bato-adv
bato-adv

آیا ۴ دشمن خودتان را می‌شناسید؟ راه‌های شکست دشمنان

آیا ۴ دشمن خودتان را می‌شناسید؟ راه‌های شکست دشمنان

ما در زندگی اسیر ۴ دشمن هستیم. باید آنها بشناسیم، اما شکست دادن آنها کار راحتی نیست. در این مقاله برایتان شرح داده‌ایم.

آخرین باری که حسابی دلخور شدید کی بود؟ احتمالا  از آن مدل قهرهای کودکانه با دست‌های ضربدری و اخم‌های درهم نبوده،  بلکه یک نوع ناراحتی عمیق‌تر و پنهان‌تر بوده است. دلخوری‌ای که شما را  پر از تلخی و خشم فروخورده؛  میل به آسیب زدن به کسی که به شما آسیب زده و  میل به انتقام و خیال‌پردازی درباره‌ اینکه او التماس می‌کند و شما به او درسی فراموش‌نشدنی می‌دهید، بوده است.

به گزارش راهنماتو، همه‌ ما این احساس را تجربه کرده‌ایم. وقتی کسی چیزی را که می‌خواهیم از ما دریغ می‌کند؛ ما را تحقیر می‌کند یا حتی در یک رقابت (منصفانه یا نامنصفانه) ما را شکست می‌دهد، ناراحت می‌شویم. در این حالت، در خشم و کینه‌ خود غرق می‌شویم و تصور می‌کنیم که اگر بتوانیم انتقام بگیریم، همه‌چیز درست خواهد شد.

اما این طرز فکر نادیده گرفتن آسیبی است که نفرت، خشم و عطش انتقام به خودمان وارد می‌کند. وقتی در تلخی فرو می‌رویم، خودمان هم تلخ می‌شویم. این موضوع در کتاب «دشمنان خود را دوست داشته باشید» اثر رابرت تورمن و سالزبرگ  بررسی شده است. آن‌ها در این کتاب از «چهار نوع دشمن» نام می‌برند. اما این دشمنان چه هستند و چگونه می‌توان از آن‌ها دوری کرد؟

دشمن اول: دشمن بیرونی

دشمن بیرونی شامل افراد، نهادها و موقعیت‌هایی است که قصد آسیب زدن به ما را دارند. این دشمن می‌تواند شریکی باشد که به شما خیانت کرده، رئیسی که به شما اخطار داده، یا حتی بارانی که باعث شده تا مغز استخوان خیس شوید. این دشمنان همان شخصیت‌های شرور در کمیک‌ها، رمان‌ها و فیلم‌ها هستند.

اما دشمن بیرونی فقط افراد نیستند؛ بلکه می‌توانند هر چیزی در دنیای خارج باشند که باعث ترس و نفرت ما می‌شوند: نابرابری، خشونت، فقر، تروریسم، تنهایی و مانند آن.

یکی از نمونه‌های ملموس دشمن بیرونی، قلدری است. اما قلدری فقط در مدرسه اتفاق نمیفتد. هر کسی که ما را تحقیر کرده، قدرت‌مان گرفته یا باعث شرمندگی‌مان شده، در واقع قلدر بوده است. حتی سیستم‌ها و نهادها نیز می‌توانند ما را مورد آزار قرار دهند. تورمن و سالزبرگ در این باره می‌نویسند:

«ساختارهای اجتماعی از طریق کلیشه‌سازی، ایجاد سلسله‌مراتب طبقاتی و حتی کنترل ذهن به‌طور نامحسوس، قلدری را ترویج می‌کنند.»

اما چگونه باید با دشمن بیرونی روبه‌رو شد؟ با عشق.

باید با نفرت با عشق و با دشمنی با مهربانی مقابله کرد. اما این جمله برای بسیاری‌مان مبهم است. این جمله یعنی باید تلاش کنی کسی که تو را دشمن خود می‌داند را شاد کنی. آیا می‌توانی؟

کسی که تو را آزار داده، احتمالاً تو را مانعی برای خوشبختی خود می‌بیند. بنابراین بر اساس این عقیده اگر بتوانی این احساس را در او از بین ببری، این دشمنی نیز خشک می‌شود و از بین می‌رود.

محبت کردن به دشمن در این مورد می‌تواند موارد زیر باشد:

آزاد کردن ذهن و قلب از نفرت، چون نفرت نفرت فقط خود شما را می‌سوزاند نه کسی که در دلتان از آن‌ها کینه به دل گرفته‌اید.

دنبال انتقام گرفتن نباشید که چرخه دشمنی ادامه پیدا نکند.

احساس قربانی بودن را کنار بگذارید و به جای تمرکز بر خسارتی که دشمن‌تان به شما وارد کرده بر بازسازی خودتان تمرکز کنید.

