عباس عبدی نوشت: مردم و جامعه نمیدانند که برنامه حکومت برای حل مسائل چیست؟ مردم باید در انتظار چه اقداماتی باشند؟ همه نظرات و راهحلها از طرف عرصه عمومی و نخبگان مطرح میشود. در مقابل از طرف ساختار قدرت سکوت پشت سکوت است.
عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: هنگامی که به وضعیت جامعه ایران نگاه میکنیم، نمیتوانیم تعجب خود را پنهان کنیم. شاید برای برخی از ما که با این وضعیت عادت کردهایم، امر عجیبی نباشد، ولی اگر یک ناظر بیرونی بخواهد وضعیت را توصیف کند، دچار حیرت خواهد شد.
بیایید نگاهی به شرایط بیندازیم. انتخابات تمام شده و هفته دیگر دفتر ریاستجمهوری دست به دست خواهد شد. ذهن بخش مهمی از دستاندرکاران متوجه چینش کابینه است. از سوی دیگر در عرصه عمومی شاهد مشکلات و اعتراضات هستیم. تورم در حال رکورد زدن است. مذاکرات برجام متوقف شده است.
اختلال در وضعیت آب و برق به عنوان دو زیرساخت حیاتی مردم بر کسی پوشیده نیست. بودجه کشور در شرایطی قرار دارد که چشمانداز قابل تحملی را تا پاییز و زمستان ایجاد نمیکند. در سیاست خارجی اوضاع افغانستان با پیشروی طالبان نامطلوب و خطرناک شده است.
کشیدن دیوار در مرز ترکیه و ایران، علامت منفی از چگونگی وضع آینده است. وضعیت کرونا نیز مطلقا قابل قبول نیست. ایران وارد موج پنجم شده و ظاهرا هنوز به نقطه اوج این موج نیز نرسیدهایم. مشکلات واکسیناسیون عمومی همچنان وجود دارد، هر چند تا حدی تخفیف پیدا کرده، ولی در مقایسه با کشورهای دیگر اصلا مطلوب نیست و مهمتر اینکه چشماندازی هم از حل آن دیده نمیشود.
تازه در سطح جهانی هم کرونا همچنان یکهتازی میکند و معلوم نیست در چه افقی قابل مهار است. مرگ و میر ناشی از کرونا بسیار بیشتر از ارقام رسمی است و به همین دلیل و برای پنهانکاری انتشار آمار رسمی ثبت احوال متوقف شده است، این مثل این است که کسی تب دارد، برای اینکه فکر کنیم تب ندارد، دسترسی به دماسنج را ممنوع کنند؟! یا مثل این است که آزمایش کرونا نکنیم تا آمار کروناییها بالا نرود! خب فقط به بهداشت جامعه لطمه زدهایم و کرونا را شایع کردهایم و هیچ دستاورد دیگری ندارد.
وضعیت آموزش دچار یک پسرفت جدی شده است. اگر در مهرماه نتوانیم مدارس و دانشگاهها را باز کنیم، معلوم نیست که در آینده چه وضعی بر سر آموزش کشور خواهد آمد. گفته میشود که ترک تحصیل رشد بیسابقهای داشته است. از سوی دیگر وضعیت اشتغال و درآمد مردم و رشد منفی چند سال گذشته بر کسی پوشیده نیست. خروج نیروهای کارشناسی از کشور به ویژه پزشکان نیز یکی از بدترین عوارض این وضعیت است که کمتر در عرصه عمومی به بحث و گفتگو گذاشته میشود.
با وجود چنین تصویری در جامعه باید دید که رفتارها و اولویتهای ساختار رسمی چیست؟ تقریبا هیچ موضع و برنامه روشنی برای هیچکدام از این مسائل گفته نمیشود. به عبارت دیگر مردم و جامعه نمیدانند که برنامه حکومت برای حل این مسائل چیست؟ مردم باید در انتظار چه اقداماتی باشند؟ همه نظرات و راهحلها از طرف عرصه عمومی و نخبگان مطرح میشود.
در مقابل از طرف ساختار قدرت سکوت پشت سکوت است. حرفهای کلی زدن هیچ دردی را درمان نمیکند. یکی، دو نفر هم منحرف میزنند چنان تصویر مبتذلی از موفقیتهای خیالی ارایه میکنند که موجب چندش مخاطب میشود. اینکه توصیه شود باید مسائل را حل کرد، کمکی به حل هیچ مسالهای نمیکند. سخنان پراکنده و اقتضایی و باری به هر جهت جز اینکه ناامیدی را بیشتر میکند، هیچ زخمی را التیام نمیبخشد.
مشکل فقط این سکوت نیست، جاهایی هم که اقدام میکنند، عجیب است و بحران را تشدید میکند و این ناراحتکنندهتر است. در چنین شرایطی پلیس درگیر مبارزه سگگردانی حتی وجود سگ در خودرو شده است، مجلس درصدد ایجاد محدودیتها در فضای مجازی است که دهها میلیون نفر از آن استفاده میکنند و نزدیک به ۱، ۷ میلیون نفر به نحوی از این طریق شاغل هستند؟! و ۱، ۸ برابر جمعیت ۱۸ سال به بالای کشور حداقل از یکی از این شبکه استفاده میکنند (هر فرد بیش از یک شبکه) عدهای دیگر دوچرخهسواری زنان را تبدیل به مساله خود کردهاند.
عدهای مشغول تعیینتکلیف رنگ و طرح مانتوی بانوان هستند. با این حساب باید بگوییم اگر امروز به اینجا که هستیم نرسیده بودیم جای تعجب داشت، لذا علت شکست را نباید پرسید که این وضعیت طبیعی است. اکنون فصل دِروی محصولی است که از گذشته کاشته شده است.