پسر جوان که دو ماه بعد از آشنایی فیسبوکی با یک دختر، پدر او را کشته بود دیروز پای میز محاکمه ایستاد و گفت به درخواست دختر مورد علاقهاش پدر سختگیرش را کشته است.دختر نوجوان اما در حالی که اشک میریخت او را دروغگو خواند.
به گزارش فرهیختگان، این دو متهم طبق اعترافاتشان برای پنهان ماندن راز جنایت قصد کشتن برادر کوچک دختر نوجوان را نیز داشتند که منصرف شدند.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه 84 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی باقری و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را خواند.
او گفت: «حمیدرضا 22 ساله متهم است سیام دی ماه 92 با همدستی دختر مورد علاقهاش به نام فاطمه 17 ساله پدر 45 ساله او به نام احمدرضا را در خانهشان در خیابان کمیل کشته است. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده، برای حمیدرضا اشد مجازات و برای فاطمه به اتهام معاونت در قتل تقاضای تعیین کیفر دارم.»
سپس اولیایدم در جایگاه ویژه ایستادند و گفتند از فاطمه هیچ شکایتی ندارند اما برای حمیدرضا حکم قصاص میخواهند.
وقتی برادر 15 ساله فاطمه به نام علی بهعنوان یکی از اولیایدم در جایگاه ویژه ایستاد در حالی که اشک میریخت، گفت: «حمیدرضا پدرم را کشت تا با خواهرم ازدواج کند و اموال پدرم را تصاحب کند. او میخواست مرا هم بکشد. دست و پایم را با طناب بست اما نمیدانم چطور شد که پشیمان شد. او و خواهرم از من قول گرفتند تا سکوت کنم. من هم از ترسم به پلیس چیزی نگفتم و هنگامی که خواهرم با پلیس تماس گرفت و به دروغ گفت دو مرد نقابدار شبانه به خانهمان حمله کرده و پدرم را کشتهاند سکوت کردم تا اینکه پلیس به ماجرا پی برد. من شک ندارم خواهرم تحت تاثیر حرفهای حمیدرضا نقشه قتل پدرم را کشیده است به همین خاطر هیچ شکایتی از او ندارم.»
نوبت دفاع به حمیدرضا که رسید، گفت: «من به خواسته فاطمه پدر او را کشتم.» او در تشریح جزئیات ماجرا گفت: «دو ماه قبل از قتل از طریق فیسبوک با فاطمه آشنا شدم و چندبار به دیدنش رفتم. به هم علاقهمند شده و قرار ازدواج گذاشته بودیم که از پدرش بدگویی کرد و گفت خیلی اذیتش میکند. فاطمه میگفت از وقتی مادرش از پدرش جدا شده و به شمال کشور رفته، سختگیریهای پدرش هم بیشتر شده است. او نقشه قتل پدرش را کشید و من هم که به شیشه معتاد بودم تحت تاثیر مصرف مواد قبول کردم او را بکشم.»
او توضیح داد: «فاطمه پیامکی برایم فرستاد و گفت بهترین وقت برای اجرای نقشه است. او در خانه را برایم باز گذاشت و من به آنجا رفتم. پدر فاطمه خواب بود که ضربههای چاقو را به او زدم. همان موقع فاطمه که در طبقه پایین خانهشان حضور داشت گفت باید برادرش را هم بکشیم تا راز این قتل پنهان بماند. فاطمه برادر کوچکش را به طبقه بالا کشاند و من دست و پای او را با طناب بستم. میخواستم او را هم بکشم، اما وقتی به چشمانش نگاه کردم منصرف شدم. من و فاطمه از علی قول گرفتیم تا سکوت کند و ماجرا را به کسی نگوید. همان موقع من از خانه بیرون رفتم و فاطمه با پلیس تماس گرفت و سناریوی حمله شبانه مردان نقابدار به خانهشان را مطرح کرد.»
سپس فاطمه در جایگاه ویژه ایستاد و حمیدرضا را دروغگو خواند.او گفت: «قبول دارم چند بار با حمیدرضا درددل کردم و از سختگیریهای پدرم به او گفتم، اما هرگز از او نخواستم پدرم را بکشد. من فقط یکبار پیشنهاد قتل را به شوخی مطرح کردم و هیچوقت فکر نمیکردم حمیدرضا دست به چنین کاری بزند.» او گفت: «پدرم مرد خوبی بود و سختگیریهای پدرانه داشت. او مستحق مرگ نبود و حمیدرضا بیدلیل او را کشت.»
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد و حمیدرضا را به قصاص محکوم کرد. فاطمه نیز طبق ماده 89 قانون مجازات اسلامی جدید که برای متهمان زیر 18 سال برای معاونت در قتل تخفیف قائل شده است، او را به پنج سال زندان محکوم کرد.
خبرهای جنایتهایی به دست دختر و پسرهای عاشق که پدر و مادرشان را مانع ازدواج یا رابطهشان میدانند، خبرهای تلخی هستند که واکنشهای زیادی را هم در پی دارند. شاهرخ و سمیه، خبرسازترین این حوادث بود که این دو نوجوان، اعضای خانواده سمیه را در وان حمام به قتل رساندند.
بعد از آن نیز جنایاتی از این دست تکرار شد. لیدا 25 ساله با همدستی پسر مورد علاقهاش صابر، پدر خوانده لیدا را که مانع رفت و آمدهای آنها بود، با خوراندن قرصهای خوابآور کشتند.
لیدا پای میز محاکمه گفت: «صابر وقتی دید پدر و مادرخواندهام مانع رفت و آمدهای ما هستند، پیشنهاد داد با خوراندن قرصهای خوابآور آنها را به افسردگی دچار کنیم تا از سختگیریهایشان دست بردارند و ما بتوانیم راحتتر همدیگر را ملاقات کنیم. من و صابر به مدت یک هفته قرصها را داخل سوپ میریختیم و به پدر و مادرم میخوراندیم. اما پدرم بر اثر مصرف این قرصها جان سپرد.»