فروغ موحدزاده؛ «چند سال تلاش بی وقفه، هزینه، هوش بالا و خانوادهای ضعیف.» اینها خلاصه نوشتههای یک جوان ۲۱ ساله در سایت reddit بود که مدعی است در رشته پزشکی تحصیل میکند و میخواهد خودکشی کند. پسر جوانی که داستانی شبیه به داستان زندگی تعداد بی شماری از ما دارد.
مهارت نگارش انگلیسی بالایی دارد و معلوم است که میداند چه میگوید. اون جوان است جوانتر از خیلیهای ما. فقط ۲۱ سال دارد، اما از همه چیز نا امید شده است و به خود کشی فکر میکند.
حرفهایی که میزند مثل یک فیلم سیاه و سفید با آهنگی کشدار و تعلیقی تمام دوران نوجوانی و جوانی ات را پیش چشمت میکشد. این روایت زندگی جوانهای فیلم «مرثیه برای یک رویا» نیست، اما حال و هوا و موسیقی آن فیلم عجیب بر آن خوش مینشیند.
داستان جوانهایی که خواستند درست زندگی کنند. تلاش کردند، درس خواندند، باهوش و استعداد بودند. سختترین آزمونها را پشت سر گذاشتند به امید زندگی بهتر، فردایی بهتر. اما شاید آنچه پیش روی خود میبینند هیچ است، یک هیچ سیاه و بزرگ که تا بی نهایت ادامه دارد و در آن هزینههای سرسام آوری که لحظه به لحظه بالاتر میرود با اندک دارایی ته جیب و حقوق ناچیز، سیاه چالهای وهمناک میسازد.
بیشتر بخوانید:
رشته پزشکی و حرفهای درگوشی
همه چیز از دور عالی است. به قول معروف آواز دهل شنیدن از دور خوش است. حالا که بازار رشتههای مهندسی و علوم انسانی خوابیده است و لشکری از بیکاران پشیمان از تحصیلات دارد، خانوادهها پزشکی را راه پولدار شدن بچههای خود میبینند. چه چیز بهتر از یکم خانم/ آقای دکتر پولدار! خانواده تمام سالهای دبیرستان و حتی قبل از آن دانش آموز را تحت فشار قرار میدهند تا در رشته پزشکی پذیرفته شود. اما پشت درهای دانشکدههای پزشکی و وزارت بهداشت چه خبر است؟
مدت زیادی از مرگ ۲ دانشجوی پزشکی در دانشگاه جندی شاپوراهواز نمیگذرد. قبل از آن هم عین همین خبر در مورد یک دانشجوی دختر پزشکی از سبزوار رسیده بود. با این وجود، اما آمار درست و دقیقی از نرخ خودکشی بین دانشجویان رشته پزشکی در دست نیست. تنها دو پژوهش هستند که افکار خودکشی را در دانشجویان پزشکی بررسی کرده اند. اولین پژوهش متعلق به دانشگاه رفسنجان و در دانشجویان پزشکی ورودی سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۲ است.
از بین ۳۰۰ نفر شرکت کننده، بیش از ۱۱ درصد افراد افکار خودکشی داشتند، ۱۵.۴ درصد برای خودکشی آمادگی داشتند و نزدیک به ۲ درصد افراد هم قصد اقدام به خودکشی داشتند. در پژوهش بعد که در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان سال ۹۳-۹۴ انجام شده هم نتایج مشابهی بدست آمده است.
