موسیقی مُقامی، یا همان موسیقی محلی و بومی، از سرمایههای منحصر به فرد کشور ما، همانند جوامع دیگر است. این نوع موسیقی، هنری است با ریشههای تمدنی دیرین که در همهی ادوار تاریخ، حیات و رونق داشته و سینه به سینه به نسلهای پسین رسیده است؛ پس بیشک، از شاخههای اصلی میراث فرهنگی ناملموس ماست.
تصویری که بر پیشانی این یادداشت میبینید، یکی از دلانگیزترین و خاصترین قابهایی است که تاکنون در سیمای جمهوری اسلامی ایران دیده شده است؛ خاص، هم از این جهت که کمتر دیده شده و هم از این منظر که سرمایهای ملی در پس و پیش آن نهفته و آشکار است.
به گزارش ایسنا، برنامهی موسیقایی «سرنا»، کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار، با اجرای رضا مهدوی و تهیهکنندگی محمد علیبازی، در نوبت اخیر خود، میزبان «باسم حمادی» کارشناس موسیقی عرب خوزستان و «موسی زِرگانی» خواننده و نوازندهی رَبابه بود که با لباس محلی عربی در استودیو سازمان صداوسیما حضور یافتند و علاوه بر سخت گفتن دربارهی موسیقی خطّهی عرب خوزستان، به عرضهی هنر خود نیز پرداختند.
موسیقی مُقامی، یا همان موسیقی محلی و بومی، از سرمایههای منحصر به فرد کشور ما، همانند جوامع دیگر است. این نوع موسیقی، هنری است با ریشههای تمدنی دیرین که در همهی ادوار تاریخ، حیات و رونق داشته و سینه به سینه به نسلهای پسین رسیده است؛ پس بیشک، از شاخههای اصلی میراث فرهنگی ناملموس ماست. ضمن آنکه در عرضههای جهانی نیز بهدلیل آنکه این نوع هنر، پشتوانهی فرهنگ بومی را دارد که خود جذاب است، همچنین سازهای خاص و جذاب و بعضا کمتر آشنا را عرضه میکند که برای دیگران نیز خیلی جالب توجه است.
از همین رو است که در سالهای پیشین، وقتیکه کارشناسانی، چون محمدرضا درویشی و مرحوم علی بیانی، زمینهی حضور نوازندگان موسیقی مقامی و محلی ما را بر صحنههای معتبر جهانی فراهم کردند، بسیار خوش درخشیدند. پس به قطع و یقین میتوان گفت که این نوع موسیقی ما، نهتنها از موسیقی کلاسیک ایرانی، در مرتبه و جایگاه کم ندارد، چهبسا چیزهایی برتر هم دارد.
ازسوی دیگر، کشوری، چون ایران، با جغرافیایی پهناور، فرهنگهای تمدنی بومی متنوعی دارد که خود، قارهی کوچکی را در یک دایرهی جغرافیای سیاسی ترتیب دادهاند. طبعا مردمی که در این جغرافیای بومی زاده میشوند و زندگی میکنند، به فرهنگ بومی خود تعصب جدی دارند که در کنار دلبستگی ملی، بخش قابل توجهی از هویت آنان را تشکیل میدهد. پس از همین روست که احترام گذاشتن و نگذاشتن به این فرهنگهای محلی، بر شخصیت ملی آحاد جامعه در استانهای مختلف، تاثیر مستقیم و مؤثری میگذارد. موسیقی ایرانی ترکی آذربایجانی، کردی، لری و بختیاری، ترکمنی، بلوچی، و... از همین حوزه است.
این نکتهی مهمی است که بارها در زمینهی اهمیت آن بر امنیت ملی و نیز سوء استفادههای احتمالی نادلسوزان این مرز و بوم سخن گفته شده، اما متاسفانه همواره نه تنها یکی از دغدغهها، بلکه یکی از معضلات فرهنگی ما در حوزهی امنیت و منافع ملی بوده است. انگار که در این زمینه، از یک فقر استرتژیک مدیریت رنج میبریم. صدا و سیمای ما نیز از این قاعده مستثنا نبوده و کیست که نداند به هیچ وجه عملکرد قابل قبول و قابل دفاعی در این حوزه نداشته است.
به همین دلیل است که وقتی دو شخصیت فرهنگی و هنری ایرانی با لباس عرب خوزستانی در قاب تلویزیون شبکهی چهار ظاهر میشوند و علاوه بر سخن گفتن با لهجهی محلی و عرضهی هنر بومی خویش، این فرصت را یافتند که با زبان عربی با هموطنان و همشهریان خود حال و احوال کنند، یک اتفاق ویژه است که باید به شکل معقولی جاری باشد، اما به هر حال، جزء استثناها شده است؛ چون ما همیشه راحتترین راه را انتخاب کردهایم؛ یعنی پاک کردن صورت مساله!
اما یک نکتهی اساسی دیگر که از آن نباید غفلت کرد، سیاست یک بام و دو هوای رسمی در قبال موسیقی و ساز است که در این برنامه نیز به شکل مشهود و آزاردهندهای خودنمایی کرد؛ یعنی ممنوعیت نمایش ساز، حتا در ساحتی که جزو معنویترین آواهای ما محسوب میشود؛ که قطعا بخش قابل توجهی از دستاوردی را که برشمردیم، تحتالشعاع خود، بیاثر و تلف کرد. امید که این پاک کردن صورت مساله و درواقع معضل نیز پس از این، بهبود و تغییر یابد.
نصف این حلال و حرام ها الکی هست و سیاسی بازی شده تا اسلامی