bato-adv

هدف‌گذاری؛ راهنمای علمی تنظیم و دست‌‌یابی به اهداف

هدف‌گذاری؛ راهنمای علمی تنظیم و دست‌‌یابی به اهداف
اگر واقعاً در دست‌یابی به اهداف خود جدی هستیم، به نظر می‌رسد باید با یک سؤال بسیار متفاوت شروع کنیم. به جای این‌که فکر کنیم چه نوع موفقیتی را می‌خواهیم، بهتر است بپرسیم: «برای دست‌یابی به این هدف چه زحمات و رنج‌هایی را باید تحمل کنیم؟»
فرارو- هدف‌گذاری و تنظیم اهداف در همه جای دنیا و در میان همه انسان‌ها وجود دارد. ما اهداف شغلی، سلامتی و زندگی خود را به طور کلی تعیین می‌کنیم و تلاش می‌کنیم تا به این اهداف دست یابیم. به نظر می‌رسد جامعه مدرن همیشه ما را تشویق می‌کند تا در مورد نقطه عطف بعدی زندگی خود فکر کنیم. با این حال آن‌چه ما به اندازه کافی در مورد آن فکر نمی‌کنیم، داشتن علم و استراتژی چگونگی تحقق اهدافمان است. اگر شما هم دنبال هدف‌گذاری علمی و منطقی برای زندگی خود هستید، وبسایت jamesclear یک راهنمای جامع را در این زمینه در اختیار شما قرار می‌دهد تا بتوانید هدف‌گذاری درستی در زندگی خود داشته باشید.


۱. هدف‌گذاری چیست؟

به گزارش فرارو، کارشناسان هدف‌گذاری را عمل انتخاب هدف یا مشخص کردن چیزی که می‌خواهیم به آن دست یابیم، می‌دانند. ممکن است این تعریف به اندازه کافی قابل درک به نظر برسد؛ اما به نظر می‌رسد که هنوز روش‌های بسیار مفید دیگری برای فکر کردن در مورد تعیین اهداف وجود دارد. اگر در کلاس‌های هدف‌گذاری شرکت کرده باشید، حتماً متوجه شده‌اید که بیش‌تر کلاس‌های هدف‌گذاری با یک مشاور شروع می‌شود که در کنار تخته ایستاده است و سوالاتی از قبیل: «به نظر شما موفقیت چیست؟ به زبان دیگر شما می‌خواهید به چه چیزی برسید؟» را از شما می‌پرسد.

اما اگر واقعاً در دست‌یابی به اهداف خود جدی هستیم، به نظر می‌رسد باید با یک سؤال بسیار متفاوت را شروع کنیم. به جای این‌که فکر کنیم چه نوع موفقیتی را می‌خواهیم، بهتر است بپرسیم: «برای دست‌یابی به این هدف چه زحمات و رنج‌هایی را باید تحمل کنیم؟» این استراتژی است که نویسنده مشهور «مارک مانسون» آن را مطح کرده است. مارک مانسون این نکته را گوشزد می‌کند که داشتن هدف تنها بخش ساده و آسان ماجراست. چه کسی نمی‌خواهد کتاب پرفروش بنویسد یا وزن کم کند یا درآمد بیش‌تری کسب کند؟ همه می‌خواهند به این اهداف برسند. چالش واقعی این نیست که شما برای خود اهدافی را تعیین کنید و بخواهید نتیجه بگیرید؛ بلکه چالش واقعی این است که برای رسیدن به این اهداف چقدر حاضرید فداکاری‌ها و سختی‌ها را بپذیرید. آیا حاضرید عادت‌های معمول و سبک زندگی پیشین خود را رها کنید؟ آیا توان این را دارید که زندگی بی‌دغدغه فعلی خود را رها کنید و به سختی‌های پیش از موفقیت تن بدهید؟
 
هدف گذاری: راهنمای علمی تنظیم و دستیابی به اهداف

نشستن و فکر کردن به کار‌هایی که می‌توانستیم انجام بدهیم یا کار‌هایی را که می‌خواهیم انجام بدهیم، آسان است. اما داستان پذیرفتن الزاماتی که با اهداف و موفقیت‌های ما همراه است، کاملاً متفاوت است. همه دوست دارند مدال طلای المپیک را به دست بیاورند؛ اما کم‌تر کسی حاضر است مانند یک قهرمان المپیک تمرین کند. این مسئله ما را به اولین بینش اصلی هدایت می‌کند؛ یعنی هدف‌گذاری تنها به معنای انتخاب چیزی که در آینده قرار است از آن لذت ببریم نیست؛ بلکه شامل هزینه‌هایی است که مایل به پرداخت آن هستیم.


