bato-adv
کد خبر: ۲۰۵۱۴۳
به بهانه درگذشت دکتر کاتوزیان

استادی که "زمین سوخته" به مرگ تحویل داد

روزگاری که فرد ِ انسانی، در غیاب ِ حضور دیگران خرقه تهی خواهد کرد. تا پیش ازین، انسان‌ها نسبت به مواجهه‌ی با مرگ این‌چنین غربت را حس نمی‌کردند چرا که یا در جمع خانواده جام ِ مرگ را سر می‌کشیدند و یا اینکه یقین داشتند، دیگرانی هستند که در لحظه‌ی احتضار، حاضر باشند کنارشان.
تاریخ انتشار: ۱۲:۳۰ - ۱۲ شهريور ۱۳۹۳

فرارو- سعید رضادوست؛ 1- مرگ؛ بزرگ‌ترین حقیقت زندگی است و معلوم نیست ساعت قرارش را در چرخش بر کدام مدار، گذاشته. از همین رو است که گونه‌ی مواجهه با آن چنین اهمّیّت یافته است. دوران مدرن را عصر تنهایی دم ِ مرگ، نام نهاده‌اند. روزگاری که فرد ِ انسانی، در غیاب ِ حضور دیگران خرقه تهی خواهد کرد. تا پیش ازین، انسان‌ها نسبت به مواجهه‌ی با مرگ این‌چنین غربت را حس نمی‌کردند چرا که یا در جمع خانواده جام ِ مرگ را سر می‌کشیدند و یا اینکه یقین داشتند، دیگرانی هستند که در لحظه‌ی احتضار، حاضر باشند کنارشان. امّا دوران مدرن، عصر غیبت ِ دیگران در این ساحت نیز هست. پس باید برای کاستن از درد ِ مواجهه با مرگ و رساندن پشت ِ او به خاک، تدبیری اندیشید. یکی از راه‌کارها سیاست ِ زمین ِ سوخته است. این سخن بدان معناست که فرد باید آن‌چنان زندگی خوب، خوش و ارزشمندی داشته باشد که بر دل مرگ برای گرفتن ِ فرصت زندگی از فرد و عدم توانایی او در بهره‌مندی از آن، حسرتی بزرگ باقی گذارد. کاری نمانده باشد که فرد می‌خواسته آن را انجام دهد و امّا مرگ، فرصت ِ بودن و انجام دادن را از او ستانده باشد. باید به گونه‌ای زندگی کرد که مرگ در مواجهه‌ی با فرد و لحظه‌ی احتضار ِ او، زمینی سوخته برای خویش را دریابد که هیچ ندارد تا او بستاند. هیچ حسرتی را نمی‌تواند بر دل ِ شخص باقی گذارد. هرچه فرد، زندگی را آبادان‌تر به سر رسانده باشد، مرگ، زمین ِ سوخته‌تری تحویل خواهد گرفت.

2- کار؛ را در معانی گونه‌گونی به کار گرفته‌اند. فعلی که در برابر انجام‌اش بتوان دستمزدی را متصوّر بود؛ عملی که در تسلّط فرد قرار دارد و ... امّا شاید بتوان یکی از بهترین تعاریفی که از کار ارائه شده را در اندیشه‌ی مولانا جلال‌الدّین محمّد بلخی یافت که فرمود:

کار آن کار است ای مشتاق ِ مست
کاندران آن کار ار رسد مرگ‌ات، خوش است

مولانا، فعل/ترک فعلی را کار می‌داند که اگر در همان لحظه، مرگ بر در کوبید، شخص با این اندیشه که به بهترین وجه ممکن داشته وقت می‌گذرانده با آن مواجه شود. به بیانی دیگر، کار باید موضوعیّت داشته باشد تا کار نامیده شود. آن‌چه که انجام شود تا مطلوبی دیگر حاصل آید، در این سپهر، کار نامیده نمی‌شود.

در زمین ِ مردمان خانه مکن
کار ِ خود کن، کار بیگانه مکن

مطابق با این گزاره، هر شخص را برای کاری آفریده‌اند. کار ِ شخص الف با کار شخص ب متفاوت است و باید این‌گونه باشد. چرا که استعدادها متفاوت است و غایات ذهن انسانی، گونه‌گون. باید به کار خویش مشغول تا بتوان زمینی سوخته را برای مرگ به جا گذاشت.

