قتل کودک به دست مرد معتاد از راز زندگی زنی پرده برداشت که برای گذران زندگیاش مجبور به انجام اعمال خلاف اخلاق شده بود.
پسر بچه 2.5 ساله با ضربات مشت و لگد مردی کشتهشد که برای برقراری رابطه با مادر به محل زندگی او رفته بود.
16 مهر سال گذشته خادم امامزادهای در ورامین به ماموران پلیس خبر داد چند زن و مرد بدون داشتن جواز برای دفن جسدی به قبرستان مراجعه کردهاند.
زمانی که ماموران به محل رسیدند متوجه شدند دو زن و یک مرد در حال دفن جسد کودکی هستند که جسم خونآلودش نشان میدهد دچار جراحات عمیقی شدهاست. ماموران بازپرس جنایی را در جریان قرار دادند و به دستور او هر سه متهم بازداشت شدند و جسد کودک نیز به پزشکی قانونی انتقال یافت.
زمانی که پلیس متهمان را مورد بازجویی قرار داد هر کدام از آنها ادعایی را مطرح کردند و در نهایت دچار تناقضگویی شدند و یکی از متهمان به نام بلقیس جزییات قتل ابوالفضل، کودک 2.5 ساله را فاش کرد.
این زن گفت: ابوالفضل پسر من است من عاشق فرزندم بودم اما زندگی تلخ من او را هم بدبخت کرد. من با پدر ابوالفضل چند سال قبل آشنا شدم. هر دو ما معتاد بودیم، به همین خاطر هم خانوادههایمان ما را طرد کردند. اعتیاد شوهرم آنقدر شدید بود که ما نمیتوانستیم خودمان را اداره کنیم. به همین خاطر من مجبور شدم کارهای خلاف بکنم تا خرج مواد شوهرم و غذایمان را دربیاورم. مدتی بعد صاحب فرزندی شدیم که نامش را ابوالفضل گذاشتیم. اعتیاد شوهرم شدیدتر و شدیدتر شد. من هم معتاد بودم اما نه به اندازه او. شوهرم هرچند وقت یکبار ما را ترک میکرد و میرفت. خانهای نداشتم. نمیتوانستم برای بچهام چیزی بخرم، به همین خاطر مجبور بودم تن فروشی کنم البته بیشتر با مردی به نام مجتبی بودم و سعی میکردم تا وقتی که مجبور نشدهام با فرد دیگری نباشم. آن شب هم برای اینکه از مجتبی پولی بگیرم و غذا بخورم با او رابطه برقرار کردم. او نیمهشب به خاطر صدای گریه بچه عصبانی شد و پسرم را زد و باعث مرگ او شد.
بررسیهای پلیس نشان داد بلقیس با زنی به نام رز که او نیز زنی خلافکار است دوست است و آنها با هم در یک گاوداری زندگی میکردند. آنها نیمه شبها مخفیانه وارد گاوداری میشدند تا شب را به صبح برسانند. آن شب نیز با کمک مجتبی وارد گاوداری شدند و بعد از اینکه مجتبی مقدار زیادی شیشه مصرف کرد قصد برقراری ارتباط با بلقیس را داشت که به خاطر گریههای ابوالفضل نتوانست و کودک 2.5 ساله را به قتل رساند.
مجتبی بعد از اعترافات بلقیس به قتل ابوالفضل اقرار کرد و گفت: شیشه کشیدهبودم و تحمل صدا را نداشتم و گریههای ابوالفضل هم خیلی اذیتم میکرد. برای اینکه بتوانم او را آرام کنم سرش داد زدم اما او بیشتر گریه کرد. خیلی عصبی شدم، نمیدانم چرا این کار را کردم، فقط یادم میآید خیلی محکم او را زدم و بعد هم پسرک بیهوش شد. وقتی به خودم آمدم ابوالفضل مردهبود. من نمیخواستم او را بکشم چون دوستش داشتم، بچه بانمکی بود.
مجتبی گفت: وقتی ابوالفضل فوت شد بلقیس خیلی ناراحت بود. او خیلی گریه میکرد، ما نمیدانستیم باید جسد را چه کنیم و با پیشنهاد من و کمک رز جنازه را به قبرستان امامزادهای در آن نزدیکی بردیم و داشتیم زمین را میکندیم تا آن را دفن کنیم که یکباره خادم امامزاده رسید و ما را دید.
او در مورد اینکه چرا جسد را در گاوداری دفن نکردند گفت: صاحب گاوداری ما را دیدهبود و امکان اینکه دستمان روشود زیاد بود، به همین خاطر هم تصمیم گرفتیم در گاوداری کاری نکنیم. اظهارات مجتبی در مورد وارد آوردن یک ضربه به بدن کودک 2.5 ساله درحالی بود که پزشکی قانونی اعلام کرد؛ ابوالفضل هدف ضربات مهلکی قرار گرفتهاست و شکستگی عمیقی در ناحیه پیشانی این کودک وجود دارد که نشاندهنده برخورد جسم سخت به صورت اوست. چشم راست این کودک نیز تخلیه شده و شکستگیهایی در منطقه قدامی قفسه سینه این کودک دیده میشود.
در آخرین مرحله، ماموران پلیس رز، دوست بلقیس را مورد بازجویی قرار دادند. او اتهام خود را قبول کرد و گفت: من در قتل نقشی نداشتم و بعد از قتل وقتی دیدم که دوستم به دردسر افتاده است سعی کردم به او کمک کنم و بههمین دلیل همراه او رفتم که جسد را دفن کند.
بلقیس مادر بیعاطفهای نبود. هرچند گاهی از دست بچه خسته میشد اما این به خاطر بیعلاقگی او نبود. به خاطر این بود که اعتیاد داشت و پولی هم نداشت و پدر بچهاش هم به خاطر اعتیادش از او سوءاستفاده میکرد.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست به اتهام قتل عمد برای مجتبی و معاونت در قتل برای بلقیس و رز و همچنین اشاره به زنای محصنه بلقیس پرونده برای رسیدگی به شعبه 71 دادگاه کیفریاستان تهران فرستاده شد.
قاضی عزیزمحمدی- رییس دادگاه- بعد از مطالعه پرونده به خاطر نواقصی که در مرحله تحقیق در این خصوص وجود داشت پرونده را برای برطرف کردن نواقص به دادسرای ورامین برگرداند و با برطرف شدن این نواقص مجتبی، بلقیس و رز به زودی محاکمه خواهند شد.