نکته دیگری که شاید در بسیاری از تحقیقات مغفول مانده است گرایش دانشجویان پزشکی به استفاده از دارو و بعضا مواد مخدر برای دوام آوردن در شیفهای طاقت فرسا و شرایط غیر انسانی است. یک پزشک متخصص داخلی میگوید که مشغول گذراندن «طرح» در یکی از بیمارستانهای تهران است در رابطه با مصرف در بین دانشجویان به ایسنا گفت: «دانشجویان پزشکی فکر میکنند میدانند با بدن خودشان چه کار میکنند. این طبعیت پزشک بودن است. از جایی به بعد شما بدن را مثل یک دستگاه میبینید و به چیزهایی مثل عوارض طولانیمدت یا اینکه کاری که با بدنتان میکنید چه تاثیری روی دیگران دارد فکر نمیکنید. فقط به این فکر میکنید که کاری که از شما خواسته شده را طوری انجام دهید که دردسر بعدی نداشته باشد؛ برای این هم باید روی پا باشید، حالا به هر روشی.»
این را فراموش نکنیم که همین دانشجویان پزشکی برای یک سال آخر تحصیل خود که شیفهای ۲۴ و گاها ۴۸ دارند علاوه بر آن هر روز در بیمارستان هستند و ماهانه حقوقی حدودا ۶۰۰ هزار تومانی دریافت میکنند.
حقیقتی که بسیاری از علاقمندان به رشته پزشکی از آن غافل هستند این نکته است که پزشکی دیگر رشتهای پولساز محسوب نمیشود و این را باید کنار تمام فاکتورهای دیگر مانند دروس سنگین، طولانی بودن مدت تحصیل و انتظارات جامعه و خانواده و حتی خود فرد گذاشت.
آنچه میدانیم این است که دوران پولدار شدن از راه درس خواندن خیلی وقت است که به سر آمده. تقریبا تمام دکترها، مهندسها و وکلایی که الگوی دانش آموزان ما برای پولدار شدن هستند، از قدیمیهای اینکاره اند. درس خواندن در ایران، لزوما تضمین زندگی و ثروت در آینده نیست، نه پزشکی و نه هیچ رشته دیگری!
هیاهو برای هیچ
به نظر میرسد که عاقبت فارغ التحصیلان رشتههای علوم پزشکی هم پس از اتمام تحصیل و حتی حین دوران تحصیل چندان روشنتر سایر رشتهها نیست. حالا بچههای پزشکی هم دوشادوش فارغ التحصیلان مهندسی و وکالت با مدرکی دهن پر کن، اما کم فایده ایستاده اند و جسد سرد و خاموش همکلاسیهای نا امید خود را تماشا میکنند.
اینکه تحمل این همه فشار و شب بیداری و استرس در نهایت تبدیل به هیچ یا نزدیک به هیچ شود در طرح و نقشه هیچ یک از والدین یا حتی خود دانش آموز پشت کنکوری نبوده و نیست. با اینکه ایران، آمار خودکشی نسبتا پایینی نسبت به سایر کشورها دارد، اما آمار سازمان پزشکی قانونی ایران نشان میدهد که ۵۴ درصد خودکشیهای منجر به مرگ در میان جوانان زیر ۳۰ سال روی دادهاست.
واژه «جوانان» کمی گنگ است. بیایید بگوییم یکی از ما. این جوان ۲۱ ساله ناشناس ما هستیم. همه ما که باید با وام ۱۶۰ میلیونی در شهری که متوسط بهای مسکن در آن ۲۳ میلیون تومان است خانه بخریم. ما هستیم، مایی که باید با حقوق وزارت کار نتیجه ۴، ۶، ۷، ۱۰ سال درس خواندن و حتی بیشتر را ببینیم و بچشیم.
عدهای هم هستند که میگویند خب اگر کسی از شرایط ناراضی است میتواند جمع کند و از اینجا برود. دوست ناشناس ما جواب این سوال را هم داده است، با کدام پول؟ با کدام پشتوانه؟ جوانک ما خیال خودکشی دارد و دردهایش را برای همه جهانیان نوشته است. میگوید تا درسش تمام شود باید پوتین خدمت اجباری را به پا کند و همانجا تا دستش به ماشه برسد خودش را خلاص میکند.
شاید خبر ندارد که آن فشنگ که قرار است توی گلویش خالی کند هم پولیست، بهتر است از همین حالا برایش پس انداز کند!