گری لوییس در بیش از دو دهه اخیر در بخشهای مختلف سازمان ملل متحد و
تقریبا در تمام قارههای کره خاکی ماموریتهای متعددی برعهده داشته است که
در این میان آخرین و شاید یکی از مهمترین پستهای وی «هماهنگکننده مقیم
سازمان ملل در تهران» است.
او فوق لیسانس روابط بینالملل خود را از
دانشگاه اقتصاد لندن گرفته و بخش عمدهای از فعالیتهایش روی مسائل مربوط
به مقابله با موادمخدر در دفاتر آسیایی ملل متحد متمرکز بوده است. با این
حال با مسائل اجتماعی، محیطزیستی و فرهنگی ایران به خوبی آشناست. آقای
لوییس اهل باربادوس، جزیرهای در دریای کارآییب است اما میگوید تمایل دارد
زبان شیرین فارسی را یاد بگیرد. در ادامه مشروح گفتوگوی بهار با لوییس را
میخوانید که به خواسته خودشان ویرایشی روی آن انجام نشده است.
این طور به نظر میرسد که نظام هماهنگکننده مقیم سازمان ملل متحد
کمی پیچیده است. ممکن است به شرح وظایفی بپردازید که تیم شما برعهده دارد؟
نظام هماهنگکننده مقیم، بخشی از شبکه جهانی است که به منظور حصول اطمینان
از هماهنگی فعالیتهای جاری سازمان ملل متحد طراحی شده است. اینجا در
ایران ما 17 کارگزاری داریم که برای حمایت از مردم این کشور فعالیت
میکنند. ما برای دهههای بسیاری این اقدام را انجام دادهایم. با شرکای
دولتی خود، سازمانهای غیردولتی، دانشگاهیان، نهادهای پژوهشی و رسانهها
کار میکنیم. هدف ما کمک به تهیه راهحلهایی برای پارهای از چالشهاست که
مردم با آنها روبهرو هستند؛ چالشهایی چون فقر، سلامت عمومی، تهدیدهای
زیستمحیطی، فجایع طبیعی، موادمخدر و پناهندگان.
اجازه دهید همچنین بگویم این مهم است که تفاوت آشکاری باید قائل شد بین کار
سازمان ملل متحد مشتمل بر آنچه ذاتا مرتبط با شورای امنیت و سازمان
بینالمللی انرژی اتمی است با آنچه مربوط به امر «توسعه و امور
انساندوستانه ملل متحد» میشود؛ هماهنگکننده نظام ملل متحد در سراسر دنیا
و به یقین، ما در ایران، منحصرا بر دومی تاکید داریم. نظام هماهنگکننده
مقیم، نهادهای گوناگون ملل متحد را به عنوان تیم کشوری گرد هم میآورد تا
در فعالیتهای عملیاتی سازمان ملل بههمپیوسته و مرتبط باشند. ما تیمی
داریم که از 400 کارمند سازمان ملل متحد تشکیل شده است. نکته کلیدی این است
که بیشتر آنان کارمند محلی هستند. به کلام دیگر، آنان ایرانیانی هستند که
در کشور خودشان برای سازمان ملل کار میکنند. این نکتهای است که آنان را
بسیار ویژه میسازد.
ایران چه مقدار کمک به سازمان ملل متحد ارائه میکند یا از آن
دریافت میدارد؟ سپاسگزار میشوم اگر بتوانید در اینباره عدد و رقم در
اختیارمان بگذارید.
سازمان ملل متحد هر سال حدود 60میلیون دلار در سراسر ایران برای اجرای
راهحلها اختصاص میدهد. این اقدام سازمان ملل، سلامت و توسعه را برای
بسیاری از ایرانیان به ارمغان میآورد.
ایران مستعد زلزلههای شدید و مکرر است. زلزلههای اخیر در
آذربایجان شرقی و بوشهر منجر به کشته و زخمی شدن عده بسیاری شد. تلاشهای
مددرسانی سازمان ملل متحد در بینابین تحریمهای غرب و محدودیتهای نقل و
انتقالات مالی در آن زمان از چه گسترهای برخوردار بود؟
واکنش سازمان ملل متحد نسبت به بلایای طبیعی در ایران معمولا فوری است. اما
تمامی این بلایا در ایران به مداخله یا امدادرسانی ملل متحد یا جامعه
جهانی نیاز ندارد. در حقیقت سازمان ملل متحد دریافته که ایران یکی از
قویترین ظرفیتهای مدیریت بحران در جهان را داراست. این نکته اخیرا در
بازدیدی که خانم والری آموس، معاون دبیرکل سازمان ملل متحد و هماهنگکننده
امداد اضطراری برای دیدارهایی رسمی از تهران به عمل آورد، از سوی ایشان
مورد تاکید قرار گرفت. بنابراین به نظر ما ایران معمولا میتواند با بلایای
طبیعی در مقیاس زلزلههای آذربایجان شرقی و بوشهر مقابله کند. من هنوز
هنگامی که زلزله آذربایجان شرقی رخ داد، کارم را در ایران آغاز نکرده بودم.
اما هنگام زلزله بوشهر، تازه رسیده بودم. ما به سازمان ملی مدیریت بحران
پیشنهاد امدادرسانی تقدیم داشتیم، اما مسئولان شرایط را تحت کنترل داشتند و
پیشنهاد ما را نپذیرفتند که البته کاملا درک کردیم. در اغلب موارد
اضطراری، چگونگی رویه عملیاتی استاندارد ما بدین شرح است: سازمان ملل متحد
پیشنهاد کمک ارائه میدهد و چنانچه دولت محلی در هر هنگام خواستار آن باشد،
آن کمکها را تامین میکند.
کشورهای عضو ملل متحد به ما اختیار دادهاند
کمکهای بینالمللی را بسیج و هماهنگ کرده با همکاری کامل و هماهنگی با
دولت کشوری که بلایای طبیعی در آن اتفاق افتاده، ارسال داریم. معمولا
چنانچه نیاز به حمایت تدارکاتی و امدادی نباشد، سازمان ملل متحد بر ارائه
حمایت مالی و فنی تمرکز میکند و ما همواره خدمات هماهنگی، ارتباطی و
اطلاعاتی در اختیار میگذاریم.
درباره زلزله آذربایجان شرقی در 2012 سازمان
ملل متحد و دیگر شرکا درباره لغو محدودیتهای مالی از دیدگاه بحران
انساندوستانه به شدت لابی کردند. در نتیجه برای 45 روز لغو شدند تا
کمکهای مالی داوطلبانه اجازه ورود به ایران داشته باشند.
آقای روحانی و جنابعالی هر دو در دانشگاه گلاسگو تحصیل کردهاید.
آیا باید در زمان دولت ایشان انتظار همکاری فراگیرتری بین ایران و این نهاد
بینالمللی داشته باشیم؟
به یقین باید انتظار همکاری فراگیرتری بین ایران و سازمان ملل متحد داشته
باشیم، اما نه به دلیل اینکه ما دو نفر در گلاسگو درس خواندهایم. در حالی
که اینجانب در انتظار توفیق ملاقات با رییسجمهوری روحانی هستم، شاهد
رفتار دقیق و راسخ ایشان بودهام که درصدد نوسازی ارتباط ایران با جامعه
بینالمللی هستند.
من، جناب آقای دکتر صالحی، وزیر امور خارجه پیشین و جناب آقای دکتر ظریف،
وزیر امور خارجه فعلی را ملاقات کردهام. هر دو نفر با قدرت درباره تمایل
شدید ایران نسبت به عهد و پیمان با جامعه بینالمللی سخن گفتهاند. آنان از
سازمان ملل متحد خواستهاند اقدام بیشتری انجام دهد تا به ساخت چنین
پلهایی کمک شود. و این کاری است که سازمان ملل متحد همان گونه که مدتی پیش
شاهد بودید، مشغول انجام آن در نیویورک است.
