ترنج موبایل
کد خبر: ۹۲۹۲۲۲

سایه ناوهای آمریکایی بر سواحل کارائیب ونزوئلا

چرا ونزوئلا برای آمریکا این‌قدر مهم است؟ / پشت پرده تنش‌ها چه خبر است؟

چرا ونزوئلا برای آمریکا این‌قدر مهم است؟ / پشت پرده تنش‌ها چه خبر است؟

این بحران نه صرفاً نزاعی ساده بر سر نفت است و نه صرفاً نبردی ایدئولوژیک میان «انقلاب بولیواری» و «امپریالیسم»؛ بلکه جدالی بر سر تعریف آینده نظم سیاسی در آمریکای لاتین است؛ نظمی که کاراکاس، هاوانا، واشنگتن و مجموعه‌ای از بازیگران غیردولتی و شبکه‌های فراملی قدرت، هر یک تلاش می کنند نقش و سهم خود را در معماری نهایی آن تثبیت کنند.

تبلیغات
تبلیغات

فرارو- تنش فزاینده میان ونزوئلا و آمریکا با تلفیقی از فشار نظامی، تحریم‌های امنیتی و رقابت ژئوپولیتیک، کاراکاس را در مرکز معادلات نیم‌کره غربی قرار داده است. موقعیت راهبردی ونزوئلا در کارائیب، نگرانی‌های واشنگتن درباره نفوذ و امنیت را تشدید کرده و مادورو نیز بقای سیاسی را در چارچوب «مقاومت ضد مداخله» تعریف می‌کند. بحران اقتصادی عمیق، شکاف اجتماعی و روایت‌های متضاد درباره اهداف آمریکا، این بحران را به جدالی بر سر آینده نظم سیاسی آمریکای لاتین تبدیل کرده است.

به گزارش فرارو، تنش میان کاراکاس و واشنگتن در هفته‌های اخیر به‌طور چشمگیری بالا گرفته و سلسله‌ای از تحرکات نظامی و دیپلماتیک متقابل، ونزوئلا را دوباره در کانون توجه منطقه‌ای و بین‌المللی قرار داده است. این تنش در حالی رخ می‌دهد که ونزوئلا به‌عنوان کشوری با اهمیت ژئو‌استراتژیک بالا شناخته می‌شود؛ زیرا بر بخش مهمی از مسیرهای اصلی دریایی در حوزه دریای کارائیب تسلط دارد و خط ساحلی‌ای به طول حدود ۲۸۰۰ کیلومتر در اختیار دارد.

این موقعیت کم‌نظیر، ونزوئلا را به نقطه‌ای محوری در شبکه راه‌های تجاری میان اروپا و غرب آفریقا تبدیل کرده و آن را در مجاورت یکی از حیاتی‌ترین کریدورهای حمل‌ونقل نفت و تجارت جهانی  یعنی مسیر متصل به کانال پاناما قرار می‌دهد. چنین جایگاه جغرافیایی و راهبردی، سبب شده ونزوئلا در هر سناریوی بزرگ اقتصادی یا نظامی در منطقه کارائیب و پیرامون آن، به بازیگری اجتناب‌ناپذیر و تأثیرگذار تبدیل شود.

در این میان، نقش ایالات متحده از تهدیدهای آشکار نظامی گرفته تا فشارهای اقتصادی و بسته‌ای از تحریم‌های هدفمند پرونده ونزوئلا را به یکی از حساس‌ترین و مهم‌ترین موضوعات امنیتی در نیم‌کره غربی تبدیل کرده است. واشنگتن عملاً با ترکیبی از ابزارهای فشار، تلاش می‌کند معادلات قدرت در کاراکاس را تحت تأثیر قرار دهد و پیام سیاسی روشنی به دولت نیکولاس مادورو مخابره کند.

نیکولاس مادورو، رئیس‌جمهور ونزوئلا، تأیید کرده که اخیراً تماس تلفنی‌ای با دونالد ترامپ  برقرار کرده و این گفت‌وگو را گامی «خوشایند» و رو به جلو در مسیر دیپلماسی توصیف کرده است؛ آن هم در شرایطی که هشدارهای واشنگتن درباره مبارزه با قاچاق مواد مخدر، اعمال فشارهای بیشتر و حتی احتمال مداخله نظامی همچنان ادامه دارد و از دستور کار سیاسی خارج نشده است. با وجود این فضای تهدید و فشار، مادورو بر موضع خود درباره ضرورت حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات تأکید دارد و تصریح می‌کند که جنگ، نه گزینه مطلوب کاراکاس است و نه راه‌حلی که ونزوئلا آن را روی میز می‌بیند.

