مهدی فضائلی، عضو دفتر نشر آثار رهبر انقلاب گفت: مذاکرۀ ایران با آمریکا خیانتی است به کل جهان. افول ابرقدرتی واشنگتن تقریبا مورد اجماع است. آیا اشتیاق نشاندادن به مذاکره در این شرایط، تقویت انگاره دولتمردان آمریکا مبنی بر داشتن دستبرتر نیست؟
مهدی فضائلی در واکنش به مصاحبه اخیر دکتر پزشکیان نوشت: موضوع مذاکره با آمریکا را میشود یکی از قدیمیترین و پرتکرارترین موضوعات در سیاست خارجی کشور در دوران نظام جمهوری اسلامی ایران دانست؛ موضوعی که هرازچندگاهی مانند این ایام داغ میشود.
مهمترین ادعای طرفداران مذاکره با آمریکا، حل مشکلات کشور ازجمله مشکلات اقتصادی و رفع فشارهاست؛ و مهمترین ادعای مخالفان مذاکره با آمریکا این است که نه تنها مذاکره با آمریکا مشکلات کشور از جمله مشکلات اقتصادی را حل نمیکند بلکه بر مشکلات خواهد افزود و موجب ضرر و زیان خواهد شد.
به عبارت دیگر طرفداران مذاکره، تامین منافع ملی را در گرو مذاکره و مخالفان مذاکره، تأمین منافع ملی را در عدم مذاکره میدانند؛ بنابراین اختلاف بین طرفداران و مخالفان مذاکره، اختلافی است اساسی، مهم و مبنایی.
در این سطور، برخی دلایل مغایرت منافع ملی با انجام مذاکره با آمریکا بویژه در شرایط کنونی را به اجمال مرور میکنم.
پیش از پرداختن به دلایل، اشاره کنم این دلایل صرفنظر از نگاه اعتقادی و ایدئولوژیک است که البته خود ایدئولوژی مبنایی است بسیار مهم و اساسی.
نخست؛ یکی از اساسیترین مبانی انقلاب و نظام اسلامی که البته هر نظام مستقلی نیز آنرا میپسندد و تأیید میکند، " ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن است"؛ این مبنا با شعار و مطالبه اساسی مردم در ابتدای پیروزی انقلاب یعنی " استقلال" نیز انطباق کامل دارد.
با این مبنا نمیتوان با نظام و کشوری که مبنایش برخورد استکباری و ظالمانه است تعامل داشت و بتوان بدون زیربار ظلم رفتن مذاکره به معنای داد وستد عادلانه انجام داد.
اثبات خوی زیادهخواهانه، ظالمانه و استکباری آمریکا نیازی به مطالعات عمیق و تاریخی ندارد کافیست همین امروز سرمان را بالا بگیریم و چشمانمان را بازکنیم و ادعاهای آمریکا حتی نسبت به کانادا، کانال پاناما و سرزمین گرینلند را ببینیم!
دوم، ملاک تجربه در هر کار بویژه کارهای خطیر، ملاک مهمی است و عُقلا به هیچ وجه از آن صرف نظر نمیکنند.
از تجربه پیش از انقلاب اسلامی و تجارب ملل دیگر که بگذریم، تجارب متعدد خودمان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تعامل و مذاکره با آمریکا، هیچ تجربه مثبت و امیدبخشی را در اختیار ما نمیگذارد؛ از مذاکره برای آزادی گروگانهای لانه جاسوسی آمریکا گرفته تا مذاکرات برجام. نتیجه تمام این مذاکرات، تقویت بیاعتمادی به آمریکا و اثبات مفید نبودن یا زیانبار بودن مذاکره با آمریکاست لذا به قول جناب حافظ: من جرب المجرب حلت بهالندامه
سوم؛ یکی از دلایل موافقان مذاکره با آمریکا که البته ممکن است به آن تصریح نکنند، اما با اندکی توجه میتوان آنرا مشاهده کرد، مرعوب هیمنه و ابهت آمریکا بودن است. در نگاه این افراد، آمریکا همچنان صاحب هژمونی و توانمند برای هر اعمال نظری است حال آنکه واضح و آشکار است که آمریکای امروز، آمریکای قرن بیستم نیست و افول ابرقدرتی آن تقریبا مورد اجماع است.
خطاهای محاسباتی متعدد در مواجهه با ایران عزیز و شکست در طرحهای براندازی نظام جمهوری اسلامی، عدم دستیابیها به اهداف در تحولات دو دهه اخیر در عراق، افغانستان، یمن و ناکامیهای متعدد در به نتیجه رساندن طرحهای خود برای تحکیم رژیم صهیونیستی از جمله مواردی است که هژمونی آمریکا را با چالشهای جدی روبهرو ساخته و تحلیلگران راهبردی در سطح جهان را به این نتیجه رسانده که مقابله با آمریکا و شکست این کشور ممکن است.
همینجا تصریح کنم که مذاکره جمهوری اسلامی ایران با آمریکا نقش بسیار مهمی در احیای هژمونی آمریکا خواهد داشت و این خیانتی است به کل جهان!
چهارمین دلیل، مشاهده وضعیت کشورهای متعددی است که با آمریکا ارتباط سیاسی نزدیک و همراهانه داشته یا دارند، اما مشکلات گوناگون آنها از جمله اقتصادی حل نشده و مردمشان همچنان با فقر و تنگناهای معیشتی دست به گریبان هستند. ایران دوران پهلوی، مصر، عراق، اردن، افغانستان و دهها کشور ریز و درشت دیگر در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی مصداق این مسأله هستند؛ بنابراین تصور اینکه با فشردن دست آمریکا و زدن لبخند به آنها مشکلات یکباره رنگ میبازد، تصوری تخیلی و غیرواقعی است.
هزینههای سازش و بهای پرداخته شده از سوی کشورهایی نظیر برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس برای آراستن ظاهر خود خیلی آشکار نیست ولی عدم استقلال سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اسیر سیاستهای آمریکا بودن در آنها اظهرمنالشمس است و کافی است به پایگاههای نظامی آمریکا در این کشورها نگاه بیندازیم.
پنجم، ویژگی مقطعی است که امروز در آن قرار داریم
با آنچه در سوریه اتفاق افتاد، آمریکا خود را در شرایط برتر و ایران را ضعیف میپندارد و این مصادف شده است با آغاز ریاستجمهوری فردی با ویژگیهای ترامپ!
آیا اشتیاق نشان دادن به مذاکره در این شرایط، تقویت انگاره دولتمردان آمریکا مبنی بر داشتن دستبرتر نیست؟ آیا هر فردی در سمت آمریکا چه برسد به ترامپ که گفته میشود تاجر است، در چنین شرایطی بدنبال امتیاز گرفتن که نه حتی باجگیری نیست؟ آیا در چنین صحنهای میشود منافع ملی ایران عزیز را تأمین کرد؟ آیا با احساسی که آمریکا امروز نسبت به خود و ما دارد و ولعی که برخی برای مذاکره ابراز میکنند، آمریکا حاضر است امتیاز ارزشمند و موثر در حل مشکلات به ایران بدهد؟ زهی خیال باطل!
پایان بخش سخن اینکه، ما خوب میدانیم رودرو شدن با آمریکا حتما هزینههایی دارد، اما این راهم میدانیم که مذاکره با آمریکا، بعد از چهل و شش سال ایستادگی عزتمندانه، بویژه در این شرایط و با برخورداری آمریکا از توان پروپاگاندا نه تنها ارزنی از مشکلات مارا حل نخواهد کرد بلکه همه داشتههای مارا نیز برباد خواهد داد و مصداق اتم و اکمل خسارت محض خواهد شد؛ بنابراین با ضرس قاطع و با صدای بلند میگوییم مذاکره با آمریکا تأمین کننده منافع ملی ما نیست و هرگاه به شرایطی دست یابیم که منافع ملی ما با مذاکره تأمین بشود قطعا هیچ خردمند و دلسوزی از آن چشمپوشی نخواهد کرد.