اخیرا اینجا در ایران دو مقام رسمی بسیار عالیرتبه سازمان ملل متحد یعنی
آقای جفری فلتمن، معاون دبیرکل ملل متحد (در امور سیاسی) و خانم والری
آموس، معاون دبیرکل ملل متحد (در امور انساندوستانه) بازدید داشتهاند.
ممکن است بهزودی برنامه مشابهی در پیش داشته باشیم. این رهبران عالیرتبه
ملل متحد اشعار داشتهاند که به گرمی از آنان استقبال به عمل آمده و این
برای سازمان ملل متحد بسیار حائز اهمیت است که از نزدیک با ایران سروکار
داشته باشند.
بنابراین لحن فعلی از هر دو سو این است که چگونه ایران و
سازمان ملل متحد میتوانند حتی به شیوهای نزدیکتر با هم در سطح عملیاتی
کار کنند تا راهحلها برای بحرانهای منطقهای را ارتقا دهند. و حال
درباره گلاسگو. من خاطرات بسیار خوبی از گلاسگو دارم. در حقیقت همسرم و من
31 سال پیش در آنجا آشنا شدیم و امیدوارم فرصت این را داشته باشم هنگامی
که بالاخره با آقای رییسجمهوری ملاقات کنم خاطرههای خود از آنجا را با
یکدیگر مرور کنیم.
کدام رییسجمهوری یا دولت ایران بهترین ارتباط با سازمان ملل متحد را داشته است؟
سازمان ملل متحد دههها در ایران حضور داشته است و طی تمام این مدت،
کارگزاریهای ملل متحد فعال در کشور همواره ارتباط خوبی با ایران
داشتهاند. اما به دلیل اینکه کارگزاریها متمرکز بر توسعه و موضوعهای
بشردوستانه هستند، ما در طول این دههها در جریان سیاست بودهایم و با
تمامی دولتها از نزدیک کار کردهایم. برای مثال، فکر گفتوگوی تمدنهای
رییسجمهوری خاتمی تاثیر بسزایی داشت و در جامعه بینالمللی با احترام و
اقبال زیادی مواجه شد. بهویژه به این دلیل که قویا با نظریه غالب آن زمان
مبنی بر برخورد تمدنها مغایرت داشت. طی دوره ایشان، برنامه
اجتماعی-اقتصادی ما و فعالیتهایمان در ایران به شکل قابل ملاحظهای افزایش
یافت. طی دوره ریاستجمهوری جناب آقای احمدینژاد، چارچوب فعلی کمکهای
توسعهای ملل متحد و برنامههای کشوری بسیاری از کارگزاریها، صندوقها و
برنامهها در شرایطی تدارک دیده شد که مشارکت کامل برقرار بود. ما شاهد
بوده و کماکان ناظر دخیل بودن دولت فعلی در سطح بالا در برنامههای سازمان
ملل متحد هستیم. مایلم اضافه کنم ما در جامعه ملل متحد به شدت با گامهایی
که رییسجمهوری روحانی برداشته، ترغیب شدهایم و اجازه دهید همچنین از دولت
ایشان طی چند هفته آغازین کارش به دلیل تعامل با جامعه بینالمللی در کل و
سازمان ملل متحد به شکلی ویژه قدردانی کنیم.
نیویورکتایمز یکبار ایران را به عنوان همپیمان نیرومند غرب در
مبارزه با موادمخدر توصیف کرده بود. نظر شما در اینباره چیست؟ آیا ایران
در رویارویی با این چالش بزرگ موفق بوده است؟
قبل از هر چیز اجازه دهید بگویم این واژه «جنگ علیه موادمخدر» جزو واژگان
ملل متحد نیست. من دیدگاهی محکم در این زمینه دارم زیرا برای 20 سال
کارشناس سازمان ملل متحد در امر کنترل موادمخدر بودهام و برای مدتی از این
ایام، کار من با حمایت از ایران مرتبط بود. در کشورهایی که موادمخدر کشت
میشود، واژه «جنگ علیه موادمخدر» به مفهوم جنگ با روستاییان فقیر به حاشیه
راندهشدهای است که آن را میکارند. برای آنانی که به موادمخدر
وابستهاند، «جنگ علیه موادمخدر» به مفهوم جنگ با کودکانمان است که
مصرفکننده موادمخدر هستند. همچنین به معنای آن است که علیه افرادی بجنگیم
که معمولا وادار شدهاند پیک موادمخدر باشند. جنگ علیه هر چیز معمولا فکر
اندیشمندانهای نیست.
اما اگر سوال شما در واقع این است که نقش ایران در مقابله با تولید، قاچاق و
سوءمصرف موادمخدر چیست، در آن صورت مطالب زیادی میتوانم عنوان کنم.
نخستین کاری که میتوان انجام داد، همان گونه که همیشه کردهام، ثبت
قدردانی جامعه بینالمللی است، از همکاری بسیار خوب ایران در متوقف کردن
جریان موادمخدر از افغانستان و پاکستان هم به داخل ایران و هم از ایران به
سمت کشورهایی که در غرب ما قرار دارند. طی حدود 30 سال گذشته، تقریبا
چهارهزار پلیس ایرانی، پرسنل مجری قانون و نگهبانان مرزی در مبارزات
مسلحانه با قاچاقچیان جان خود را از دست دادهاند. علاوه بر آنان که کشته
شدهاند، حدود 15هزار مامور مجروح شده و معلولیت پیدا کردهاند. هنگامی که
من در سیستان و بلوچستان در 1997 کار میکردم، یکی از دوستانم که سرتیپ بود
به همین شکل کشته شد. بنابراین همواره مراتب همدردی خود را به خانوادههای
آنانی تقدیم میدارم که شرایط دشوار را تحمل و برای انجام وظیفهشان در
حمایت از جان دیگران در قبال موادمخدر، فداکاری کردند. نتیجه اساسی این
اقدام که ما هر روز در روزنامهها در ایران درباره آن میخوانیم، اما
متاسفانه در رسانههای بینالمللی غالبا به آن اشاره نمیشود، این است که
هرساله، ایران چهار پنجم توقیف تریاک در جهان و یکسوم توقیف هرویین جهان
را انجام میدهد. و این به معنای آن است که موادمخدر کمتری به بازار میرسد
تا زندگی جوانان ما را مسموم کند. در تمام این موارد با ارائه حمایت فنی
به ستاد کنترل موادمخدر ایران، سازمان ملل متحد همکاری میکند. ما همچنین
از طریق ابتکاری سهجانبه در راستای ارتقای همکاری بین سه کشور ایران،
افغانستان و پاکستان در کنترل موادمخدر، در مسیر مقابله با کاشت و قاچاق
غیرقانونی موادمخدر که از افغانستان سرچشمه میگیرد، خط مشی ارائه میدهیم.
در ایران، میزان سواد در سه دهه گذشته به نحو چشمگیری افزایش یافته
است. در حالی که در کشورهای همسایه، ملاله و دخترانی مانند او هنوز برای
مدرسه رفتن با تهدید مرگ روبهرو هستند. تا چه اندازه در ایران باید کار
شود تا بیسوادی خاتمه یابد؟
در ابتدا لطفا به من اجازه دهید کلامی درباره ملاله یوسف زای بگویم؛ دختر
15سالهای که در شمال غربی استان مرزی پاکستان جایی که من زمانی در آن کار
میکردم و در 1500کیلومتری شرق اینجا قرار دارد، سرش مورد اصابت گلوله
قرار گرفت. چرا به او تیراندازی شد؟ او از سوی مردانی مورد اصابت گلوله
قرار گرفت که او را دختری در نظر داشتند که درباره حقوق خود و حقوق دختران
دیگر درباره تحصیل پرگویی میکند. در حالی که تنها چیزی که او خواستار بود
فرصتی بود تا آینده مورد نظرش را انتخاب کند.
خوشبختانه اصابت گلوله منجر به مرگ ملاله نشد و پس از چند عمل جراحی از این
آزمون سخت به سلامت بیرون آمد. هماکنون او با اعتقاد راسختر سخن
میگوید. اخیرا به مناسبت شانزدهمین سالگرد تولدش در نیویورک سخنرانی کرد.
ملاله گفت: «یک آموزگار، یک کتاب، یک قلم، میتواند دنیا را متحول سازد.»
اینها قدرتمندترین سلاحهای ما هستند. درخواست او با تمام سادگیاش کماکان
ادامه دارد و چیزی نیست جز حقی برای او و تمام دختران در انتخاب آیندهای
که میخواهند. اینک مایلم چند کلمهای درباره ایران بگویم. ایران طی چند
دهه اخیر در آموزش مردم خود بسیار خوب عمل کرده است. من در اینباره هنگام
معرفی گزارش توسعه انسانی 2013 برنامه توسعه ملل متحد توسط جناب آقای دکتر
صالحی، وزیر امور خارجه پیشین و من که امسال در تهران انجام شد، دادههای
زیادی کسب کردم. برای مثال، در زمینه «دسترسی به دانش» بین 1980 و 2012،
ایران حد متوسط سالهای مورد پیشبینی برای کسب دانش را از 7/8 به 4/14 سال
افزایش داده است. این دستاوردی چشمگیر است. پارهای از این دستاوردها قابل
مقایسه با بهترینها در جهان است.
اما هنوز کار به پایان نرسیده است. هنوز مواردی از بیسوادی وجود دارد و
سطح سواد شدیدا بین گروهها و بخشهایی از کشور متفاوت است. اگرچه، آموزش و
دانش در جامعهای مانند ایران که از سطح بالای سواد و فرهنگ برخوردار است،
ارزش والایی دارد. این امر درباره آموزش زنان و دختران نیز صادق است. با
این وجود همان گونه که اشاره کردم، لازم است بیسوادی را کاملا ریشهکن
کنیم. این نیازمند تلاشی مداوم است، با در نظر داشتن اینکه عوامل زیادی در
هر جامعه حتی جوامع توسعهیافته وجود دارند که میتوانند موجب ایستایی و
بازگشت به بیسوادی شوند. ما نیازمند این هستیم که تلاشهای آموزشی بدون
واسطه در مدارس را با سازوکارهای تکمیلی جوامع، مورد حمایت قرار دهیم تا
یقین حاصل کنیم تمامی افراد در بالای خط حداقل سواد قرار بگیرند. جنبشهای
اجتماعی و گروهی میتوانند در این باب کمک کنند. اما ضروری است یقین حاصل
کنیم از حمایت بودجه ملی در مسیر این تلاشها برخورداریم. رییسجمهوری
اخیرا در آغاز سال تحصیلی موضوع تشویق کودکان مدرسهای به سوال پرسیدن از
مربیانشان را مطرح کرد؛ اینکه دنبال استدلال باشند و ذهنی چالشگر و
جستوجوگر داشته باشند. این امر آنان و جامعه را قدرتمند میکند و جامعهای
قدرتمند بهترین شالوده برای ملتی برتر است.
دریاچه ارومیه در شرف خشک شدن است و توفان شن هرساله از سمت کویر
در عراق و عربستان سعودی به سوی ایران در حرکت است. این موضوعها ممکن است
از راه همکاری منطقهای قابل حل باشند. سازمان ملل توانایی میانجیگری بین
این کشورها برای این اقدام را دارد، این طور نیست؟
درباره دریاچه ارومیه و در مجموع برای تالابهای ایران بسیار نگرانم. قبل
از هر چیز، زیستبوم تالابها برای بشر از اهمیت برخوردار است. چرا؟ زیرا
برایمان غذا، آب شیرین، سوخت، مشتقات دارویی و منابع اصلی فراهم میکنند.
آب و هوایمان را تنظیم میکنند. به ما کمک میکنند تا منابع تامین آبمان
را پر کنیم. کمک میکنند آب را تصفیه کنیم. کمک میکنند جلوی فرسایش خاک
گرفته شود. در دورهای که با خطرات ناشی از بلایای طبیعی سروکار داریم، به
شکلی تعیینکننده در تنظیم و کنترل سیلابها نقش دارند. اما در پاسخی مشخص
به سوال شما، اجازه دهید توضیح دهم که خشک شدن دریاچه ارومیه موضوعی مرتبط
با تمامی کشور است. حوزه دریاچه بزرگ ارومیه بین سه استان مرزی آذربایجان
غربی، آذربایجان شرقی و کردستان قرار گرفته است. مدیران استان که تصمیماتی
درباره زیستبوم اتخاذ میکنند باید در برابر حوزههای مربوط به خود جوابگو
باشند. این منافع که معمولا تغییر شکل یافتهاند، ضروری است حتی با اکراه
مورد پذیرش قرار گیرند. همچنین نیاز داریم یقین حاصل کنیم صدای جوامعی به
گوش اتاقهای قدرت برسد که مستقیما از خشک شدن دریاچه ارومیه تحتتاثیر
قرار گرفتهاند. درباره دریاچه ارومیه، تهدید اصلی، توفان شن نیست که از
کشورهای همسایه به سمت ایران میآید، بلکه «توفان نمک» است که شهرهای ایران
و زمینهای کشاورزی را در صورت متوقف نشدن روند مخرب فعلی، مورد تهدید
قرار میدهد. این موضوع مرا به توفانهای شن و خاک رهنمون کرد. این
توفانها از کشورهایی میآید که در غرب ما هستند، بهویژه عراق. این
توفانهای شن و خاک خسارات سنگین به سلامت عمومی، زیرساخت، وسیله معاش،
زیستبوم و بخش کشاورزی وارد میکنند. بیشتر این مشکلات متوجه استانهای
غربی ایران است. به نظر میرسد توفانهایی که از غرب میآیند، به روند
روبهافزایش بیابانزایی در مرکز و غرب عراق مرتبط باشند که ناشی از کاهش
منابع آب بالادستی و رهاسازی باریکههای گسترده از زمین کشاورزی در عراق
است که با شیوههای مدیریت ضعیف کشاورزی اداره میشوند. راه حل برای این
موضوع باید در سطح منطقهای به سرانجام برسد. در حقیقت راهحل وجود دارد. و
سازمان ملل متحد طرحی برای این مشکل پیشنهاد داده است.
ضروری است ابتدا مشکل را درک کنیم، ضروری است به اجماع نظر برسیم، ضروری
است اقدام به توافق رسیده شده را بر مبنای آزمایش به اجرا درآوریم. برای
این منظور نیازمند اراده سیاسی و بودجه هستیم. سازمان ملل متحد آماده است
در باب رویارویی با هر دو موضوع دریاچه ارومیه و توفان شن و خاک همکاری
کند.
ما در حال حاضر با موضوع اول سروکار داریم و منتظر فرصت هستیم تا در باب
موضوع دوم نیز کار کنیم. از آنجا که درباره توفان شن و خاک صحبت میکنیم
ضروری است درباره اتفاق مشابهی که در هامون نزدیک زابل و زاهدان در جنوب
شرق کشور به دلیل کاهش منابع آب رودخانه هیرمند رخ میدهد نیز آگاه باشیم.
این نواحی نیز در حال خشک شدن هستند و گرد و خاک در این منطقه و داخل
افغانستان جریان دارد.
چه مواردی باید اولویتهای زیستمحیطی دولت جدید ایران باشند؟
با نگریستن به مستندات علمی میتوانیم مشکلات را به چهار دسته تقسیم کنیم:
نخست کمبود آب که مرتبط با تغییرات اقلیمی است، دوم کویرزایی و فرسایش
زمین، سوم آلودگی هوا و آب و چهارم از بین رفتن تنوع زیستی. گروه اول و دوم
بیشتر مرا نگران میکنند و به هم از نزدیک مرتبط هستند. در ایران ما در
نواری از زمین قرار داریم که نزولات آسمانی در آن کم است. بنابراین آب باید
یکی از نخستین نگرانیها باشد. صادقانه بگویم به نظر من مساله آب چالش
اصلی امنیت انسانی برای این منطقه که ایران در آن قرار دارد و بسیاری از
مناطق دیگر در دهههای آتی خواهد بود. ما در معرض خطر چرخه کامل و زشت
کمبود آب، فرسایش زمین و تغییرات اقلیمی قرار گرفتهایم که همه اینها به
یکدیگر مرتبط هستند. حال ببینیم این موارد چگونه عمل میکنند. همواره با
کمبود آب روبهرو بودهایم. اما تغییرات اقلیمی این کمبود را بدتر میکند.
تغییرات اقلیمی از راه افزایش بارندگی بر پارهای مناطق جهان تاثیر گذاشته
است. درعینحال درباره ایران آنچه مدلهای تغییرات آب و هوایی پیشبینی
میکنند حکایت از حتی کم شدن بارندگی و بالا رفتن دمای هوا دارد. این به
معنای کمتر شدن آب موجود خواهد بود. آب کمتر محصولات کشاورزی را کاهش
میدهد و باعث از بین رفتن زمینهای کشاورزی میشود. اگر تطبیقی نباشد، این
امر بدون شک بر امنیت غذایی اثر میگذارد زیرا تولید غذا رابطه نزدیک با
وجود آب دارد. بنابراین احتمالا شاهد فشار اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی
فزاینده در مناطقی از ایران خواهیم بود که کمبود آب دارند. همچنین از
فرسایش زمین صحبت کردم. این عامل دیگری از توفان کامل است. ما شاهد دوبرابر
شدن جمعیت در سه دهه گذشته بودیم. با این رویداد، تقاضا برای غذا و
محصولات دامی افزایش یافته است. همانگونه که کشاورزی گسترش یافته است ما
شاهد مصرف پایدار منابع آبی هستیم، به عبارت دیگر در حال حاضر 650هزار چاه
عمیق وجود دارد که 55درصد آب مصرفی کشور را تامین میکند. قسمت عمده سهم
آبهای زیرزمینی ایران به وسیله بخش کشاورزی مصرف میشود. متعاقب این
رویداد، چرای بیش از حد به وقوع پیوست. کشورهای منطقه شامل ایران به
فراگیری درسهای ناگواری از مدل توسعه چینیها نیاز دارند که در دهههای
اخیر شاهد تولید ثروت قابل توجه به قیمت سنگین زیستمحیطی بودند. بنابراین
چه باید کرد؟ شاید از همه مهمتر، همانگونه که با سرکار خانم دکتر ابتکار،
معاون محترم رییسجمهوری و ریاست سازمان محیطزیست که اخیر منصوب شدهاند،
مطرح کردم ما نیاز به نگاهی بلندمدت داریم. ما باید مسیر راه توسعه را از
روشی که کربن زیاد ایجاد میکند، خارج کنیم. باید آب را به گونهای موثر
مصرف کنیم. باید بهای منابعی که مصرف میکنیم شامل آب را به گونهای
منصفانه پرداخت کنیم. ما نیاز داریم انعطاف در برابر تغییرات اقلیمی را در
سطح جامعه فراتر از آن ایجاد کنیم که برای تغییر رویکرد در سطوح ملی و بخشی
انجام میدهیم. برخی از این موارد تا حدی در حال رخ دادن هستند و سازمان
ملل متحد تا اندازهای کمک میکند، اما سرعت تغییرات آهسته است. در سطح
کلان سازمان ملل متحد میتواند با معرفی مدلهای رشد فراگیر سبز کمک کند.
معتقدم تحول اصلی زمانی رخ خواهد داد که بحث اثرات تغییرات اقلیمی فراتر از
سخنرانی بین تکنوکراتها و سیاستگذاران برود. عموم مردم نیازمند درک این
موضوع هستند که بدانند چه چیز در معرض خطر است. برای این منظور نیاز به
بحثهای عمومی و افزایش آگاهی بیشتر و بیشتر داریم. برای این منظور نیاز به
آموزش بهتر درباره محیطزیست داریم. اما آنانی که تصمیمگیرنده هستند
نباید منتظر عملگرایی در سطح مردم عادی باشند. آنان باید با تکیه به دانش
خود درباره اثر تغییرات اقلیمی، حرکت جهت برنامهریزی و تصمیمات مالی را
آغاز کنند.
سازمان ملل متحد چه میتواند بکند؟
چارچوب همکاریهای توسعهای ملل متحد مشارکت خطمشی جامع ما برای همکاری با
ایران است. یکی از پنج مولفه آن کاملا به پایداری محیطزیست اختصاص یافته
است. در این ستون «محیطزیست»، 18 نتیجه طراحیشده قرار دارد. شش طرح برای
حل تغییرات اقلیم در نظر گرفته شده است. پنج کارگزاری ملل متحد مستقیما
درگیر این کار هستند. کار اصلی ما همکاری با شرکای دولتی، درگیر کردن شرکای
اجتماعی و ارائه بهترین عملکردهای سایر کشورها به ایران است.
به عنوان سوال آخر، چه چیز ایران را بیشتر دوست دارید؟
معتقدم از زمان حضورمان در ایران آن چیزی که من و همسرم را بیشتر تحتتاثیر
قرار داده مهماننوازی مردم ایران است. این «تعارف» نیست و آن را از صمیم
قلب میگویم. احساسی وجود دارد که براساس آن مردم میخواهند خارجیهایی مثل
ما ایران واقعی را مشاهده کنند، نه آنچه رسانههای بینالمللی نشان
میدهند. انعطافپذیری مردم، ایران را قادر ساخته بر چالشها و اوقات
دشواری غلبه کنند که هر کشوری میتواند با آن روبهرو شود. این امر قابل
تحسین است و من این روحیه را بسیار دوست دارم. بنابراین من و همسرم سعی
میکنیم زبان شیرین شما را یاد بگیریم تا بتوانیم توان خود را برای ارتباط
با مردم از تمامی بخشهای جامعه گسترش دهیم، همچنین خود را با فراگیری
فرهنگ پارسی غنی کنیم. این واقعیت را دوست دارم که جامعه ایران کتاب را
گرامی میدارد. مردم ایران دوست دارند شعر بخوانند. به موسیقی زنده پس از
شام عشق میورزند. خندیدن را دوست دارند. جدای از صمیمیت، فهم و شخصیت
بیشتر مردم ایران که تا به حال ملاقات کردیم، مایلم بگویم شدیدا تحتتاثیر
کیفیت شبکه بزرگراهی ایران قرار گرفتهام که دسترسی فیزیکی به گستره
جغرافیایی و تاریخی ایران را فراهم میسازد که در غیراینصورت قابل دسترسی
نبودند. نظام جادهای شما واقعا در رتبه جهانی است. همسر من آشپزی را دوست
دارد و در حال تجربه کردن غذاهای متنوع ایرانی است که سعی میکند با مطالعه
فارسی فراگیرد. هر روز وقتی من و همسرم از خواب بیدار میشویم، رشتهکوه
البرز با صلابت و با شکوه به ما خوشامد میگوید. شما از من پرسیدید چه چیز
ایران را بیشتر دوست دارم؟ باید در پاسخ از شما بپرسم چقدر برای جواب به
این سوال زمان دارم، زیرا گفتنی بسیار است.