ترنج

در مورد

طلاق

در فرارو بیشتر بخوانید

۸۶۴ مطلب

  • زن جوان وقتی برگه را دید، چشمانش سیاهی رفت و نفسش بند آمد. قاضی به منشی‌اش اشاره کرد برای او لیوان آبی بیاورند. چند لحظه بعد نیکا جرعه‌ای آب نوشید و گفت:«این برگه مربوط به مهریه من نیست.» سپس نفسی تازه کرد و ادامه داد:«آدم به چه کسی بهتر از همسرش می‌تواند اطمینان کند؟»

  • «مهری هم که دلش نمی‌خواست بنای زندگی‌اش سست و ویران شود، تصمیم گرفت نه زندگی مشترک را ترک و نه تقاضای طلاق کند. او مصمم بود پای زن دوم را از زندگی‌اش قطع کند، پس شراکتش را با همسرش به هم زد و شرکت خودش را پایه‌گذاری کرد. بیشتر اوقاتش را با بچه‌ها سپری و ته دلش آرزو می‌کرد رامین روزی به زندگی مشترکشان بازگردد».

  • بر اساس گزارش نشریه سان انگلیس، جانسون و همسرش که 54 سال دارند، 25 سال با هم زندگی کرده‌اند و 4 فرزند دارند، اما الان در انظار عمومی با هم حضور نمی‌یابند.

  • در سال گذشته، 4 درصد طلاق های ثبت شده مربوط به دختران در سن 28 سالگی بوده است که 81 درصد این زنان از شوهران خود کوچکتر بودند.

  • نامه‌ای کنار جسد زن جوان پیدا شد. نامه‌ای که متهم فراری آن را نوشته بود. مضمون نامه این بود: «خیلی دوستت داشتم تو نباید ازدواج می‌کردی به همین خاطر این کار را انجام دادم. با کفن سفید بیا، منتظرتم.»

  • در سال‌های ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ از ۴/۹ تا ۵/۶ درصد (حدود ۴۰ هزار) از کل ازدواج‌های ثبت شده در کشور نیز در گروه سنی ۱۰ تا ۱۴ ساله قرار دارد. هرچند در این گروه سنی در کنار این آمار باید وجود آمار غیررسمی را نیز در نظر گرفت؛ ازدواج‌های ثبت نشده‌ای که عموماً بین مهاجرین و اتباع غیرایرانی روی می‌دهد.

  • ۱۷ ساله بودم که «ساعد» به خواستگاری ام آمد. او ۲۰ سال از من بزرگ‌تر بود و از همسر قبلی اش دو فرزند داشت، ولی من هیچ علاقه‌ای به او نداشتم با این وجود پدرم با دریافت مقداری پول به عنوان شیر بها مرا پای سفره عقد نشاند. اگر چه چند روز قبل از برگزاری مراسم عقدکنان پدر و مادرم را تهدید کردم دست به خودکشی می‌زنم، اما آن‌ها توجهی نکردند و در نهایت من مجبور شدم زندگی مشترکم را با ساعد آغاز کنم.

  • مسعودی فرید در ادامه به وضعیت طلاق در کشور هم اشاره کرد و از ثبت ۱۷۰ هزار طلاق در کشور طی سال گذشته خبر داد و افزود: آمار سه ماهه امسال کاهش طلاق را در کشور نشان می دهد، اما هنوز قضاوت در این زمینه زود است.

  • «از بچگی با پسرعمویم بزرگ شدم و قرار بود مرد زندگی ام شود که ماجرای خواستگاری مرد ثروتمند پیش آمد که بعد از چند روز تصمیم گرفتم به خاطر خانواده ام پا روی رویاهایم بگذارم، اما پس از ازدواج شب‌ها اشک می‌ریختم و دلتنگ پسرعمویم می‌شدم و از او می‌خواستم که مرا ببخشد تا اینکه جمشید متوجه ماجرا شد و خودش تصمیم به جدایی گرفت».

  • «ارتباط خیابانی تا آن جا پیش رفت که جملات مبتذل و مستهجن برای یکدیگر ارسال می‌کردیم. در همین روز‌ها بود که همسرم متوجه موضوع شد و از دادگاه تقاضای طلاق کرد من هم که نمی‌خواستم زندگی ام را از دست بدهم چند شکایت مانند تقاضای مهریه مطرح کردم، اما او با دسترسی به پیامک‌هایی که برای سعید فرستاده بودم دوباره از من شکایت کرد. حالا هم می‌دانم این نتیجه آتشی است که خودم آن را شعله ور کردم، ولی نمی‌دانم عاقبت دختر ۳ ساله و آینده تاریکم چه خواهد شد».

تبلیغات