هرچند قانون برنامه هفتم از سوم مرداد ۱۴۰۳ لازمالاجرا شده و مهلت سه ماهه صداوسیما برای تدوین آییننامه حق پخش تلویزیونی به منظور تصویب هیات وزیران - بر مبنای ماده ۷۸ قانون برنامه هفتم - در سوم آبان ۱۴۰۳ به پایان رسیده، اما هنوز این ارگان که دلیل اصلی ضعف فوتبال ایران هم هست نسبت به اجرای این قانون عکس العملی از خود نشان نداده و عملا فراتر از قانون طی طریق میکند.
فشار در حال افزایش است، گذشت آن دورانی که مدیران یا کارشناسان روی خط تلویزیونی میآمدند و به آنها گفته میشد در مورد حق پخش حرفی نزنند، امروز رسانههای تصویری هوشمند رسمی و غیر رسمی دوباره گوی سبقت را از تلویزیون ربوده اند و بیشتر از صداوسیما دیده میشوند و آنها کار خودشان را انجام میدهند. در واقع جنگ باشگاهها و فدراسیون فوتبال با صداوسیما مغلوبه شده و راهی جز ممنوعالورود کردن دوربینهای صداوسیما باقی نمانده است و به نظر میرسد باید مجبور به اجرای قانون سوم مرداد شود وگرنه همچنان در کوچه علی چپ قدم خواهد زد.
طبق آمار فیفا برخی از کشورها تا هفتاد درصد درآمدشان از حق پخش تلویزیونی است، اما صداوسیما هنوز به سبک قبل از چرخش اطلاعات، مدیران باشگاهها را مینشاند و به دلیل درآمد کم آنها را توبیخ میکند در حالی که خودش عامل اصلی کمبود بودجه باشگاههاست.
حرفهای کفاشیان و مذاکره با شبکه الجزیره به جای خود در آن روزها شاید برای صداوسیما سودآوری داشت، اما امروز با تصویب قانون جدید مجلس، صداوسیما نمیتواند حقوق دهها هزار کارمند بیکار و کم کار خود را از استقلال و پرسپولیس و تیم ملی به دست آورد و باید راهی نو در اندازد.
نکته بد ماجرا، اما این است که باز هم خبری از مذاکره مستقیم با خود باشگاهها نیست و دوباره دایههایی به نام فدراسیون و سازمان لیگ پریدهاند وسط برای مذاکره از جانب باشگاهها! اینجا جایی است که باید مدیران باشگاههایی را که اتفاقا خصوصی شدهاند را زیر انتقاد برد. آنها دیگر دولتی نیستند که کوتاه بیایند و سهم باشگاه خود را به دیگران دو دستی تقدیم کنند.
منبع: فرهیختگان