سکان‌ها و پارو‌ها

یک قایق پارویی کوچک را تصور کنید. اهداف شما مانند سکان قایق است. آن‌ها جهت را تعیین می‌کنند و مشخص می‌کنند که کجا می‌روید. اگر شما به یک هدف متعهد باشید، سکان همچان در مسیر درست قرار خواهد داشت و شما همچنان به جلو حرکت می‌کنید. اگر در میان اهداف خود دچار تردید شوید، آن‌گاه سکان به دور خود می‌چرخد و این امر به زبان ساده به معنای چرخیدن به دور خودتان خواهد بود. با این حال بخش دیگری از قایق نیز وجود دارد که حتی از سکان نیز مهم‌تر است: پارو. اگر سکان هدف شما باشد، پارو فرآیند دست‌یابی به آن هدف است. در‌حالی‌که سکان جهت شما را تعیین می‌کند، این پاروهاست که پیشرفت شما را تضمین می‌کند.
 
هدف گذاری: راهنمای علمی تنظیم و دستیابی به اهداف

این استعاره از سکان و پارو‌ها به روشن شدن تفاوت بین فرآیند رسیدن به اهداف و خود اهداف کمک می‌کند. این یک تمایز مهم است که در همه جای زندگی می‌توان آن را دید.

ــ اگر مربی هستید، هدف شما کسب یک قهرمانی است. فرآیند رسیدن به هدف همان کاری است که تیم شما هر روز در تمرین انجام می‌دهد.
ــ اگر نویسنده هستید، هدف شما نوشتن کتاب است. فرآیند رسیدن به هدف همان برنامه نوشتن است که هر هفته دنبال می‌کنید.
ــ اگر دونده هستید، هدف شما اجرای یک ماراتن است. فرآیند رسیدن به هدف همان برنامه تمرینی است که هر روز دنبال می‌کنید.
ــ اگر کارآفرین هستید، هدف شما رسیدن به یک تجارت پر سود است. فرآیند رسیدن به هدف همان روند فروش و بازاریابی شماست.

اهداف برای تعیین جهت مفید هستند و فرآیند‌ها برای پیشرفت مناسب هستند. در حقیقت فایده اصلی داشتن یک هدف این است که به شما می‌گوید چه نوع فرآیندی را باید به کار بگیرید. این ما را به بینش اصلی دوم می‌رساند: اهداف تعیین کننده جهت شما هستند و فرآیند‌ها پیشرفت شما را تعیین می‌کنند. شما هرگز با نگه داشتن دکل به جایی نخواهید رسید، شما حتماً باید پارو زدن را هم دنبال کنید.


۲. چگونه می‌توان یک هدف گذاری واقعی انجام داد؟

اکنون که ما در مورد مبادلات و فرآیند‌هایی که با اهداف همراه هستند، بحث کرده‌ایم، بیایید در مورد چگونگی تعیین اهدافی که واقعاً می‌توان دنبال کرد، صحبت کنیم. در اینجا باید از سه استراتژی اساسی که به هنگام هدف‌گذاری باید مد نظر قرار داد، سخن به میان می‌آوریم. این سه استراتژی عبارت‌اند از:

اول: بی‌رحمانه اهداف خود را محدود کنید

روان‌شناسان مفهومی دارند که از آن با نام «رقابت هدف» یاد می‌شود. رقابت هدف می‌گوید یکی از بزرگ‌ترین موانع در رسیدن به اهداف، اهداف دیگری است که شما دارید. به عبارت بهتر اهداف شما برای تصرف زمان و توجه شما با یکدیگر در حال رقابت هستند. هر وقت هدف جدیدی را تعقیب می‌کنید، باید تمرکز و انرژی خود را از سایر اهداف دیگر بکاهید. این دیدگاه در اصل برگرفته از نظریه اجاق گاز چهار شعله است که در مورد ناپایداری تعادل میان کار و زندگی است.
هریک از شعله‌ها به معنای یکی از ارکان زندگی ما همچون خانواده، کار، سلامت و یا مفاهیمی این‌چنینی است. این تئوری می‌گوید برای اینکه بتوانید از هریک از شعله‌ها به‌خوبی استفاده کنید، باید شعله‌های دیگر را خاموش کنید. اگر تمام شعله‌ها باهم روشن باشند، کارایی شعله مورد نظر شما بالا نخواهد بود.

یکی از سریع‌ترین راه‌ها برای پیشرفت در اهداف این است که به‌سادگی فشار و مکث روی موارد کم اهمیت را کنار بگذارید و روی یک هدف در یک زمان تمرکز کنید. گاه شما فقط باید اولویت‌های خود را کمی سازماندهی کنید و در این صورت خواهید دید که ناگهان پیشرفت خیلی سریع‌تر اتفاق می‌افتد؛ زیرا اکنون کاملاً به هدفی متعهد هستید که قبلاً فقط توجه متوسطی را به خود جلب می‌کرد.
 
هدف گذاری: راهنمای علمی تنظیم و دستیابی به اهداف

این یک بینش مهم است. به طور معمول هنگامی که ما نتوانیم به اهداف خود برسیم، فکر می‌کنیم چیزی در مورد هدف یا رویکردمان اشتباه بوده است. گاه در این شرایط کارشناسان به ما می‌گویند که مثلاً «شما باید بزرگ‌تر فکر کنید! رویایی را انتخاب کنید که بسیار بزرگ باشد و هر روز به شما انگیزه بدهد.» یا اینکه به خودمان می‌گوییم «کاش فقط ساعات بیشتری در روز را صرف این کار می‌کردم!». اما این بهانه‌ها مسئله را بزرگ‌تر می‌کنند. آنچه اغلب به نظر می‌رسد، مشکل تعیین هدف یا در واقع مشکل انتخاب هدف است. آنچه واقعاً نیاز داریم، اهداف بزرگ‌تر نیست؛ بلکه تمرکز بهتر است. شما باید یک چیز را انتخاب کنید و چیز‌های دیگر را بی‌رحمانه کنار بزنید. به قول ست گودین «شما به زمان بیش‌تری احتیاج ندارید؛ بلکه فقط باید تصمیم بگیرید».

زندگی ما مثل بوته‌های گل رز است. با رشد بوته گل رز جوانه‌های بیش‌تری ظاهر می‌شود که بیش از توان بوته خواهد بود. اگر با یک باغبان باتجربه صحبت کنید، به شما خواهد گفت که بوته‌های گل رز باید هرس شوند تا از نظر ظاهری و عملکرد بهترین‌ها را نشان بدهند. به عبارت دیگر اگر می‌خواهید یک بوته گل رز شکوفا و زیبا داشته باشید، باید برخی از جوانه‌های خوب آن را جدا کنید تا پایدار و زیبا بماند.

اهداف ما نیز مشابه بوته گل رز هستند. آن‌ها باید مرتب هرس و بریده شوند. طبیعی است که اهداف جدیدی به زندگی ما بیایند و ما از فرصت‌های جدید هیجان زده شویم، درست مثل یک بوته گل رز که جوانه‌های جدیدی را اضافه می‌کند. اگر بتوانیم شجاعت لازم برای هرس کردن برخی از اهداف خود را به دست آوریم، در این صورت فضای لازم برای اهداف باقی مانده را در جهت شکوفایی کامل ایجاد می‌کنیم. رشد کامل و زندگی مطلوب به هرس نیاز دارد.

دوم: به اهداف خود نظم و ترتیب بدهید

تحقیقات نشان داده است که اگر یک برنامه مشخص برای زمان، مکان و چگونگی عملکرد خود ترتیب بدهید، ۲ تا ۳ برابر بیش‌تر احتمال دارد که به اهداف خود پایبند بمانید. برای مثال دانشمندان در یک مطالعه از مردم خواستند که این جمله را تکمیل کنند: «در طول هفته آینده حداقل ۲۰ دقیقه ورزش جدی را در روز (فلان) و در زمان (فلان) و در مکان (فلان) انجام می‌دهم». محققان دریافتند افرادی که این جمله را پر کرده‌اند، ۲ تا ۳ برابر بیش‌تر از گروه کنترلی که برنامه‌ای برای رفتار‌های آینده خود برنامه‌ریزی نکرده‌اند، ورزش می‌کنند.
 
روان‌شناسان این برنامه‌های خاص را «اهداف اجرایی» می‌نامند؛ زیرا آن‌ها بیان می‌کنند که شما کی، کجا و چگونه قصد اجرای یک رفتار خاص را دارید. این یافته در صد‌ها مطالعه بار‌ها و بار‌ها تکرار شده و مشخص شده است که این رویکرد در مورد ورزش، مطالعه و حتی ترک سیگار نتایج مشابهی داده است.

در اینجا می‌توانید چند مثال دیگر را مشاهده کنید:

مدیتیشن: بعد از این‌که قهوه یا چای صبح خود را دم کردم، یک دقیقه مدیتیشن خواهم کرد.
شنا زدن: قبل از این‌که دوش بگیرم، ۱۰ تا شنا خواهم زد.
نخ دندان: بعد از این‌که مسواک زدم، دندان‌هایم را نخ می‌کشم.
قدردانی: قبل از این‌که شام بخورم، یک جمله سپاس‌گذاری خواهم گفت.
شبکه‌سازی: بعد از بازگشت از ناهار یک ایمیل برای شخصی که می‌خواهم او را ملاقات کنم، ارسال می‌کنم.

راه‌کار ترتیب عادت به خوبی جواب می‌دهد؛ زیرا شما نه‌تنها برنامه مشخصی را برای زمان و مکان اهداف خود ایجاد می‌کنید، اهداف جدید خود را نیز به کار‌هایی که قبلاً هر روز انجام می‌دادید، پیوند می‌دهید.

به نظر می‌رسد این یک راه‌کار مفید برای ایجاد شکاف بین اهداف و فرآیند‌هاست. اهداف به ما می‌گویند به چه چیزی می‌خواهیم برسیم، درحالی‌که فرآیند‌ها روش و مسیری است که ما هر روز دنبال می‌کنیم تا به چیزی که می‌خواهیم، برسیم. اهداف و ترتیب عادت به ما کمک می‌کند تا از هدفی در ذهن خود به سمت روند خاصی برویم که آن را به واقعیت تبدیل کند.

سوم: بالاترین حد را در نظر بگیرید

ما هر وقت اهدافی را تعیین می‌کنیم، تقریباً همیشه روی حد پایین آن‌ها تمرکز می‌کنیم. به عبارت دیگر ما معمولاً به حداقل آستانه اهدافی که می‌خواهیم دست یابیم، فکر می‌کنیم. چیزی که پشت این ماجرا وجود دارد، این است که حسی به ما می‌گوید: «حداقل را بچسب و اگر ممکن بود از آن بالاتر برو». این فرض را می‌توان در مثال‌های ساده زیر به‌خوبی مشاهده کرد:

ــ یک فرد ممکن است بگوید: «من می‌خواهم حداقل ۳ کیلو از وزنم را در این ماه کم کنم».
ــ ممکن است یک کارآفرین بگوید: «من می‌خواهم امروز حداقل ۱۰ تماس فروش برقرار کنم».
ــ یک نویسنده ممکن است بگوید: «من می‌خواهم امروز حداقل ۵۰۰ کلمه بنویسم».
ــ یک بسکتبالیست ممکن است بگوید: «من می‌خواهم امروز حداقل ۵۰ پرتاب آزاد را انجام بدهم».