3- دکتر امیر ناصر کاتوزیان؛ استاد بزرگ حقوق، رادمردی و آزادگی در سال 1310 دنیا را هدیه گرفت. شاید این نگاشته از کم‌شمار نوشتارهای این روزها باشد که سال زاده شدن استاد را درست می‌نگارد. دیگران به اقتفای (عموماً) اطّلاعات فیپای کتاب‌های تألیفی حضرت استاد، سال تولّد وی را 1306 می-نویسند در حالی که ایشان زاده‌ی همان سالی هستند که نخست در این نوشته آورده شد. دلیل این امر نیز آن است که استاد در جوانی می‌خواستند به کسوت قضاوت درآیند و امّا نداشتن حدّاقل سن مجاز، مانع از این امر می‌شد. نتیجه آن‌که به منظور رفع این مانع، استاد اقدام به گرفتن شناسنامه‌ای جدید می‌نماید که سن ّ ایشان را 4 سال افزون‌تر نشان بدهد. در نتیجه به اجبار زمانه، سال تولّد استاد در سند صادره از ثبت احوال، 1306 درج می‌گردد.

استاد کاتوزیان این بخت ِ بزرگ را داشت تا بتواند محضر استادانی را درک کند که در روزگار ما با نگاهی اسطوره‌ای به ایشان نگاه می‌شود. گو این‌که اصلاً ایشان در زمان و مکان ما نزیسته‌اند. شاخص-ترین ِ این استادان، مرحوم سیّد حسن امامی، بزرگ استاد ِ حقوق و امام جمعه‌ی سال‌های پیش از انقلاب 57 بود.

امیرناصر کاتوزیان، این بخت را داشت تا کار خویش به همان معنای اخص که پیش از این آورده شد را به سرانجام رساند. تألیف تقریباً 45 کتاب ِ مرجع ِ حقوقی، کاری است آن‌چنان بزرگ که شاید به ندرت، تاریخ ِ حقوق ایران چنین مهمّی را به خود ببیند. کتاب‌هایی که هریک، رویّه‌ای برای وحدت در امر قضا را می‌توانند ایجاد کنند. نیز نگاشتن نخستین پیش‌نویس ِ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، آن هنگام که آیت‌الله خمینی هنوز در پاریس بود، از جمله اقدامات مهم کاتوزیان بود، فارغ از این‌که چه بر سر آن پیش‌نویس رفت و تفاوت آن با دیگر متن‌های در این‌باره از کجاست تا به کجا. در آتش تنور انقلاب که دمیده شد، پای دگرگونی و شعار دگردیسی به صحن دانشگاه نیز کشیده شد و در امتداد ِ پس‌‎لرزه‌های ِ انقلاب فرهنگی، دکتر ناصر کاتوزیان، 11 سال خانه‌نشین شد و امکان حضور در دانشگاها نیافت. هرچند شاید این دوره، فراغتی حاصل آمد تا به امر تألیف، همّت بیشتری گمارد و میراث گران‌سنگی برای آیندگان برجا گذارد.

هرچند امیرناصر کاتوزیان را به نام استاد حقوق خصوصی می‌شناسند، امّا دغدغه‌ی حضرت استاد آن-چنان در پروراندن اندیشه‌ی عدالت قدرتمند بود که پای او را به وادی فلسفه‌ی حقوق نیز کشانید. استاد بر خلاف بسیاری از حقوق‌خوانان و وکالت‌گرایان دانشکده‌های حقوق ایران، از رویکرد پوزیتیویستی گامی فراتر نهاده و همواره محک عدالت در تعیین حکم را فرا دید ِ خویش داشت. ایشان همواره در پی آن بود تا نشانه‌های روشن عدالت را بین سطرهای سیاه ِ قانون، بتوان دید و به میدان اجتماع کشاند.

