دوره یکی دیگر از اضلاع مثلث برجام به سر آمد. سیدعباس عراقچی که نامش به متن برجام و مذاکرات هستهای گره خورده، در جدیدترین تصمیمات وزیر خارجه جدید از سمت خود برکنار شد. اگرچه در متن خبرهای رسمی اینگونه نوشته نشده است.
شرق در ادامه نوشت: در متن خبر با عباراتی مانند «تقدیر از زحمات»، تغییر او عادی تصویر شد و سمت مشاوره وزیر نیز به او داده شد تا تغییر در معاونان وزارت خارجه در نهایت آرامش انجام گیرد. اگرچه حق هر وزیری است که با افرادی از تیم خود کار کند، اما سادهسازی این انتصاب دور از تعقل است.
سیدعباس عراقچی تا یک ماه بعد از انتخابات هم یکی از گزینههای وزارت خارجه به جای محمدجواد ظریف بود. اگرچه برخی این انتصاب را دور از ذهن میپنداشتند، اما این انتصاب در سطح بالایی از تعقل بود؛ زیرا برجام و تحریمها مهمترین مسئله دیپلماسی کشور است و اعتمادی که به نظر میرسد در سالهای گذشته سران نظام به عراقچی داشتند میتوانست او را به این کرسی بنشاند.
علاوه بر اینها عباس عراقچی منتسب به گروه یا جناح خاصی نبود و اگر قرار بود سختگیرانه دراینباره بیندیشیم نیز او به طیف اصولگرایان و سنتیها نزدیکتر بود، چه از لحاظ وابستگی به سپاه پاسداران در دوران جنگ تحمیلی و چه بعدها از لحاظ وابستگی و نزدیکیهای خانوادگی به مؤتلفه و بازاریهای سنتی کشور.
سیدعباس عراقچی تاجرزادهای است که خانوادهاش به تجارت فرش مشغول بودند و خودش نیز در کودکی و نوجوانی در مغازه فرشفروشی پدر و برادر بزرگتر به شاگردی پرداخته است. برادر بزرگتر او جزء شناختهشدههای اتحادیه فرش است.
عراقچی با این سابقه و جایگاه در سمت خود نهتنها گزینه وزارت خارجه نشد بلکه در سمت معاونت نیز ابقا نشد. اینها یعنی بیلبورد وزارت خارجه در حال تغییر است؛ مشابه همان تغییری که جواد ظریف خواست با تغییر حسین امیرعبداللهیان از سمت معاونت عربی و آفریقایی به منطقه اعلام کند. حالا قرار است به میز مذاکره این پیام داده شود که راهبرد عوض شده و اکنون عباس عراقچی با سابقه «برنامه جامع همکاریهای مشترک» پای میز مذاکره نیست.
او که برخلاف دیگر اعضای خانواده به جای تجارت، دیپلماسی را برگزیده، در سومین دهه از دوران کاریاش و بعد از گذراندن سخت و طاقتفرساترین مذاکرات، حالا به سمت مشاور وزیر خارجه منصوب شده است.
سیدعباس عراقچی با تک موهای سفیدی در ریش و سر وارد مذاکرات شد، اما اکنون مردی میانسال با محاسن و موهایی سفیدتر است.
در کتاب خاطرات وندی شرمن، جان کری و ویلیام برنز از مذاکرات هستهای با ایران، جابهجا نقش عباس عراقچی و دیالوگهایش با طرفین مقابل ذکر شده است. میتوان گفت که عباس عراقچی در چارچوبی که نظام برای دیپلماسی طراحی کرده، دیپلمات متبحری است و بهخوبی میتواند در همان چارچوب اعلامشده حرکتی قابل اعتماد کند.
عباس عراقچی متولد تهران و اکنون در آستانه ۶۰ سالگی است. تحصیلکرده دانشکده روابط بینالملل است که متعلق به وزارت خارجه است. از دانشگاه کنت انگلستان، دکترای خود را در رشته اندیشههای سیاسی گرفته؛ اگرچه جذب هیچکدام از اندیشههای سیاسی غربی نشده و به اندیشه سیدجمالالدین اسدآبادی و امام خمینی بیشتر علاقهمند شده است.
او در مصاحبهای گفته بود که از آن دست دیپلماتهایی است که از پنجره وارد نشده و دقیقا از در وزارت خارجه وارد آن شده است. او بعد از فارغالتحصیلی در سال ۱۳۶۸ از سپاه جدا و وارد وزارت خارجه شد و فعالیت خود را بهعنوان کارشناس بخش بینالملل شروع کرد. در سال ۱۳۷۳ اولین پست خود را که سرپرستی نمایندگی ایران در سازمان کنفرانس اسلامی بود، گرفت. این البته ابتدای راه آقای دیپلمات بود. از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲ سفیر ایران در فنلاند شد.