جایگاه راهبردی ونزوئلا در معادلات منطقه

ونزوئلا که در سال ۱۸۱۱ از استعمار اسپانیا جدا شد و استقلال خود را اعلام کرد، امروز با وسعتی حدود ۹۱۶‌هزار و ۴۴۵ کیلومتر مربع و جمعیتی نزدیک به ۲۹ میلیون نفر، به‌عنوان دومین بازیگر قدرتمند ژئوپولیتیک در شمال آمریکای جنوبی شناخته می‌شود. حدود ۸۵ درصد جمعیت این کشور در مناطق شهری زندگی می‌کنند و نزدیک به ۹۰ درصد مردم مسیحی هستند؛ ترکیبی که از یک ساختار اجتماعی نسبتاً همگن خبر می‌دهد، هرچند شکاف‌ها و نابرابری‌های عمیق در توزیع ثروت میان مناطق مختلف به‌ویژه میان شهرهای بزرگ و مناطق حاشیه‌ای، به‌شدت احساس می‌شود و خود به منبع نارضایتی اجتماعی تبدیل شده است.

با وجود برخورداری از منابع طبیعی غنی به‌ویژه نفت، ونزوئلا بیش از یک دهه است که درگیر بحرانی عمیق و فرساینده در حوزه اقتصاد است؛ تا آنجا که تولید ناخالص داخلی این کشور بین سال‌های ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۴ حدود ۷۰ درصد سقوط کرده و به سطحی در حدود ۱۰۸.۵ میلیارد دلار رسیده است.

نفت همچنان ستون فقرات اقتصاد ونزوئلا است و در سال ۲۰۲۳ حدود نیمی از صادرات این کشور را به خود اختصاص داده است. ونزوئلا با در اختیار داشتن بزرگ‌ترین ذخایر اثبات‌شده نفت در جهان و همچنین ذخایر عظیم گاز طبیعی در رده هشتم کشورهای دارنده گاز در سطح بین‌المللی قرار می‌گیرد و عملاً یکی از غول‌های انرژی جهان به شمار می‌رود.

فراتر از نفت و گاز، این کشور از نظر سایر منابع طبیعی نیز کم‌نظیر است: ذخایر طلا که برآورد می‌شود بین ۴۰۰۰ تا ۷۰۰۰ تن باشد، حدود ۳۴ میلیون قیراط الماس و یکی از بزرگ‌ترین ذخایر بوکسیت جهان، ونزوئلا را به خزانه‌ای طبیعی در دل آمریکای جنوبی تبدیل کرده است؛ خزانه‌ای که اگر به‌درستی مدیریت شود، می‌تواند بنیان یک قدرت اقتصادی پایدار را شکل دهد.

اما تمایز اصلی ونزوئلا تنها در «دارایی» نیست، بلکه در «جایگاه» آن نیز نهفته است: این کشور فقط صاحب ثروت نیست، بلکه بر مسیر ثروت هم نشسته است. سواحل آن در دریای کارائیب، شریان‌های تجارت میان قاره‌ها را به هم پیوند می‌دهد، دسترسی به اروپا و آفریقا را تسهیل می‌کند و نزدیکی جغرافیایی به کانال پاناما برایش یک امتیاز استراتژیک در کنترل و جهت‌دهی به تجارت جهانی انرژی و کالا به حساب می‌آید. این ویژگی‌ها موجب می‌شود هرگونه تنش یا درگیری با ونزوئلا پیامدهای مستقیم برای امنیت منطقه‌ای و تجارت جهانی داشته باشد.

 ورود پرونده ونزوئلا به سطح بحران امنیت ملی ایالات متحده

در قلب کاخ مجلل ریاست‌جمهوری ونزوئلا، جایی که پژواک شعارها و آرمان‌های انقلاب بولیواری هنوز در راهروهایش شنیده می‌شود، نیکولاس مادورو با شاید هراس‌انگیزترین مقطع دوران قدرت ۱۲ ساله خود مواجه شده است. تهدید دونالد ترامپ برای مداخله مستقیم نظامی دیگر یک موضع‌گیری گذرا یا اظهارنظری قابل چشم‌پوشی نیست؛ این تهدید اکنون همچون سایه‌ای سنگین بر فراز سیاست داخلی ونزوئلا و حتی بر زندگی شخص رئیس‌جمهور گسترده شده است.

گزارش‌ها و روایت‌های نزدیک به دولت حاکی از آن است که مادورو برای حفظ امنیت و کاهش احتمال هدف قرار گرفتن، شب‌ها محل استراحت خود را تغییر می‌دهد، از تلفن همراه و ابزارهای ارتباطی قابل ردیابی فاصله گرفته و میان چند پناهگاه امن و مخفی در رفت‌وآمد است. این تدابیر احتیاطی از ماه سپتامبر شدت گرفت؛ زمانی که ایالات متحده حضور نظامی خود را در دریای کارائیب به‌طور محسوس گسترش داد، ناوهای هواپیمابر و کشتی‌های جنگی به منطقه اعزام کرد و در چند عملیات دریایی، به قایق‌هایی که آنها را به قاچاق مواد مخدر متهم می‌کرد، حمله برد. این صف‌آرایی نظامی، پیام روشنی از آمادگی واشنگتن برای تشدید فشارها بود؛ پیامی که در کاراکاس به‌عنوان هشداری جدی خوانده شد.

 نفت؛ منبع قدرت، نه الزاماً هدف بحران

سال‌هاست روایتی در افکار عمومی و رسانه‌ها تکرار می‌شود: «پرونده ونزوئلا یعنی نفت». اما گزارشی از فارن پالیسی زاویه تازه‌ای را مطرح می‌کند و تأکید دارد که تحرکات آمریکا علیه کاراکاس الزاماً با هدف تصاحب نفت ونزوئلا نیست؛ نفتی که به دلیل کاهش سرمایه‌گذاری، فرسودگی زیرساخت‌ها و سوء‌مدیریت مزمن، کمتر از یک درصد نیاز بازار جهانی را تأمین می‌کند و عملاً وزنی تعیین‌کننده در معادلات انرژی جهان ندارد.

شرکت‌های بین‌المللی باقی‌مانده در ونزوئلا، از جمله «شورون»، نیز استخراج نفت این کشور را از منظر اقتصادی چندان سودآور ارزیابی نمی‌کنند. نفت ونزوئلا سنگین و پرگوگرد است و پالایش آن به زیرساخت‌های خاص و هزینه‌های بالا نیاز دارد. هرچند پالایشگاه‌های ساحل خلیج مکزیک سال‌ها برای چنین نفتی طراحی شده‌اند، اما واقعیت این است که ایالات متحده اکنون بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان محسوب می‌شود و برای تأمین امنیت انرژی خود، عملاً به کاراکاس وابستگی راهبردی ندارد.

از همین رو، روایت رسمی دولت ونزوئلا که بحران جاری را «جنگی برای تصاحب نفت» تصویر می‌کند، از نگاه برخی تحلیلگران بیش از آنکه بازتاب دقیق محاسبات واشنگتن باشد، ابزاری برای بسیج اجتماعی، ایجاد همبستگی داخلی و قاب‌بندی منازعه در چارچوب نبردی تاریخی با امپریالیسم تعبیر می‌شود.

 تحریم‌ها؛ از دارایی‌ها تا فرهنگ و اقتصاد زیرزمینی

وزارت خزانه‌داری ایالات متحده دور تازه‌ای از تحریم‌ها را علیه مجموعه‌ای از نهادها و افراد اعلام کرده است؛ افرادی که گفته می‌شود با سازمان «ترن دی آراغوا» به‌عنوان یک سازمان تروریستی خارجی مرتبط هستند. در این بسته تحریمی، دایره هدف صرفاً به ساختارهای مالی محدود نمانده و به حوزه سرگرمی و چهره‌های مشهور نیز کشیده شده است.

هم‌زمان، پنج نهاد فعال در شبکه‌های پول‌شویی و یک نهاد مستقر در آمریکای جنوبی نیز به فهرست تحریم‌های آمریکا اضافه شده‌اند. وزیر خزانه‌داری ایالات متحده در بیانیه‌ای تأکید کرده است که این شبکه‌های قاچاق و جنایت‌ساز، تهدیدی جدی برای امنیت آمریکا به شمار می‌آیند و «دوره فعالیت آزادانه» آنها به پایان رسیده است. این مرحله تازه از تحریم‌ها نشان می‌دهد واشنگتن در حال انتقال محور فشار از سطح صرفاً اقتصادی به سطح امنیتی -جنایی است؛ حوزه‌ای که مستقیماً با دغدغه‌های امنیت داخلی و افکار عمومی شهروندان آمریکایی گره خورده و می‌تواند حمایت داخلی از تشدید اقدامات علیه ونزوئلا را تقویت و توجیه کند.

استقرار نظامی و سناریوهای روی میز

ایالات متحده در چارچوب عملیاتی با عنوان «نیزه جنوبی»، بیش از ۱۲ کشتی جنگی و حدود ۱۵ هزار نیروی نظامی را در دریای کارائیب مستقر کرده است. بر اساس آمار رسمی منتشرشده، در قالب این عملیات تاکنون بیش از ۲۰ حمله انجام شده که در پی آن دست‌کم ۸۳ نفر جان خود را از دست داده‌اند؛ آماری که نشان می‌دهد این عملیات صرفاً یک نمایش قدرت نیست، بلکه تبعات انسانی مشخص و سنگینی داشته است.

دونالد ترامپ این حملات را کاملاً «قانونی» و در چارچوب مبارزه با قاچاق مواد مخدر توجیه می‌کند؛ در مقابل، نیکولاس مادورو این اقدامات را بخشی از طرحی بزرگ‌تر برای «تصاحب منابع طبیعی ونزوئلا» می‌داند و از شهروندان می‌خواهد خود را برای دفاع از کشور آماده کنند. به این ترتیب، دو روایت کاملاً متضاد در برابر افکار عمومی قرار گرفته است: یکی با زبان «مبارزه با جنایت»، دیگری با زبان «مقاومت در برابر امپریالیسم.» اما بازارهای پیش‌بینی، تصویر دیگری ارائه می‌دهند؛ تصویری که بیش از آنکه بر خطابه‌های سیاسی تکیه داشته باشد، بازتاب انتظارات و محاسبات سرد ناظران و معامله‌گران است:

الف -  احتمال کنار رفتن مادورو در سال ۲۰۲۵: بین ۲۰٪ تا ۲۳٪

ب - احتمال کنار رفتن او پیش از سال ۲۰۲۷: بین ۳۹٪ تا ۶۹٪

این ارقام نشان می‌دهد حتی اگر مداخله نظامی رخ دهد، به احتمال زیاد پایان قاطع و فوری بحران نخواهد بود؛ بلکه می‌تواند آغاز یک روند فرسایشی، طولانی و پیچیده در عرصه قدرت سیاسی ونزوئلا باشد؛ روندی که ممکن است سال‌ها ساختار حاکمیت، ثبات داخلی و معادلات امنیتی منطقه را در حالت تعلیق و بی‌ثباتی نگه دارد.

جمع بندی

بحران ونزوئلا و کاراکاس امروز چند نکته اساسی را آشکار می‌کند:

ایالات متحده در پی بازآرایی و بازطراحی نقشه نفوذ منطقه‌ای خود از کارائیب تا آمریکای لاتین است.

ونزوئلا، بقای رژیم را در چارچوب امنیت خارجی «ضد مداخله» و بسیج داخلی بر محور تهدید بیرونی تعریف می‌کند.

اقتصاد انرژی دیگر لزوماً «هدف مستقیم» نیست، بلکه بیش از پیش ابزار نفوذ، چانه‌زنی و فشار سیاسی شده است.

پرونده قاچاق و جنایت سازمان‌یافته، به ابزاری برای مشروعیت‌سازی اقدامات آمریکا و جلب حمایت افکار عمومی داخلی در واشنگتن تبدیل شده است.

وضعیت داخلی ونزوئلا از ثبات سیاسی و شکاف‌های اجتماعی تا فروپاشی اقتصادی عامل تعیین‌کننده در سرعت و جهت تحولات بیرونی و مداخله‌گری بازیگران خارجی است.

در نهایت، این بحران نه صرفاً نزاعی ساده بر سر نفت است و نه صرفاً نبردی ایدئولوژیک میان «انقلاب بولیواری» و «امپریالیسم»؛ بلکه جدالی بر سر تعریف آینده نظم سیاسی در آمریکای لاتین است؛ نظمی که کاراکاس، هاوانا، واشنگتن و مجموعه‌ای از بازیگران غیردولتی و شبکه‌های فراملی قدرت، هر یک تلاش می کنند نقش و سهم خود را در معماری نهایی آن تثبیت کنند.

 

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات