ارشک روزبهانی؛ در شلوغ بازار سیاست و اقتصاد و اخلاق در ایران امروز، که واقعا کسی به کسی نیست و گویی که رعایت منطق و اخلاق در همه چیز هم به کلی گُم و فراموش شده اند برخی از نویسندگان رسانهها و جراید نیز بیمهابا تن میدهند به هر چه بادا باد در این امواج روزآباد!
صدور دستورالعمل تغلیظ شده و تادیبی مالیات بر دریافت کنندگان سکه از بانک مرکزی در سال ۹۸ و نحوۀ بازتابهای خرسندانه از آن در برخی از رسانه ها، هرچند در قیاس با وقایع عجیب وغریب و بزرگ امروز جامعه ما چیز چندان مهمی به نظر نمیرسد، اما نشان دهندۀ شلوغ بازاری از درهم برهمی همه چیز در یک دوران خاکآلود طوفانی از بازار اقتصاد و سیاست و کیاست امروز در کشور است که حقایق یک بخش هرچند خرد از وقایع را چنان دستخوش گزارشها و تفسیر و تلقیهای وارونه و تکلیفی ساخته است که گویی اصلا حق و حقیقتی جزا آنچه فرموده میشود موجود نیست.
حال آنکه لااقل در مقام تفسیر و تحلیل وانذار مورد علاقه روزنامهنگاران حقیقتجو هم که شده میتوان به جای استقبال از رویهها و تصمیمهای ابلاغی و تکلیفی و نواختن مخاطبینی که صدای دادخواهیشان به جایی نرسیده و نمیرسد کمی هم از درنگ و تامل در رعایت اخلاق گفت.
تکراریست، اما مفسرین اقتصادی و اجتماعی رسانههای محترمی که در رسانههای خود به این موضوع میپردازند فراموش نکنند که قریب به اتفاق خریداران سکه از بانک مرکزی هرچند که امروز به نامهای سخیفی، چون دلالان و سفته بازان و سوداگران بازار سکه و طلا نامیده میشوند هیچگاه در عمرشان وارد چنین معرکههایی نشده اند!
روزنامه نگاران عالیقدر و محترم خوب است که با رجوع به سوابق و مستندات در دسترس و موجود ببینید که این افراد همگی فریب دعوت وسیع و موکد مدیران اقتصادی ارشد کشور را خوردند که آنها را به خرید سکه بدون هیچ محدودیت و شرطی از بانک مرکزی با موعدهای طولانی مدت دعوت کردند تا آن مدیران به تلقی و ارزیابی روز خود، التهاب بازار سکه و طلا و ارز اواخر سال ۹۶ را کنترل کنند.
حال اگر خریداران هم در فکر یک سرمایهگذاری مباح و مورد تایید رسمی و دولتی هم بوده اند و از سرگردانی در بورس بازیهای مورد انتقاد ارز و ملک و خودرو و مانند آن هم گریزان بوده اند واقعا چه جرم و جنایتی مرتکب شده اند که در اجابت به این دعوت ملی، ضمن پشتیبانی از برنامه تدبیری دولت به فکر یک سرمایهگذاری مباح و موجه هم بوده باشند و نقدینگی قابل عرضه و در تناسب ورود در هر یک از زمینههای سرمایهگذاری و بورسی دیگر را به صورت صادقانه و شفاف به این حوزه آورده اند؟!
اکنون حقیقتِ به تمامی فراموش شده آن است که در آن هنگام به وقت معامله و بیع قطع و مباح سکه با فروشندۀ واحد موجهی به نام دولت محترم، نه تنها هیچ خطاب و انذار و اتهامی از احتمال عناوین مجرمانهای که این روزها بر روح و روان خریدارن سکه بار میشود در میان نبود بلکه هیچ حرفی هم از مالیاتی که تحت عناوین صدق مفروض اتهامات وارده بر ایشان مترتب و الزام شده مطرح نبود حال آنکه که عرف و شرع حکم میکند که خریدار و فروشنده در هر بیع و معامله ای، تمام شرط و شروط خود را در میان بگذارند و هیچ شرط و الزام و قرار و تعهد دیگری جز آنچه در آن مرحله مطرح میشود قابل اعتنا نیست.
در چنین شرایطی معامله انجام و خریداران تمام وجه خرید را برای دورههای بلند مدت متنوعی تا یکساله و دو ساله در نزد بانک مرکزی به امانت گذاردند تا پس از آن متاع خریداری شده را دریافت کنند.
اما اتفاق عجیب آن بود که پس از یک سال و اندی از خرید و پرداخت وجه معامله و بعد از چند ماه از دریافت متاع خریداری شده در یک بیع قطع، با تغییر وزیر اقتصاد، تغییر رئیس سازمان امور مالیاتی و تغییر رئیس بانک مرکزی، دولت محترم تمام عهد عرفی، اخلاقی و حقوقی طرف واحد خود را با خریداران سکه زیر پا گذارد وهمۀ خریداران و دریافت کنندگان شفاف سکه از بانک مرکزی را به جرم اتهامهای عجیب و توهین آمیزی، چون دلالی، سفته بازی و سوداگری بازار سکه و طلا راهی ادارات دارایی و تکالیف مالیاتی عجیب و غریبی دهها و صدها برابر صنوف این حرفه ساخت!
به این ترتیب تمام، آسایش و آرامش دهها هزار نفر از فریب خوردگان و اعتماد کنندگان به خود را درگیر التهابهای ناشی از رویهها و برخوردهای آشنای ادارۀ مالیات ساخت حال آنکه این افراد هم میتوانستند به مانند هزاران نفر دیگر به بازارهای عادی سکه و طلا رجوع کنند و با قیمتهایی در همان حدود به صورت نقدی، سکه و طلا بخرند و مورد هیچ شماتت و مالیات ویژهای هم نشوند یا به بازارهای پر سودتر ملک و خودرو و مانند آن رجوع کنند و در تیررس هیچ اتهام و مالیات خلق الساعهای قرار نگیرند.
اکنون ای تفسیر نویسان حقیقتجوی رسانهها، بی کم و کاست، این تمام حق و حقیقت ماجرای خرید و دریافت سکه از بانک مرکزی است و به یاد داشته باشید که اخلاق یک حقیقت واحد است و هر جایی که در آن اخلاق آسیب ببیند میدان مبارزه با بی اخلاقیست و هر فرصت مباح و توجیهی برای زیر پاگذاشت اخلاق، فرصت مباحی برای لجن مال کردن اخلاق در هرجای دیگریست!