کوروش احمدی در روزنامه اعتماد نوشت؛ هفته گذشته شاهد تعدیلی در ادبیات مقامات دولت سیزدهم در مورد برجام بودیم. اینکه این ادبیات جدید منعکسکننده تحولی جدی و راهبردی است یا جنبه تاکتیکی دارد، سوالی است که برای پاسخ به آن باید قدری شکیبا باشیم.
اما مقدمتا و با احتیاط میتوان گفت که مطالعه جدیتر پرونده هستهای توسط این مقامات و نیز تماسهای آقایان امیرعبداللهیان و باقری کنی با همتایان خارجیشان از یک سو و درک روشنتری که دولت سیزدهم از مشکلات حاد اقتصادی - اجتماعی و میزان ربط آنها به تحریمها و تنش در سیاست خارجی به دست آورده، ممکن است درجاتی از واقعبینی و فاصله گرفتن از برخورد شعاری را به بدنه دولت تزریق کرده باشد.
نخستین نشانه از تغییر ادبیات را دوشنبه گذشته در سه پیششرط مطروحه توسط سخنگوی وزارت خارجه دیدیم که بهرغم ظاهر تند آن، نخستین نشانه حاکی از تعدیل در ادبیات هستهای دولت بود. یکی از این سه شرط این است که امریکا «باید بپذیرد به عنوان مقصر وضعیت فعلی از این مسیری که رفته برمیگردد.»
این شرط عملا با توجه به انتقاد و رد سیاست «فشار حداکثری» و خروج ترامپ از برجام توسط دولت بایدن حاصل است. شرط دوم یعنی برداشتن همه «تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی که بعد از خروج امریکا از برجام اعمال شده»، مهمترین تعدیل در مواضع قبلی است.
در این موضعگیری دیگر سخن از «لغو همه تحریمها» نیست و تمرکز بر این موضوع در مذاکرات آتی به معنی ادامه کار انجامشده در شش دور قبلی خواهد بود. شرط سوم، یعنی هیچ دولتی در امریکا «مجددا جهان و حقوق بینالملل را به سخره نگیرد» را نباید خیلی جدی گرفت.
هیچ توافق بینالمللی در هیچ کشوری بدون تصویب مجلس برای دولتهای بعد الزام حقوقی ایجاد نمیکند. حتی در صورت تصویب مجلس ملی نیز هیچ توافقی ازلی- ابدی نخواهد بود و همان مجلسی که توافقی را تصویب کرده، بعدا میتواند آن را لغو کند. نمونههای زیادی را میتوان در این رابطه مثال زد. اینکه بایدن تضمین کند که امریکا در دوره تصدی او از برجام خارج نخواهد شد، به نحوی (البته ناکافی) در بیانیه امریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس در ۳۰ اکتبر گذشته آورده شده است.
اظهارات آقای باقری کنی نیز موید همین تعدیل در ادبیات بود، ازجمله سخن به ظاهر تند وی مبنی بر اینکه «ما مذاکره هستهای نداریم زیرا موضوع هستهای در سال ۱۳۹۴ در قالب توافقی که بین ایران و ۱+۵ شکل گرفت، بهطور کامل حاصل شد.» این سخن و تاکید وی بر اینکه «موضوع اصلی ما در این مذاکرات پیامدهای ناشی از خروج ایالات متحده امریکا از برجام» خواهد بود، سخنی درست و کلیدی است.
این سخن بهطور ضمنی میتواند حاکی از تایید تام و تمام برجام ۹۴ و آمادگی برای برگشت به آن در صورت برداشته شدن تحریمهای وضعشده بعد از خروج ترامپ از برجام باشد. مصاحبه آقای باقری با فیگارو و گاردین نیز موید این برداشت است.
وی به فیگارو گفته است: «مساله اساسی خروج امریکا از برجام است و همه مشکلات از این خروج منشأ گرفته است.» وی همچنین به گاردین گفته است که خواست ما صرفا «برداشتن تحریمها مطابق برجام است» و اینکه «توافقی حاصل شده و نظر ما این است که باید اجرا شود.»
وی به درستی به گاردین گفته است اینکه مذاکرات از چه نقطهای از سر گرفته شود، واقعا مساله مهمی نیست. تاکیدات ایشان در مصاحبه با گاردین بر «راستیآزمایی» رفع تحریمها، «امکان ایجاد نهادی برای راستیآزمایی»، تضمین اروپاییها به انجام تجارت با ایران مثلا از طریق «مقررات بلاککننده» و ... همگی اگر چه قابل بحثند، اما حکایت از گرایش به تمرکز بر مسائل جدی و عینی دارد و نهایتا کلام روشنتر و صریحتر را در توییت چهارشنبه شب آقای امیرعبداللهیان دیدیم و آن اینکه «بازگشت همه طرفها به تعهداتشان یک اصل مهم و هدایت گر است.»
همسو با اظهارات مقامات ذیربط در امور هستهای، حرکتی در برخی چهرههای اصولگرا در جهت واقعبینی نیز دیده میشود. از جمله همزمان آقای پورمحمدی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز به «انتخاب» گفته است، «خود را از حداقلهایی که میتواند از طریق مذاکره حاصل شود، محروم نکنیم.»
البته همانطورکه اشاره شد، هنوز برای قضاوت و خوشبینی خیلی زود است. هنوز همه مخالفان سابق برجام روی یک طول موج نیستند و اظهارات متناقض شنیده میشود. اما اگر این حرکت مثبت در جهت واقعگرایی تعمیق و تثبیت شود، به معنی برداشته شدن یکی از موانع از سر راه نیل به توافق خواهد بود و حداقل میتواند در صورت بنبست در مذاکرات، خنثیکننده تلاش غربیها برای مقصر جلوه دادن ایران در «بازی مقصریابی» باشد.