نگاشتن 45 کتاب مرجع ِ حقوقی، تدوین و تبیین و پروراندن اندیشه‌ی حقوقی، تأثیر بی‌بدیل بر ساحت قانون و حاکمیّت آن در اجتماع، دریافت درجه‌ی یک علمی، پروراندن شاگردانی که دانش‌کارانه می‌نویسند و عدالت را فربه می‌کنند و قبیله‌ای مثال از این قبیل، ما را برآن می‌دارد تا کلاه از سر برداشته و او را در عروج خویش، مشایعت کنیم.

او" کار" ِ خویش را کرد و "زمینی سوخته" برای مرگ، باقی گذاشت.

bato-adv
حسن
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۳
روح استاد کاتوزیان شاد باد
ایرانی
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۳
هرگز نمی رد... (روحت شاد استاد)
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
متشكرم از اين نوشتار موجز كه حاصل شناخت صحيح نكارنده از شخصيت و منش إستاد است
یوسف
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
آفرین بر نویسنده!
کارون
Iran (Islamic Republic of)
۲۱:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
فردا ساعت 9 صبح جلوی دانشکده حقوق دانشگاه تهران مراسم تشییع ایشان است.چرا اطلاع رسانی نمی شود؟
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱۹
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
عالی بود
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
توصیه میکنم ادعای مذکور درمورد تغییر سال تولد ایشان بررسی شود. شنیدار من حاکی از این بود که در همان بدو تولد برای ایشان شناسنامه صادر نشده بوده است.
ناشناس
Germany
۲۳:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
حقا خدا رحمت اش کند جامعه علمی حوقدان حقوق خوان مدیون وی هستند اما ای کاش تا زنده بود قدرش را میدانستیم ودیگران که هستند را قدر شناس باشیم
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
مرده ان است که نامش به نکویی نبرند
دانشجو
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
روحش شاد
هدهد
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
آخر کار آدمی مرگ است، بعد از آن دورۀ فراموشی است
زنده دارد مگر که یاد مرا، عشق پر شور جاودانی من
سینا
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
امروز روزنامه خراسان مشهد هم در رثای ایشان مطلبی فاخر به زیور طبع اراسته بود.براستی راز اینهمه محبوبیت چیست؟ ثروت زیاد؟ وابستگی سیاسی و حزبی و باندی؟....
هیچکدام راز ان بهرمندی از فضائل انسانی است متاعی که نزد هر کس و قوم و مکتب و فرقه و کشوری ارزشمند است.خدایش بیامرزاد
ارسالی دانشجوی سابق حقوق
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
آن چنان ذی که چو از حادثه برباد روی/ لطف معنا نگذارد تو از یاد روی.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
من هرچی که از حقوق یاد گرفتم از کتاب های ایشون بوده. واقعا تا آخر عمر مدیون ایشون هستم. الانم واقعا قلبم به درد اومده چون نتونستم ایشون رو از نزدیک ببینم. خدا رحمتش کنه
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
خدایش بیامرزد
امیر
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
یادت بخیر استاد عزیز..روحت شاد..امیدوارم با پیامبر اکرم محشور شوی استاد عزیز من...بخدا که چنان غمگینم که...
باران
Iran (Islamic Republic of)
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
بازار تعاریف بیجا چقدر بالا گرفته است . او هم انسانی بود مثل بسیاری دیگر. و البته که نظریه ای جدی مطرح نکرد. شهرت او نه به خاطر کارهای علمی درجه اول(که فعلا از ایرانی ها بعید است) که به خاطر نوشتن کتب درسی دانشگاهی است. این هم از طنز های روزگار است که نویسنده کتب درسی را نظریه رداز آن دانش محسوب کنیم. خدا رحمت کند استاد را.اما آدمی خنده اش می گیرد از این همه تعریف و کامنت گذاشتن توسط افرادی که بی شک هیچ کتابی از او را به طور کامل نخوانده اند
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۹:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
مهم این است که نام او به خاطر خدمتی که به ایران زمین کرد جاودان شد بعنوان یک تحصیلکرده حقوق از صمیم قلب برای این استاد بی بدیل امرزش الهی را مسالت دارم
ناشناس
United States of America
۱۹:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۲
بنده ناچیز نیز به عنوان یک طلبه حقوق فقدان این استاد گرانسنگ و عالیقدر را تسلیت گفته و از فرارو نیز به واسطه توجه ویژه به اینگونه موضوعات سپاسگزاری می نماید0
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv