کوروش احمدی در اعتماد نوشت: در حالی یک رییسجمهور جدید طی چند هفته آینده زمام امور قوه مجریه را در دست خواهد گرفت که سیاست خارجی کشور با بحرانی جدی مواجه است.
مطابق نظرسنجی موسسه گالوپ در فوریه گذشته، ۸۵ درصد مردم امریکا نظری منفی در مورد ایران داشته و ۷۵ درصد آنها «ساخت بمب اتمی» توسط ایران را «تهدیدی حاد» علیه منافع امریکا دانستهاند.
مطابق نظرسنجی موسسه پیو در دسامبر ۲۰۲۰ حدود ۷۱ درصد از مردم ۱۴ اقتصاد اول جهان گفتهاند که نظری منفی در مورد ایران دارند.
مرکز عربی پژوهشها و مطالعات سیاسی نیز که میانهرو و در قطر مستقر است، بر اساس مجموعهای از نظرسنجیها در مورد طیف گستردهای از موضوعات در سال ۲۰۲۰ در ۱۳ کشور عربی، مدعی شده که ٥٨ درصد افکار عمومی در این کشورها نظری منفی در مورد سیاست ایران در جهان عرب دارند و تنها نظر ٢٥ درصد آنها در این مورد مثبت بوده است.
مهم این است که این نظرسنجیها، صرفنظر از اینکه واقعی باشند یا جعلی، بر ذهن و رفتار رهبران و نمایندگان مجالس و نمایندگان افکار عمومی در این کشورها تاثیر دارند. این در حالی است که ایران در رابطه با طیفی از دولتها در منطقه و غرب نیز دارای مشکلاتی جدی است.
در بین دوستان ایران نیز اگر چه چین در حوزه مبادلات اقتصادی به ایران نزدیک است، اما هیچگاه در حوزه ژئوپلیتیک در کنار ایران قرار نداشته و روسیه نیز اگر چه در حوزه دفاعی و ژئوپلیتیک با ایران همکاریهایی داشته، اما از جمله با توجه به آنچه در سوریه میگذرد، نمیتوان نسبت به آینده این همکاریها اطمینان داشت؛ خاصه آنکه ایران و روسیه به لحاظ اقتصادی مکمل یکدیگر نیستند و در حوزه انرژی رقیب یکدیگرند.
عدم توازن به عنوان گرهگاه اصلی سیاست خارجی ایران یکی از دلایل اصلی بیانگیزه بودن چین و روسیه برای تعمیق روابطه دو جانبه با ایران در حوزه ژئوپلیتیک است. به عبارت دیگر، در شرایطی که ایران انتخاب دیگری ندارد، دلیلی ندارد که مسکو و پکن برای نزدیکی معنیدارتر به ایران، خود را به زحمت بیندازند و منافع خود را در دیگر مناطق جهان با مخاطره مواجه کنند.
ایران در شرایطی به این نقطه رسیده که زمام قوه مجریه طی ۸ سال گذشته، به تعبیر غربیها، در دست یک دولت «میانهرو» بوده که تمایل و تخصص بیشتری برای کار با جهان داشته است. اکنون که یک دولت اصولگرا و به تعبیر غربیها «تندرو» در آستانه شروع به کار است، مهمترین سوال این است که رفتار ایران و غرب با هم چگونه خواهد بود؟
این سوال بسیار مهمی است؛ چرا که میتواند تاثیر عمدهای نیز بر موفقیت در ماموریت اصلی دولت اصولگرا، یعنی رفع مشکلات اقتصادی و بسط معیشت مردم، داشته باشد. اگر چه اصولگراها طی ۸ سال گذشته تاثیر سیاست خارجی بر معیشت مردم را موکدا رد میکردند، اما خود واقف بوده و هستند که بدون رفع تنش در سیاست خارجی خروج از بحران اقتصادی ممکن نخواهد بود.
آنها به هر نوع اقتصادی معتقد باشند، اقتصاددانهایشان به خوبی میدانند که تولید و اشتغال بدون سرمایهگذاری مولد و مدیریت مدرن ممکن نیست و توقف روند خروج سرمایه از کشور که به استناد نمایههای بانک مرکزی طی ۱۵ گذشته ۱۶۲ میلیارد دلار بوده، تنها با تغییری معنیدار در سیاست خارجی و سیاست داخلی ممکن خواهد بود.
اگر دولت اصولگرای پیشرو در این رابطه به سرعت اطمینانهای لازم را ندهد، بعید نیست، صرف ترس روانشناختی از غلبه کامل اصولگراها، منشا موج دیگری از خروج سرمایه و متخصصان از کشور شود.
نحوه برخورد نظام با مذاکرات وین برای احیای برجام طی چند ماه آتی نخستین آزمون مدیران جدید خواهد بود. اصولگراها طی چند سال گذشته برجام را نزد پایگاه رای خود «لاشه متعفن» و «سند ذلت» و حاصل آن را «هیچ» معرفی کرده و «سوءمدیریت دولت» را دلیل اصلی معیشت تنگ مردم دانستهاند. اگر چه بیشک سوءمدیریت یکی از دو دلیل اصلی مشکلات کشور است، اما بدون رفع بحران در حوزه برجام و سیاست خارجی، «حسن مدیریت» به تنهایی چارهساز نخواهد بود؛ هر چند با توجه به سابقه مدیریتی اطرافیان نامزد پیروز انتخابات، روشن نیست که این «حسن مدیریت» چگونه محقق خواهد شد.
از آنجا که حتی یک روز تاخیر در رفع تحریمها موجب خسارات هنگفتی برای مردم است، ضروری است که آقای رییسی که در مناظرهها برجام را تایید کرد، به عنوان رییسجمهور منتخب به نحوی از انحا از هماکنون در مدیریت مذاکرات وین مشارکت کند و از موضعی ملی و اجماعی و برکنار از حب و بغضهای ناشی از منازعات جناحی در این مورد در به سرانجام رساندن این مذاکرات کوشا باشد.