مدتهاست ناامنی و بی ثباتی و خشونت جزئی از زندگی سیاسی مردم لبنان شده است. سالیان طولانی است و مردم نیز به این امر عادت کرده اند. ترور و انفجار اصلا موضوع جدیدی در قاموس حیات لبنانی ها نیست. می تواند در شرق یا غرب کشور، شمال یا جنوب آن به گونه ای متناوب تکرار شود؛ می تواند قربانیان آن روسای جمهور، روسای دولت، وزرا، نمایندگان پارلمان، شخصیت های امنیتی، سیاسی، فرهنگی و رسانه ای، سفرا و حتی علمای دینی باشد. آنگاه که آسایش و آرامش پدید آید نوبت غرش جنگنده های اسرائیلی و شکستن دیوار صوتی است که به ویژه بر اهالی جنوب و بقاع غربی تقریبت به امری عادی تبدیل شده است.
محمد ایرانی: مدتهاست ناامنی و بی ثباتی و خشونت جزئی از زندگی سیاسی مردم لبنان شده است. سالیان طولانی است و مردم نیز به این امر عادت کرده اند. ترور و انفجار اصلا موضوع جدیدی در قاموس حیات لبنانی ها نیست. می تواند در شرق یا غرب کشور، شمال یا جنوب آن به گونه ای متناوب تکرار شود؛ می تواند قربانیان آن روسای جمهور، روسای دولت، وزرا، نمایندگان پارلمان، شخصیت های امنیتی، سیاسی، فرهنگی و رسانه ای، سفرا و حتی علمای دینی باشد. آنگاه که آسایش و آرامش پدید آید نوبت غرش جنگنده های اسرائیلی و شکستن دیوار صوتی است که به ویژه بر اهالی جنوب و بقاع غربی تقریبت به امری عادی تبدیل شده است.
ترور و خشونت حتما با اهداف سیاسی انجام می شود. اغلب گروهها هم علیه یکدیگر از این حربه استفاده می کنند. عامل اساسی آن نیز تقسیم بندی کشور به طائفه گرایی سیاسی است. همین امر موجب دخالت همه کشورها در امور داخلی لبنانی ها می شود. کار تا جایی پیش می رود که مصالح نیروهای خارجی بر داخلی غلبه می کند؛ منافع ملی تابعی از مصلحت دیگری می شود و نیروهای محلی احیانا ابزاری در خدمت منافع بیگانه.اهمیت طائفه فراتر از وطن و میهن و ملیت می رود.
با ترور وسام الحسن، رئیس اداره اطلاعات امنیت داخلی لبنان، ترور بار درگیر گریبان لبنانی ها را گرفت تا عقده های درونی گروههای سیاسی و طائفه ای بار دیگر گشوده شود. بهره بر داری سیاسی از این ترور آغاز می شود. خمیر مایه اتهامات معمولا برگرفته از ذهنیت و جهت گیری سیاسی است و احیانا شتابزده؛ که این البته جزئی از طبیعت افراط و تندروری است.
حامیان مقاومت با عنوان گروه هشت مارس، اسرائیل را عامل ترور، هرج و مرج، رویارویی طائفی و نهایتا جنگ داخلی می دانند، حال آن که حامیان گروه 14 مارس و المستقبل که امروز در صف معارض دولت هستند انگشت اتهام خود را به طرف دشمن دیرینه خود یعنی نظام بشار اسد گرفته اند. آنها خواستار استعفای نجیب میقاتی، نخست وزیر برخاسته از اراده هشت مارس و حامیان سوریه شده اند، در حالی که بخشی از جریان معارضه مشغول برگزاری مراسم تدفین وسام الحسن در میدان شهدای بیروت است، همزمان در فاصله چند صد متری مراسم، برخی دیگر به کاخ نخست وزیری که اتفاقا توسط رفیق حریری، نخست وزیر فقید و دیگر قربانی ترور، حمله برده و البته آنها نیز خواهان برکناری نجیب میقاتی شده اند. غافل از اینکه این بار قضیه متفاوت از گذشته است. تحولات سوریه و فراز و فرود های آن ابعاد منطقه ای و فرامنتطقه ای یافته است. شرایط تغییر دولت در لبنان تابعی از همین تحولات پیرامونی گردیده و عوامل متعددی از جمله توافقات فرالبنانی در آن به صورت جدی دخیل شده اند.
اما در واکنشی متفاوت ولید جنبلاط در همین جبهه ضد سوری، علی رغم اتهام مستقیم وی به شخص بشار اسد به عنوان عامل ترور وسام الحسن، معتقد است همه باید گرد این دولت جمع شودند و بهترین بزرگداشت برای مقتول،حمایت و پشتیبانی از دولت او و دستگاههای امنیتی او برای یافتن عامل اصلی ترور است. آنچه ناظران را به تعجب واداشت، عدم استقبال گسترده مخالفان از مراسم تدفین وسام الحسن بود. حجم شرکت کنندگان اندک و به هم ریختگی برنامه ها و تشریفات رسمی مزید بر علت گردید و این ظن را تقویت نمود که اگرچه همه معارضه اعتقاد راسخ دارند که ترورم وسام الحسن کار سوری هاست ولی در نوع تعامل با وضعیت جدید اختلاف نظر دارند.
عوامل اشاره شده فوق می تواند دلیلی برای این باشد که اراده لازم برای به هم ریختن اوضاع کلی امنیت و نزدیک شدن به یک جنگ طائفی تمام عیار در لبنان نه تنها نزد طرفهای تاثیرگذار خارجی تا این لحظه وجود ندارد بلکه در داخل نیز اجماع لازم نزد جریان معارض دولت وجود ندارد؛ هرچند زمینه ایجاد آن کاملا فراهم است. حضور ارتش در میدان داخلی به عنوان عامل اقتدار و امنیت طی روزهای اخیر و تدابیری که فرمانده آن با رهبران سیاسی و مذهبی برای بازگشت آرامش و جلوگیری از فتنه طائفی و توسعه ناامنی اتخاذ کرده است، قابل اهمیت می باشد.