برای خودتان حدود و حریم مشخص کنید تا دیگر این افراد نتوانند به شما آسیبی وارد کنند.

دشمن دوم: دشمن درونی

دشمن درونی همان احساساتی هستند که روح ما را مسموم می‌کنند: خشم، نفرت و ترس.

وقتی کسی ما را آزرده یا شکست داده، حس می‌کنیم آسیب دیده‌ایم. در پاسخ به این آسیب، گاهی احساسات منفی را درون خودمان انباشته می‌کنیم. به نظرمان می‌رسد که این خشم و کینه ارزش دارد، چون قرار است انتقامی سرد، عادلانه و بی‌رحمانه بگیریم.

اما همان‌طور که داروهای مخدر ممکن است برای لحظه‌ای آرامش بدهند ولی در نهایت آسیب بیشتری به بدن می‌زنند، این احساسات هم در بلندمدت ما را نابود می‌کنند.

تورمن و سالزبرگ از بودا نقل می‌کنند:

«خشم مانند آتش جنگلی است که خودش را می‌سوزاند.»

جمله مشابه دیگر که می‌گوید: «کینه مانند این است که سم بخوری و منتظر بمانی که طرف مقابل بمیرد.»

از نظر علمی هم ثابت شده که خشم و نفرت می‌توانند به بدن آسیب بزنند. به عنوان مثال، در دو ساعت بعد از عصبانیت شدید، احتمال حمله قلبی 5 برابر و احتمال خطر سکته مغزی 3 برابر می‌شود.

پس جایگزین این احساسات سمی چیست؟ سه نوع صبر:

1.صبر تحمل‌کننده: یعنی به خودتان یادآوری کنید که قوی‌تر از آن هستید که این مسائل شما را از پا در بیاورند.

2.صبر آگاهانه: بفهمید که قضاوت‌های ما درباره‌ وقایع ذهنی و زودگذر هستند. شاید مشکل آن‌قدرها هم بزرگ نبوده است.

3.صبر بخشنده: یعنی هر کسی را که به ما آسیب زده  را ببخشیم، بدون آنکه به نحوه آسیب توجه کنیم. این کار نه تنها ما را از خشم و تلخی رها می کند بلکه کنترل شرایط را دوباره به ما باز می‌گرداند.

دشمن سوم: دشمن پنهان

دشمن پنهان همان صدای درونی ماست که جهان را برایمان تعریف می‌کند.

تورمن و سالزبرگ می‌نویسند:

«ما با دقت به این صدای درونی گوش می‌دهیم و تصور می‌کنیم که این تنها صدای ممکن است.»

این صدای درونی دیدگاه ما را درباره‌ی دنیا و دیگران شکل می‌دهد. در بسیاری از موارد، این صدا ما را کاملاً درگیر خودمان می‌کند.

اما خودمحوری نه‌تنها دید محدودی از دنیا به ما می‌دهد، بلکه ما را از خوشبختی واقعی دور می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که افراد خودخواه معمولاً شادی‌های زودگذر را تجربه می‌کنند، درحالی‌که افراد دلسوز و مهربان شادی‌های عمیق و پایدار دارند.

دشمن چهارم: دشمن فوق‌پنهان

این دشمن، همان جنبه‌ تاریک‌تر صدای درونی است: احساس بی‌ارزشی و نفرت از خود.

این همان صدایی است که به تو می‌گوید: «تو به اندازه‌ی کافی خوب نیستی.»

ریشه‌ این نفرت از خود، همان دشمن پنهان است. هرچه بیشتر درگیر خودمان باشیم، بیشتر به دنبال شادی‌های زودگذر می‌رویم و بیشتر احساس پوچی می‌کنیم.

اما تحقیقات نشان داده که کمک به دیگران، مؤثرترین راه برای از بین بردن این حس پوچی است.

یک تحقیق در ژورنال روان‌شناسی اجتماعی نشان داد که کسانی که کارهای خیرخواهانه انجام می‌دهند، زندگی شادتری دارند.

عشق، راه حل نهایی

کتاب «دشمنان خود را دوست بدارید»، کتابی عمیق و تأثیرگذار است. پیام اصلی آن این است که راه مقابله با این چهار دشمن، عشق است.

عشق:

دشمن بیرونی را با مهربانی خلع سلاح می‌کند.

دشمن درونی را با بخشش نابود می‌کند.

دشمن پنهان را با همدلی و دلسوزی از بین می‌برد.

دشمن فوق‌پنهان را با محبت به دیگران ریشه‌کن می‌کند.

حقیقت این است که عشق واقعاً قدرتمندترین سلاح ماست. هیچ‌چیزی با عشق بدتر نمی‌شود، اما بسیاری چیزها در زندگی به عشق نیاز دارند. بهرحال رسیدن به چنین بعدی از انسانیت دشوار است!

برچسب ها: دشمنان رشد فردی
پر بحث ترین
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین