![پیشنهادات آخر هفته فرارو؛ از سریال تاسیان تا سریال افسانه مین جی پیشنهادات آخر هفته فرارو؛ از سریال تاسیان تا سریال افسانه مین جی](https://cdn.fararu.com/files/fa/news/1403/11/24/2439062_792.jpg)
سریال حشاشین که در این ایام بدلیل موضوع بدیع و مهارت فنی سازندگان آن بینندگان بسیار یافته، ظاهرا بر مبنای روایتی از زندگی حسن صباح ساخته شده که دیدگاه سیاسی مصری بر ان بار شده است. شاید بهمین دلیل و بار سیاسی ان نمیتوان انرا صرفا یک سریال تاریخی دانست اگرچه موارد مهمی از تاریخ زندگی حسن صباح ونهضت انرا مورد توجه قرار داده و در بر میگیرد.
زاهدی موحد؛* این سریال علیرغم نقاط ضعف و قوت ان توانسته است راهی بسوی گوشهای مهم از تاریخ ایران بگشاید والبتهای کاش این راه با روایت ودیدگاهی ایرانی پیموده میشد.
تاکید بر دیدگاه سیاسی مصری از ان جهت در نقد این سریال ضروری مینماید که دیدگاه مذکور تاثیر مهمی بر دریافت تاریخی ما از سریال حشاشین داشته و میتواند بر نگاه بیطرفانه به نهضت حسن صباح سایه افکند.
متاسفانه شروع سریال حشاشین با روایتی تخیلی از کودکی وی وهمپیمانی ناگزیرش با نمادی شیطانی و شرور اغاز میشود که بر اساس آن حسن در کودکی در مقابل نجات جانش روحش را برای همیشه در اختیار وی قرار میدهد. این مسلما داستانی بی پایه و اساس است که اگر تنها ترفندی روایی برای جذابیت داستان بود شاید قابل قبول مینمود، اما همین داستان بی پایه در جای جای سریال به عنوان توجیهی برای اقدامات صباح و حتی موفقیتهای وی استفاده میشود و این بیننده را از دلایل واقعی حوادث تاریخی و روند ان دور و منحرف مینماید.
البته تمسک به این افسانه پردازی که با دیگرنقاط قوت فیلمنامه در تضاد است بی دلیل بنظر نمیرسد. کارگردان نیازمند آن است که موفقیتهای صباح و نیز نفوذ نهضت وی درمیان مردم و نیز توان مقاومتش در مقابل حکومت قدرتمند سلجوقی را توجیه نماید بدون انکه به ریشه و عامل ملی گرایانه این موفقیت اشاره کند و بهمین دلیل ناچارمتمسک به افسانه سرایی و انتساب سحر و جادو و همپیمانی با قوای شیطانی میشود که بهیچ وجه متناسب با دیگر اجزای واقع گرایانه در روایت صباح نیست.
البته بعضا دیگر روایتهای تاریخی از نهضت حشاشین نیز فارغ از افسانه سرایی یا غلو در مواردی، چون انگیزههای فداییان اسماعیلی (همچون باغهای بهشت خیالی) نبوده که ناشی از عدم درک صحیح از انگیزههای اصلی فداییان و غیر قابل باور دانستن حرکت انتحاری ایشان (بدون ایجاد زمینهای افسانه ای) میباشد. ظاهرا برای برخی مورخین باورپذیر نبوده که فداییان با رضایت خود حیاتشان را قربانی عقیده کنند مگر انکه چاشنی مواد تخدیر کننده و رویای زمینی بهشت بدین کارشان وادار نماید که این البته متناقض با مواردی نه تنها در تاریخ بلکه در جهان کنونی است که کمابیش شاهد ان بوده و هستیم.
در حقیقت انچه این دسته از مورخین و نیز راویان مصری حشاشین نمیبینند و یا نمیخواهند مورد توجه قرار دهند انگیزههای ملی و مذهبی نهضت حشاشین است که البته از سوی حسن صباح بخوبی و با موفقیت مورد بهره برداری قرار گرفته است.
سحر وجادوی حسن صباح نه در همپیمانی افسانه پردازانه وی با قوای شر و تاریکی بلکه در شناخت وی ازمحیط و روزگار خود و ایجاد تلفیقی از انگیزههای مذهبی و ملی برای قیام ونیز قدرت ایجاد سازمانی قدرتمند برای اجرای منویاتش بود والبته شکی نیست که همین تلفیق به تحکیم پایههای قدرت وی نیز کمک میکرد.
در یک تحلیل تاریخی میتوان گفت گه بر مبنای شواهد موجود حسن صباح بر مبنای هوش واستعداد ذاتی موفق شد حضور خود در یک برهه تاریک وتلخ ایران را مبدل به پتانسیلی برای تغییر نماید. تغییری که صرف نظر از نقاط ضعف و قوت و خوب و بد آن توانست تاثیری پابرجا نه تنها بر ایران بلکه فراتر از مرزهای ان و نیز بر عقاید مردمان بعد از خود داشته باشد.
حسن صباح در دوران سختی از تاریخ ایران پا به عرصه حیات نهاد دورانی که با تلاش مردم ایران برای جدایی از حکومت عباسی و مقابله همزمان با حاکمان ترک سلجوقی همزمان بود.
دراین میان گروهی حمایت از حکومت سلجوقی را راهی برای استقلال ایران از حکومت عباسی میدانستند که شاید نظام الملک نمونه بارز این تفکر باشد. بنظر میرسد پایه اصلی این تفکر بر ان بود که مقابله با حکومت عباسیان و خروج از یوغ ایشان نیاز به نیرویی منسجم و کارازموده دارد که با احوال پریشان ایران و ایرانی در ان روزگار متناسب نیست و بروز گاه بگاه قدرتهای محلی و ملی و زوال زودهنگامشان را نشانی ازآن میدانست.
شاید بهمین دلیل و با همین انگیزه بود که مردان مقتدر و اندیشمندی، چون نظام المک و اشخاصی همسو با او در پی آن شدند که در سایه سلجوقیان و تحت حکومت ایشان دو اقدام اساسی را دنبال نمایند اول ایجاد یک حکومت متمرکز و قوی و مستقل در سراسر ایران و خروج از دایره خلافت و دوم ایجاد نهادهای بزرگ ملی همچون مدارس نظامیه و دیوان گسترده اداری برای ایجاد نظم و یکپارچگی در کشور که این هردو ضرورتی ناگزیر برای حرکت بسوی احیای قدرت و تمدن ایرانی بود که تحت سلطه سلجوقی انجام میشد
البته پس زمینه تفکر کسانی، چون نظام الملک در دل تاریخ نهان است و راز چنین دیدگاهی هیچگاه نمیتوانست تحت حاکمیتی، چون سلاجقه بر زبان کسی جاری شود ویا بروزی علنی یابد، اما روشها واقدامات ایشان نماد بارزی است که تاریخ میتواند بر مبنای شواهد خود در مورد ان قضاوت نماید.
اینک، اما سخن از نظام الملک و تفکر وی نیست و اشاره به تفکر وی تنها در جهت تبیین تفکر دیگری است که ظاهرا در تقابل با ان، اما شاید به موازات ان (در هدف) باشد. شیوه و سیره حسن صباح نشان میدهد که او هم در پی هدفی مشابه، اما با شیوه و رفتاری کاملا متفاوت بود.
بنظر میرسد که حسن چاره کار ایران وایرانیان را نه زیرسلطه سلجوقیان وتقویت و پذیرش ایشان برای رهایی از حکومت عباسی بلکه مقابله همزمان با هر دو با استفاده از ابزار جنگ نامتقارن واستفاده همزمان از اختلافات ایشان برای ضربه زدن به ایشان میدید و برای اینکار از شیوههایی بدیع و نبوغ آمیزی استفاده میکرد. بنظر میرسد که بهمین دلیل حسن پیوستن به اسماعیلیه وارتباط با حکومت فاطمیون را اگاهانه و هوشیارانه برای رسیدن به اهداف سیاسی خود انتخاب کرد علیرغم انکه در خانوادهای دوازده امامی و مذهبی متولد شده بود. صباح برای اغاز نهضت خود نیاز به افراد و نیز پشتیبانی مالی ولجستیک داشت که انرا تنها میتوانست از رقیب اصلی عباسیون و سلاجقه یعنی حکومت فاطمیون دریافت کند.
علاوه براین شیوه رمزالود فاطمیون و نحوه اتصال با هوادارانشان در نقاط مختلف جهان اسلام این فرصت طلایی را برای حسن صباح فراهم میاورد که بتواند قدرت نامرئی خود را در ایران ایجاد نموده وگسترش دهد.
اما این چه تفاوتی با پذیرش سلطه سلجوقیان داشت؟ نکته مهم در این بود که فاطمیون فاصله جغرافیایی زیادی با ایران داشتند که اعمال مستقیم قدرت در ایران را با وجود رقبای مهمی، چون سلاجقه و عباسیون برایشان ناممکن میساخت واعمال نفوذ ایشان در سرزمینهای فارس را تنها با واسطه و از طریق شبکههای مخفی ممکن میساخت که این دقیقا همان نیاز جاه طلبانه و احتمالا ملی گرایانه صباح بود.
بنظر میرسد رفتارها و سیره سالهای بعدی زندگی صباح گواه این مطلب باشد که صباح بیش از انکه به ایدئولوژی فاطمیون نیاز داشته باشد به شبکه ایشان در ایران نیاز داشت والبته برای رسیدن به هدف و دسترسی به این شبکه اماده بود که مراحل ترقی را در میان اسماعیلیه طی کرده وبا تایید حکومت فاطمی مصر به مقام داعی ارتقا یابد. شاید مهمترین دلیل برای این مدعا این باشد که حسن علیرغم هوش ذاتی خود در سیاست در دعوای نزار و برادر قدرتمندش طرف ضعیف را انتخاب کرد تا با استفاده از خون نزار بتواند بر شبکه هواداران فاطمی در ایران سلطه یابد و در عین حال ناچار به تبعیت از دستورات دولت فاطمی نباشد. درحقیقت سفر به مصر چندین ارمغان مهم برای صباح داشت. گرفتن عنوان داعی از امام فاطمی که امکان سلطه بر شبکه فاطمیون ایران را فراهم میکرد و در عین حال حمایت از نزار وایجاد امکان برای مقابله با امام بعدی فاطمیون در مصر که امکان استقلال عمل را برای صباح فراهم مینمود.
حسن نیاز داشت که پیروانش تنها مخلص و وفادار به شخص وی باشند و ابداع وی در خلق وجود ارتباط معنوی با نزار کشته شده و قطع ارتباط با جانشین رسمی فاطمیون این امکان را بخوبی پدید میاورد که جاه طلبی شخصی او را ارضاء نماید و مهمتر از ان امکان دسترسی به اهداف بلند وی را در دراز مدت فراهم نماید. وقایع بعدی نشان میدهد که صباح بخوبی در ایجاد این معادله موفق شد بگونهای که توانست در مدتی نسبتا کوتاه شبکه اسماعیلیه در ایران را مطیع خود سازد. علاوه بر ان صباح با تعریف اهداف ملی و مردمی برای نهضت خود از جمله مبارزه با سلاجقه و حکام ستمگر محلی و نیز مبارزه همزمان با خلیفه ضعیف عباسی و دین درباری بسرعت بر پیروان خود بیافزاید و انگیزههای ملی و مذهبی و عدالتخواهانه را برای ارتقای نهضتش بخوبی و هوشمندانه پوشش دهد.
البته شاید حسن در مورد اسماعیلیه به جنبهای دیگر نیز توجه داشت که دلیل آن را بعدها در هنگام قدرتش در میابیم. صباح میدانست که توان رویارویی مستقیم نظامی با سلاجقه یا عباسیان و خصوصا با هردو از توانش ولو با جمع آوردن پیروان فراوان خارج است و بهمین دلیل استراتژی حود را بر مبنای جنگی نامتقارن با تکیه بر قدرت ترور سازمان یافته طراحی نمود که بنظر میرسد تا ان روزگار بی نظیر یا کم نظیر بوده است.
طراحی تسخیر قلاع در نقاط مختلف و تاثیر گذاری از طریق فداییان سازمان یافته بر حکومتهای محلی اطراف این قلعهها حاکی از هوش و نبوغ خارق العاده صباح بود که او را قادر ساخت بر با تعدادی نسبتا اندک به تناسب قوای عظیم سلجوقی به مدتی طولانی بر تصمیمات حکام محلی و حتی حکومت مرکزی سلجوقی تاثیر گذارده و اعمال نفوذ نماید همانطور که کارگردان سریال بخوبی ان را در صحنه تهدید سلطان سنجر با گذاشتن خنجر زیر بالش وی بنمایش درآورده که در این فقره صباح تهدید را هوشمندانه جایگزین ترور برای اعمال نفوذ و قدرتش مینماید.
احتمالا مشکل حسن در اتخاذ این استراتژی مخالفت فقه شیعه جعفری با مقوله ترور خصوصا شکل سازمان یافته ترور و ارعاب جمعی بوده (که ذکر دلایل ان در این مقال نمیگنجد) و ممکن است که بگوییم یکی از دلایل گرایش حسن به اسماعیلیه و نیاز به شبکه مخفی آن از همین نیاز وی سرچشمه گرفته که بعدها در استراتژی وی نمود میابد.
همانطور که سریال حشاشین بخوبی نشان داده است حسن در اغاز کار به تحکیم قدرت خود و تثبیت ان درالموت پرداخت که در منطقهای صعب العبورقرارداشت و همواره معضلی برای اشغالگران ایران و پناهگاهی برای مبارزه با ایشان بود. شرایط اجتماعی و تاریخی به صباح امکان ایجاد حکومتی رسمی درون مرزهای تحت حاکمیت سلجوقی را نمیداد، اما وی هوشمندانه یاران خود را برای تسلط بر قلعههای مهم در جای جای ایران تربیت نموده و مامور ساخت و اینکار را بتدریج و با پنهانکاری شدید و با صبر و استقامت فراوان پیش برد.
حسن برای اقداماتش نه بر پیروان فراوان که بر پیروان ثابت قدم واستوار تکیه داشت، بنابراین برنامهای دقیق و منظم وهماهنگ برای تربیت فداییان از جنبههای مختلف عقیدتی سیاسی و نظامی به اجرا دراورد. این برنامه که به گواهی منابع تاریخی در قلعههای مختلف و بصورت هماهنگ اجرا میشد فداییانی را پرورش میداد که اماده بذل جان خود به فرمان فرماندهان خود در جای جای ایران بودند و این با روایت بهشت خیالی الموت انگونه ذکر شده تناقض دارد.
البته تحلیل تاریخی نهضت حشاشین و زندگی صباح نیازمند پژوهشی بسیار وسیعتر ومفصلتر از این است، اما در حد نقد سریال و بنابر آنچه ذکر شد و دیگر شواهد تاریخی شاید تحلیل منصفانهتر این است که حسن با هوش ونبوغ ذاتی خود ونیز کاریزمای شخصی بسیار قوی توانست با ادغام عقایدی ازفاطمیون و اسماعیلیه در ملی گرایی ایرانی مخالف با سلطه سلجوقی وعباسی و ظلم ستیزی اقشاری از مردم ایران، سازمانی وسیع برای مبارزهای نامتقارن با حکام خشن و ظالم سلجوقی پدید اورد هرچند که در این میان نمیتوان اهداف جاه طلبانه شخصی وی را نیز انکار نمود.
دیگر آنکه نهضت حشاشین را علیرغم کژی و کاستیهای آن میتوان در زمره جنبشهای آزادیبخشی دانست که بر علیه اشغال ایران و در جهت ایجاد دولتی ایرانی در سراسر ایران تلاش نمود، اگرچه برای رسیدن به هدف خود به ترور سازمان یافته نیز در کنار سایر شیوهها متوسل شد و اگر چه در رسیدن به هدف نهایی خود ناکام ماند، اما در کنار سایر جنبشهای ایرانی در طی قرنهای متوالی توانست به پایه ریزی وحدت مجدد ایران در سایه یک دولت ایرانی کمک کند بگونهای که اثرات آنرا چه بلحاظ عقیدتی وچه سیاسی قرنها بعد در شکل گیری دولت صفوی میتوان مشاهده نمود.
در این مورد شاید بتوان اینگونه اندیشید که تفکرات اصلاح از درون امثال نظام الملک و جنبشهای مبارز ی، چون حشاشین دو پایه مهم بودند که علیرغم تقابل ظاهری خود در نهایت پایههای بازگشت اقتدار ایران را قرنها پس از فروپاشی آن فراهم نمودند و این یقینا همان چیزی است که خوشایند بعضی از دیدگاههای غیر ایرانی نبوده و بناچار نادیده گرفته میشود.
کارشناس تاریخ و روابط بین الملل*