در سال ۸۲ یک سال رئیس اداره اول اروپای غربی وزارت خارجه بود. در دولت احمدینژاد معاون حقوقی و امور بینالملل وزارت خارجه شد و به همین دلیل در دوران مذاکرات هستهای که توسط سعید جلیلی در دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی اداره میشد نیز بهعنوان نماینده وزارت امور خارجه حضور داشت.
از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ هم سفیر ایران در ژاپن شد. دوره سفارت او در ژاپن منجر به روابط نزدیک او با اعضای دولت ژاپن شد، آنچنان که حتی در دوره مذاکرات هستهای در هر شهری که میزبان مذاکرات میشد، سفیر ژاپن در آن کشور نیز به ملاقات عراقچی میآمد. بعد از بازگشت از توکیو و حضور دوباره در معاونت حقوقی و بینالملل، دوره کوتاهی که فاصله بین انتخابات ریاستجمهوری در سال ۹۲ بود، به جای رامین مهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه شد؛ اما انتصاب محمدجواد ظریف با سابقه کار در حوزه حقوقی و بینالملل، سکوی پرتاب عباس عراقچی نیز بود.
البته آنها مثلثی شدند که با حضور مجید تختروانچی کامل میشد؛ همانطور که در صفحه اول برجام، جواد ظریف امضا کرد «مخلص عباس آقا و مجید آقا». مذاکرات هستهای با کشورهای ۱+۵ همان فرصتی بود تا عباس عراقچی در آن خود را بازشناساند. همانگونه که متن بیش از صد صفحهای برجام، توسط عراقچی و کارشناسان دفتر او به نگارش درآمده است.
کوتاه و گویا حرف میزد. از نکتهای غافل نمیشد و اهمیت همه مباحث را همعرض هم میدید. اگر قرار نبود حرف بزند و مطلبی درز کند، بهترین سخنگو بود که هم حرف بزند هم چیزی درز نداده باشد. او حتی روی اعضای صورتش نیز این تسلط را داشت که نکتهای اضافه بر پروتکل گفته نشود.
اگرچه دوران سخنگویی کوتاه او با عبارتهای کلی و مفاهیم جدی در ارتباط با خبرنگاران همراه بود، اما دوره مذاکرات هستهای این رابطه را اندکی تلطیف کرد.
این بار در جلسات بسته با خبرنگاران تصویر کلیتری از فضا میداد، اما باز حواسش به درزندادن خبر بود. یکی از بهترین تخصصهای او سادهسازی مسائل مهم سیاسی و بینالملل بود؛ از تعبیر شوخطبعانه درباره سانتریفیوژ و مقایسه آن با آب میوهگیری تا مصداقآوردن از پولشویی در مرزهای کشور و لزوم پیوستن به افایتیاف و با آبوتاب تعریفکردن آنچه در بیاریتز گذشت و... در جلسات بسته با خبرنگاران. آقای عراقچی عمدتا اخبار بد از مذاکرات و گزارش روند منفی را تقبل میکرد، بهویژه درصد کم پیشرفت متن توافق، تا بیشتر جواد ظریف با خبرهای خوشایند با افکار عمومی مواجه شود.
سیدعباس عراقچی اگرچه عمدتا کم اهل مصاحبه بود، ولی چند مصاحبه مفصل در دوران مذاکرات با چند رسانه داشت و عمدتا اطلاعرسانی در صداوسیما را بر عهده میگرفت. در پاسخ به درخواست من برای مصاحبه به شوخی گفت که با «شرق» مصاحبه کنم برایم حرف درمیآورند و تا به این حد از منتسبشدن به جریان سیاسی مقابل اصولگرایان دوری میجویید درحالیکه پیش از آن با نشریه دیگری از طیف اصولگرایان مصاحبه کرده بود.
در سالهای گذشته و بهدنبال دستگیری برادرزادهاش به اتهام اخلال در نظام ارزی، از قبل هم کمتر در ارتباط با رسانهها قرار میگرفت. سیدعباس عراقچی با اشراف به کار در حوزه بینالملل و حقوقی و چندجانبه، بهترین گزینه برای ادامه مذاکرات بود، آنگونه که میتوان گفت حافظه مذاکرات هستهای بود؛ البته این در حالی بود که وزارت خارجه در دوره جدید بخواهد مذاکرات را تا رفع تحریمها ادامه دهد و در میز مذاکره نیز به اندازه شعاری که بیرون اتاق میدهد، بخواهد مقامت کند و برای مقاومتکردن مقابل حرف طرفین، راهحلی هم بتواند روی میز بگذارد.
اگرچه وقتش نبود که عباس عراقچی را از مذاکرات هستهای خارج کنند، اما فعلا چرخ روی دایره دیگری میچرخد و باید گفت خداحافظ آقای دیپلمات.