چند باری به همسرم گفتم مقصود کاری کرده است؟ زنم طفره رفت و جواب نداد. من که واقعیت را میدانستم و از قبل فهمیده بودم که مقصود چطور آدمی است، به ایران آمدم و به خانه سعید رفتم. گفتم با مقصود قهرم. بیا با هم سراغش برویم، میخواهم آشتی کنم. وقتی به محل کار مقصود رسیدیم به سعید گفتم تو در بزن. اگر ببیند من پشت در هستم باز نمیکند. همینکه سعید در زد و مقصود هم در را باز کرد، من با چاقو حمله کردم و مقصود را زدم.
مردی که پسرعمویش را کشت، چون فکر میکرد به همسرش تجاوز کرده است، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت و پرونده به مرحله صدور رأی رسید.
به گزارش اعتمادآنلاین، متهم که با همدستی یک فرد دیگر مرتکب این قتل شده است گفت، همدستش در جریان قتل نبود و تصور میکرد میخواهد مجلس آشتیکنان برپا کند.
یک سال قبل به پلیس گزارش رسید مردی به نام مقصود در یک ساختمان نیمهکاره جانش را از دست داده است. برادر مقتول به نام قیصر به پلیس گفت برادرش با ضربات چاقوی پسرعمویش به قتل رسیده است.
در حالی که پلیس به دنبال متهم به نام سبحان بود، او و دوستش، سعید، بازداشت شدند.
سعید مدعی شد چیزی درباره قتل نمیدانست. با این حال و با توجه به مدارک به دست آمده، سبحان به قتل و دوستش سعید به معاونت در قتل متهم شد.
با صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی بعد از اینکه اولیای دم شکایت خود را مطرح کردند، متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت. سبحان گفت: مدتی بود که متوجه تغییر رفتار همسرم شده بودم. او به طور مرتب تلفن همراهش در دستش بود و با وحشت زیادی رفتار میکرد. این اتفاق از وقتی افتاد که مقصود پسرعمویم به ایران آمد. ما در افغانستان زندگی میکردیم.
چند باری به همسرم گفتم مقصود کاری کرده است؟ زنم طفره رفت و جواب نداد. من که واقعیت را میدانستم و از قبل فهمیده بودم که مقصود چطور آدمی است، به ایران آمدم و به خانه سعید رفتم. گفتم با مقصود قهرم. بیا با هم سراغش برویم، میخواهم آشتی کنم. وقتی به محل کار مقصود رسیدیم به سعید گفتم تو در بزن. اگر ببیند من پشت در هستم باز نمیکند. همینکه سعید در زد و مقصود هم در را باز کرد، من با چاقو حمله کردم و مقصود را زدم.
متهم درباره اینکه از کجا مطمئن است که مقصود همسرش را اذیت کرده، گفت: وقتی از افغانستان به ایران آمدم به زنم زنگ زدم و گفتم اگر واقعیت را نگویی طلاقت میدهم و رسوا میشوی. او هم گفت که مقصود به او تجاوز کرده و فیلم گرفته و اخاذی میکند. چون مقصود سابقه این کار را داشت، تصمیم گرفتم انتقام بگیرم و حرف زنم را قبول کردم.
سپس نوبت به سعید رسید. او گفت: من این اتهام را قبول ندارم. چون اصلاً در جریان نبودم چه شده است. سبحان به من گفت میخواهد با مقصود آشتی کند و من فکر میکردم واسطه یک آشتیکنان هستم. خودم از اتفاقی که افتاد شوکه شدم و بعد از قتل به سبحان گفتم اگر برای ناموس این کار را کردی، خودت را به پلیس معرفی کن. من در قتل هیچ نقشی نداشتم.
بعد از پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.