست. پس باید گفت که این پتانسیل در ایران وجود دارد و هیچ راه واقع بینانه ای برای حذف آن پیش رو نیست.
در این صورت استراتژی هوشمندانه به این معنی است که تا آنجایی که امکان دارد ایرانیان از تولید بمب دور نگاهداشته شوند و از انگیزه تهران برای حرکت در این زمینه نیز کاسته شود. بهترین راه برای چنین اقدامی، کنار گذاشتن گزینه نظامی از روی میز و متوقف کردن سخن پراکنی ها در خصوص تغییر رژیم در ایران است. این در حالی است که رهبران جمهوری اسلامی نیز بارها تاکید کرده اند که به دنبال تولید سلاح هسته ای نیستند و آیت الله خامنه ای نیز چندین بار ساخت سلاح هسته ای را حرام اعلام کرده است. فتوایی که قصور از آن در حکومت دین سالار ایران امکان پذیر نیست.
با نگاهی واقع بینانه باید گفت که ایالات متحده در حال حاضر هزاران سلاح هسته ای پیشرفته در اختیار دارد. صدها سلاح هسته ای نیز در اسرائیل موجود است. 4 عضو دیگر گروه 1+5 نیز به سلاح هسته ای مجهز هستند و عضو پنجم یعنی آلمان از طریق توافقی مشترک با ایالات متحده به این تسلیحات دسترسی دارد.
از سوی دیگر در حال حاضر ایالات متحده بزرگترین قدرت نظامی جهان به شمار می رود که هیچ دشمنی در همسایگی آن حضور ندارد. اسرائیل نیز قوی ترین قدرت نظامی در خاورمیانه است. همچنین آمریکایی ها برای برنامه های امنیت ملی خود سالیانه هزار میلیارد دلار هزینه می کنند اما این هزینه در ایران حدود 15 میلیارد دلار است. به این ترتیب ایران یک تهدید نظامی کوچک محسوب می شود.
در حال حاضر ایالات متحده و اسرائیل به طور فعالانه ای در عملیات ضد ایرانی شرکت دارند و آمریکا همچنان نیروی نظامی و پایگاه های متعددی در اطراف ایران دارد. مقامات عالی رتبه آمریکایی، سناتور ها و نمایندگان کنگره به وضوح از تغییر رژیم در ایران سخن به میان می آورند و آنگاه آمریکا از اینکه ایران در مورد این کشور نگرانی دارد و به دنبال قدرت بازدارندگی در مقابل ایالات متحده است، تعجب می کند.
آمریکا و متحدانش در حال حاضر تحریم های سنگینی را علیه ایران اعمال می کند و ایران نیز با وجود فشار اقتصادی ناشی از تحریم های گازی و نفتی، چاره ای جز تلافی کردن ندارد.
ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم دست کم به 8 کشور ( کره، ویتنام، پاناما، جنگ عراق اول، کوزو، افغانستان ، جنگ خلیج فارس دوم ، گرانادا) حمله کرده و برخی کشور های دیگر را نیز مورد تهاجم قرار داده است.
اسرائیل نیز از زمان استقلال دست کم با 6 کشور (جنگ 1956 در سوئز، جنگ 6 روزه 1967، جنگ آتریتون 1970-1969، جنگ اکتبر 1973، حمله به لبنان در 1982، جنگ لبنان در 2006) جنگیده و عملیاتی تهاجمی عبور از مرزها و دیگر فعالیت های پنهانی را انجام داده است.
ایران در طول مدت مشابه با یک کشور یعنی عراق جنگیده است و تنها به دلیل اینکه صدام حسین به ایران حمله کرد. البته ایران برای گروه هایی نظیر حزب الله و حماس تجهیزات و منابع مورد نیاز را تامین می کند اما فعالیت های خارجی این کشور در مقایسه با آمریکا بسیار اندک است.
اما اکنون اسرائیل و آمریکا، دو قدرت نظامی و مجهز به سلاح هسته ای تاکید دارند که ایران نباید به هیچگونه سلاح هسته ای دسترسی داشته باشد و مقامات اسرائیلی نیز می گویند هر گونه پتانسیل تولید سلاح در ایران نیز باید از بین برود. البته می توان درک کرد که چرا اسرائیل و گروه 1+5 به دنبال چنین هدفی هستند اما اینکه انتظار دارند ایران نیز با خواسته آنها موافقت کند، نکته ای است که جای تعجب دارد.
در دهه گذشته آمریکا و متحدانش بر این نکته پافشاری داشته اند که ایران باید غنی سازی اورانیوم را متوقف کند. زمانی که این درخواست برای نخستین بار در سال 2001 مطرح شد، ایران هیچ سانتریفوژی نداشت. اما با ادامه اولتیماتوم ها به تهران برای متوقف کردن غنی سازی پس از یک دهه موقعیتی ایجاد شده که در آن جمهوری اسلامی هزاران سانتریفوژ فعال در اختیار دارد و ذخیره ای قابل توجه از اورانیوم غنی شده که غرب به دنبال خارج کردن آن از ایران است.به بیان دیگر استراتژی آمریکا در مورد برنامه های هسته ای ایران یک شکست تمام عیار بوده است.
باید گفت که بن بست جاری انعکاس دهنده تغییری معنی دار در رویکرد آمریکا در قبال کنترل تسلیحات است. در گذشته این واقعیت به اثبات رسیده که کنترل تسلیحات یک روند دیپلماتیک از توافق های چندجانبه ای است که به منظور ایجاد شرایطی طراحی شده که برای هر دو طرف بهتر باشد. توافقنامه کنترل تسلیحاتی به همه طرف ها همه خواسته های مورد نظرشان را ارائه نمی کند اما در صورتی که طرف ها اهمیت دستیابی به توافق را درک کنند، کارایی بیشتری خواهد داشت.
اما امروز کنترل تسلیحات به معنی درخواست های یکجانبه و در فشار قرار دادن دیگری برای ارائه امتیاز های مورد نظر است. رویکردی که ویلیام فولبرایت آن را به تکبر قدرت تعبیر می کند. تمایلی در کشور های قدرتمند برای دیکته کردن خواسته هایشان بر دیگران. اما این رویکرد تاکنون در مورد ایران به نتیجه نرسیده است و به نظر نمی رسد که در آینده نیز به ثمر برسد.