روزنامه شرق نوشت: فوتبال ایران روزهای تکراری و بدون افتخاری را تجربه میکند؛ نه تیم ملی بزرگسالانش توانسته به ناکامیهای نیمقرن اخیر در آسیا پایان دهد و نه حتی تیمهای پایه با وجود سردادن شعارهای دهانپرکن، گامی امیدوارکننده رو به جلو برداشتهاند. اگر هم دراینبین استثنائی رقم خورده، شبیه به جرقهای گذرا بوده است.
بدیهی است که در چنین شرایطی، آنهم وقتی برای دههها، اتفاق درخوری رقم نمیخورد، نگاهها معطوف به مدیریت ضعیف است و باید صندلی اصلی را نشانه رفت. البته وقتی درباره فوتبال در ایران صحبت میشود، نمیشود دیگر پارامترهای غیرفوتبالی و غیرورزشی را هم نادیده گرفت. برای مثال تحریمهای سیاسی اعمالشده بر ایران، اثرش را روی فوتبال هم گذاشته یا اینکه اغلب دخالت نهادهای بیرونی در امر مدیریت این رشته هم مزید بر علت شده است.
حالا با مرور گذرا بر سالهای اخیر، میتوان وضعیت تیم فوتبال امید را زیر ذرهبین برد که مثل تیم بزرگسالان، چهبسا بدتر از آن، هیچ توفیقی به دست نیاورده است. مهمترین اتفاقی که این تیم میتوانست رقم بزند؛ ولی در انجامش ناتوان نشان داد، صعود به بازیهای المپیک است که چه نسل کنونی و چه نسلهای قبلی، دستکم در چند دهه اخیر موفق به انجامش نشدهاند. البته وقتی صحبت از تیمهای پایه میشود، هدفگذاری اصلی معرفی ستارههای آیندهدار است که در این زمینه دستیابی کاملی انجام نشده است.
شاید همین بخش از فوتبال ایران نیازمند توجه وافر است؛ ولی این مهم چندان برای مدیریت فوتبال ایران درجه بالایی ندارد. اوج کاری که برای تیمهای پایه- اینجا منظور تیم امید است- انجام شده، مطرحکردن اسامی دهانپرکن و جذاب بهعنوان سرمربی است؛ ولی خروجیاش استفاده از مربیان درجه دو است که مطابق با انتظار، نتیجهای غیر از شکست هم حاصل نمیشود. برای مثال، این روزها درست در سناریویی مشابه، عنوان شده که فدراسیون فوتبال ایران در پی مذاکره با یحیی گلمحمدی، سرمربی سابق و پرافتخار پرسپولیس است تا او را بهعنوان سرمربی تیم امید معرفی کند. اگرچه خدمت بهعنوان سرمربی تیمهایی که عنوان ملی را یدک میکشند، حتی در ردههای پایه وظیفهای مقدس است؛ ولی واضح است که مطرحکردن نام یحیی در این مقطع، به غیر از دادن آدرس غلط، هدفی ندارد.
یحیی تا نیمفصلِ فصل جاری، هدایت باشگاه پرسپولیس را برعهده داشت و پس از آنکه پی برد قرار نیست قراردادش تمدید شود، تصمیم گرفت به ماجراجوییاش در یکی از بزرگترین باشگاههای ایران پایان دهد؛ آنهم با ثبت رکوردی خارقالعاده که چشمبسته این مربی را تبدیل به بهترین مربی ایران کرده بود. گلمحمدی در قریب به چهار سال فعالیتش بهعنوان سرمربی پرسپولیس شش جام در سه لیگ مختلف به دست آورد که سه قهرمانی در لیگ برتر، گل سرسبد آنها بود. دو قهرمانی در سوپرکاپ و البته یک قهرمانی در جام حذفی هم، کارنامه یحیی در دومین مقطع حضورش در پرسپولیس بهعنوان سرمربی را بست.
یحیی با همین آمار، پس از امیر قلعهنویی که پنج قهرمانی در لیگ برتر ایران دارد، دومین مربی ایرانی پرافتخار لیگ برتر ایران است؛ ولی تفاوت عمدهای که با امیر قلعهنویی داشت و دارد، این است که قهرمانیهایش مربوط به همین سالهای اخیر است. برخلاف امیر قلعهنویی که از سال ۱۳۹۲ به این طرف جامی در لیگ به دست نیاورده، یحیی مربی مدرن و بهروزی نشان داده و گوی سبقت را از دیگر مربیان ایرانی ربوده است. شاید مرور همین دستاورد است که فدراسیون فوتبال را بهطور ظاهری هم که شده، برآن داشته تا این مربی را پای میز مذاکره بنشاند؛ ولی بررسی اتفاقاتی که برای یحیی در سال گذشته رخ داد، نشان میدهد که دوگانگی بزرگی رقم خورده است. در واقع سؤال اصلی این است که یحیی، مربیای که تا چند ماه اخیر اسمش در فهرست ممنوعه قرار داشته، چطور یکباره تبدیل به گزینه جذاب فدراسیون فوتبال میشود؟
برای تشریح بیشتر مطلب کافی است به انتخاب سرمربی جدید تیم ملی فوتبال ایران پس از کارلوس کیروش برگشت. فدراسیون در آن برهه تأکید زیادی به استفاده از مربی ایرانی در تیم ملی داشت و بسیاری از یحیی بهعنوان محقترین گزینه دراینبین صحبت میکردند؛ اما در کمال ناباوری در بین گزینههای ایرانی فدراسیون فوتبال، هیچ اسمی از یحیی دیده نشد! به غیر از یحیی، اسم علی دایی که پیشازآن همواره گزینه هدایت تیم ملی قلمداد میشد، هم نبود تا مشخص شود مسئله، موضوعی فراتر از فوتبال است.
مرور گزینههای ایرانی وقت فدراسیون فوتبال، اجحاف در حق یحیی را پررنگتر هم جلوه میدهد. امیر قلعهنویی، جواد نکونام، فرهاد مجیدی، حسین فرکی، حمید مطهری، مهدی تارتار و ساکت الهامی نامهایی بودند که از آنها بهعنوان گزینههای هدایت تیم ملی یاد میشد؛ گزینههایی که مشخصا هیچکدام از آنها به لحاظ دستاورد و بهروزبودن، نمیتوانستند جای یحیی را بگیرند. باوجوداین، گویا فعالیت یحیی و علی دایی در شبکههای مجازی در طول اتفاقات سال گذشته، اسم این دو نفر را در فهرست ممنوعه گنجاند تا سرانجام پس از کشوقوسی، امیر قلعهنویی هدایت تیم ملی را برعهده بگیرد.
واضح است که اگر قرار به رعایت انصاف برای انتخاب بهترین گزینه ایرانی برای تیم ملی بزرگسالان بود، یحیی بالاتر از قلعهنویی چنین استحقاقی را داشت. حتی خود قلعهنویی در آن برهه در اعتراض به اینکه چرا اسم یحیی نباید در بین فهرست گزینههای نهایی باشد، یک بار انصرافش را اعلام کرد و بعدها دوباره پیشنهاد فدراسیون را پذیرفت. قلعهنویی در جام ملتهای آسیا هم فراموش نکرد تا از یحیی گلمحمدی تمجید کند. او حتی از این گفت که یحیی شایسته سرمربیگری در فوتبال اروپا است: «ما مربیان خوبی در ایران داریم؛ مانند یحیی گلمحمدی که میتوانند در اروپا بهراحتی مربیگری کنند. آقای گلمحمدی را مثال میزنم. وقتی در آن شرایط لیگ با مشکلاتی که نمیخواهم اینجا باز کنم، به فینال آسیا میرود؛ یعنی مربی بزرگی است».
علی دایی، اسطوره فوتبال ایران، هم پس از جدایی یحیی از پرسپولیس، او را چنین توصیف کرد: «یحیی در طول مدت حضورش در پرسپولیس خیلی زحمت کشید که کتمانکردنی نیست. چندین جام قهرمانی لیگبرتر، حذفی و سوپرجام را به تالار افتخارات پرسپولیس افزود. امثال یحیی گلمحمدی در فوتبالمان زیاد نیستند. باید از چنین نیروهایی استفاده کرد. اینچنین افرادی هستند که میتوانند کیفیت فنی فوتبال ما را بالاتر ببرند. با اینکه خیلی وقت است از هم خبر نداریم؛ اما نتایج کار یحیی در پرسپولیس را دیدهام. متأسفانه برخی اتفاقات اشتباه باعث ازبینرفتن دلخوشی مردم میشود».
حالا ابهامی که دراینبین مطرح میشود، این است که فدراسیون فوتبال که تا چند ماه قبل اسم یحیی را در فهرست ممنوعه گنجانده بود، با چه هدف و انگیزهای نام او را برای هدایت تیم امید ایران مطرح میکند؟ آیا این موضوع به غیر از ایجاد حواسپرتی از دستاورد ضعیف این نهاد، چه در تیم بزرگسالان و چه تیم امید، هدف دیگری را دنبال میکند؟