نورالدین زرین کلک در شرق نوشت:
دو، سه روز پیش آقای وزیر آموزش و پرورش اعلام کردند که میخواهند امسال به دانشآموزان عیدی بدهند و آن عیدی این است: حذف «پیک دانشآموز» و نیز تکلیفهای درسی 15 روز نوروز.
نه تنها دانشآموزان؛ بلکه اولیای دانشآموزان هم برای این تصمیم آقای وزیر سپاسگزارند و این اگر تنها خدمت ایشان به وزارتخانه و تبعاتش باشد آن را به حساب «کار نیک» ایشان میگذارند.
اما اگر نیک بنگریم به چند نکته برمیخوریم که جای طرحش همینجاست:
الف: اینکه آقای وزیر وقتی از لفظ «عیدی» استفاده میکنند منتی است که بر میلیونها دانشآموز – ضربدر همه اولیا و اطرافیان آنها - میگذارند که تقریبا میشود تمام ملت ایران؛ در حالی که در دنیای ما و زمان ما این امر جزو ابتداییترین اصول تعلیم و تربیت است؛ که ایشان با تاخیری چنددههای برای بار اول آن را رعایت کردهاند.
تبصره یک: مبدا این محاسبه ابتدای انقلاب به شمار آمده است؛ زیرا جای رسیدگی به سالهای پیش از انقلاب از حوصله این مقاله خارج است.
ب: اگر آقای وزیر چنین اعتباری برای این کارشان قایلند معنایش این است که میدانستهاند و اعتراف دارند که این تکالیف درسی چه تحمیل ثقیل و «ضدکودک/ضدانسان»ی بوده است که در تمام طول این سالها بر شانههای نحیف کودکان ما و خانواده آنها سنگینی میکرده است.
ج: معلوم نیست آقای وزیر از چه موقع به این حقیقت پیبردهاند و دلشان برای کودکان سوخته است؟ از زمانیکه خودشان مدرسهرو بودهاند؟ بعد از رسیدن به وزارت؟ یا در همه سالهایی که مسوولیتی در وزارتخانه داشتهاند؟
اگر بگوییم تا پیش از رسیدن به صندلی وزارت زورشان نمیرسیده که این بازی سخت را حذف کنند دستکم از روزی که قلم وزیر در دست قدرتشان قرار داشته است میتوانستند با یک امضا به این رنج جانکاه دانشآموزان پایان دهند.
چ: ایشان در بخش متمم سخنانشان فرمودهاند: «سال پیش هم میخواستیم این کار را بکنیم؛ اما نشد...». جسارتا خدمت ایشان عرض میکنم که فرق عظیمی هست بین اموری (شاید با مسامحه بتوان گفت سلبی و ایجابی) یعنی اموری که باید طراحی، راهاندازی و اجرا کرد تا اموری که جاری است و فقط باید آن را متوقف کرد؛ آنهم از نوعی که هیچ تبعاتی ندارد.
اگر قرار بود این تکالیف و آن پیک را راهاندازی کنید، صدالبته که ماهها کار میبرد؛ در حالی که برای متوقف کردن آن تنها یک دقیقه وقت و یک امضا کافی است؛ چنانکه در تجربه خودتان به آن رسیدید.