ترنج

در مورد

طلاق

در فرارو بیشتر بخوانید

۸۶۴ مطلب

  • مرد جوان از روی صندلی بلند شد و گفت: «این زن اهل زندگی نیست و از فردای عروسی سر ناسازگاری گذاشت. ده جور پرونده علیه من راه انداخته و حالا که نتیجه‌ای نگرفته دادخواست طلاق داده است...» زن حرف همسرش را قطع کرد و گفت: «آقای قاضی، یک زن بیشتر از هر چیزی به حمایت و عشق شوهرش نیاز دارد. اما این مرد بدون اجازه مادرش حتی حق آب خوردن ندارد!» ...

  • شیلا هم به تندی گفت: «تو هم که می‌گفتی همه کاری برای خوشبختی‌ات می‌کنم، چه شد که می‌خواستی جلوی ادامه تحصیلم را بگیری؟ مگر نمی‌گفتی که هیچ کسی در دنیا برایت مهم‌تر از من نیست، پس چرا جرأت نداری به مادرت بگویی دیگر بزرگ شده‌ای؟ تو حتی بلد نیستی مسواک بزنی.» سپس رو به قاضی کرد و ادامه داد:«آقای قاضی، یک روز هم ندیده‌ام مسواک بزند. همیشه جوراب‌هایش بوی بد می‌دهند و مادرش به او یاد نداده که جوراب‌هایش را بشوید...»

  • قناری‌ها بی‌آنکه بدانند دو و برشان چه خبر است، چهچهه می‌زنند و از عمق جان می‌خوانند. شاید فکر می‌کنند در جنگل‌های شرجی جزایر قناری رها هستند و از این درخت به آن درخت می‌پرند و از فرط آزادی آواز سر می‌دهند. توی هر قفس دو میله پلاستیکی قرار دارد که قناری‌ها روی آن می‌ایستند. بیشتر قناری‌ها شبیه به هم هستند؛ زرد و سبز یا ابلق با بدن‌های کشیده و پا‌های بلند که به زور می‌توانند روی نی بایستند.

  • هر وقت با شوهرم حرف می‌زدم او با بی اعتنایی پاسخم را می‌داد و این موضوع بیشتر من را اذیت می‌کرد و طاقتم را طاق کرده بود. نزدیک به سه سال بود که ازدواج کرده بودم، او بازاریاب بود و به خاطر حرفه اش با آدم‌های مختلف سر وکار داشت.

  • رفت و آمد‌های من و سپیده هر روز بیشتر می‌شد به طوری که تبدیل به دو دوست صمیمی شده بودیم و ساعت‌های زیادی را با یکدیگر می‌گذراندیم این اعتماد و صمیمیت تا آن جا پیش رفت که دیگر صندوقچه اسرار و خاطرات گذشته را برای هم بازگو می‌کردیم حتی از ارتباطات قبل از ازدواج نیز با یکدیگر سخن می‌گفتیم تا این که روزی من به اتفاق یکی از بستگانم به کافی شاپ رفتم و از سپیده هم خواستم همراه ما به کافی شاپ بیاید.

  • اما مشکل اصلی حمیرا و شاهرخ نه مهریه بود و نه چک برگشتی. آنها مالک دو مؤسسه ترک اعتیاد و کلینیک زیبایی، آپارتمان لاکچری و ویلا، خودروی خارجی و حساب میلیاردی بودند که در حقیقت اعتیاد به قرص ترامادول، ناامیدی را به زندگی مشترک آنها تزریق کرده بود.

  • ما من فقط با لجبازی می‌خواستم به خانواده‌ام اثبات کنم که نیازی به نصیحت ندارم چرا که آن قدر بزرگ شده ام که خودم دوستانم را انتخاب کنم و خوب و بد را تشخیص بدهم. در میان دوستانم دختری به نام «پریسا» بود که خانواده آشفته‌ای داشت. پدرش آلوده به مواد مخدر بود و مادرش هیچ توجهی به او نداشت.

  • از سال‌های گذشته تعیین سکه طلا به عنوان "مهریه" امری رایج بوده است. مردان زیادی با تعیین تعداد بالای سکه و ناتوانی از پرداخت آن بعد از مطالبه زوج به زندان رفته‌اند و این روز‌ها با نوسانات اقتصادی و مشکلات ناشی از افزایش قیمت طلا از جمله افزایش تعداد زندانیان ناشی از این موضوع، "مهریه" و تلاش برای کاهش مشکلات مربوط به آن را به بحثی داغ تبدیل کرده است.

  • بیماری‌های قلب و عروق، بیماری‌های سرطان و تومور، دستگاه تنفس و عوارض غیر عمدی ۴ علت اصلی فوت اعلام شده است.

  • ساعتی بعد کارآگاهان به سراغ سهیلا رفتند. وی وقتی شنید همسر سابقش چه ادعایی را مطرح کرده است به مأموران گفت: همسر من بیماری روانی دارد به خاطر همین بیماری هم دو سال قبل از او جدا شدم. توهمات ذهنی همسرم باعث شده تا چنین اظهاراتی را بیان کند.

تبلیغات