اگر حد بالای آستانه اهداف خود را به آن اضافه کنیم، این جملات به چه شکلی در خواهند آمد؟

ــ «من می‌خواهم حداقل ۳ کیلو از وزنم را در این ماه کم کنم؛ اما بیش‌تر از ۶ کیلو نخواهد بود».
ــ «من می‌خواهم امروز حداقل ۱۰ تماس فروش برقرار کنم؛ اما بیش‌تر از ۲۰ تماس نخواهد بود».
ــ «من می‌خواهم امروز حداقل ۵۰۰ کلمه بنویسم؛ اما بیش‌تر از ۱۵۰۰ تا نخواهد بود».
ــ «من می‌خواهم امروز حداقل ۵۰ پرتاب آزاد انجام بدهم؛ اما بیش‌تر از ۱۰۰ پرتاب نخواهد بود».

در بسیاری از مراحل زندگی گاه با شرایطی خاص مواجه خواهید شد که به اصطلاح فرصت را در اختیار شما قرار می‌دهد. شما می‌خواهید به اندازه لازم فشار بیاورید تا پیشرفت کنید؛ اما نه به اندازه‌ای که شما را با ناپایداری مواجه کند. اینجاست که تعیین حد بالا در اهداف می‌تواند مفید باشد. تعیین حد بالا در اهداف باعث می‌شود که پیشرفت و تلاش خود را ادامه بدهید. این امر به‌ویژه در ابتدای هدف‌گذاری بسیار مهم است. هر وقت هدف جدیدی را تعیین و به سمت آن حرکت کردید، باید مهم‌ترین و بالاترین آن را تعیین کنید. تعیین بالاترین حد اهداف در ابتدای امر حتی مهم‌تر از موفقیت است؛ زیرا اگر عادت به چنین کاری نداشته باشید، هرگز در آینده چیزی برای پیشرفت نخواهید داشت.
 
هدف گذاری: راهنمای علمی تنظیم و دستیابی به اهداف

۳. چگونه به طور مداوم به اهداف خود برسیم؟

هدف‌گذاری مؤثر به در نظر گرفتن فرآیند و روشی نیاز دارد که شما آن را به کار می‌گیرید. غالباً ما اهداف صحیح را درون فرآیند و سیستمی اشتباه تنظیم می‌کنیم. وقتی شما برای دست‌یابی به پیشرفت هر روز با سیستم و فرآیند خود درگیر هستید، پیشرفت واقعی شما بسیار دشوار خواهد بود. باید بدانید که انواع نیرو‌های پنهان و غیر پنهان وجود دارند که دست‌یابی به اهداف ما را آسان‌تر یا سخت‌تر می‌کنند. اگر می‌خواهید پیشرفت طولانی‌مدت داشته باشید، باید محیط خود را با جاه‌طلبی‌های خود هماهنگ کنید. بیایید در مورد برخی از استراتژی‌های عملی برای انجام این کار بحث کنیم.

اول: چگونه محیط خود را با اهداف‌مان هماهنگ کنیم؟

اگرچه بیش‌تر ما در هر لحظه آزادی برگزیدن طیف وسیعی از انتخاب‌ها را داریم، اغلب ترجیح می‌دهیم براساس محیطی که در آن قرار داریم، تصمیم بگیریم. به این حالت توجه کنید: «من در حال حاضر با یک لیوان آب در کنار خود پشت میز کارم نشسته‌ام. به عبارت دیگر قهوه دل‌خواهم روی میز نیست. اگرچه توانایی برخاستن، پیاده‌روی به سمت اتومبیلم، رانندگی به سمت فروشگاه و خرید یک قهوه را دارم، احتمالاً چنین کاری را انجام نمی‌دهم؛ چرا که با گزینه‌های ساده‌تری محاصره شده‌ام. در این حالت خوردن یک جرعه آب احتمالاً تصمیم بسیار آسان‌تری باشد. به همین ترتیب بسیاری از تصمیماتی که در زندگی حرفه‌ای و شخصی اتخاذ می‌کنیم، با گزینه‌هایی این‌چنینی که ما را احاطه کرده است، شکل می‌گیرد. البته این تصمیمات و پیش‌فرض‌ها می‌توانند مثبت نیز باشند.

ــ اگر دمبل را کنار میز خود در محل کار نگه دارید، استفاده از آن‌ها در اوقات بیکاری و استراحت احتمالاً یک تصمیم پیش‌فرض خواهد بود.
ــ اگر در طول روز یک بطری آب با خود داشته باشید، نوشیدن آب به جای نوشابه احتمالاً یک تصمیم پیش‌فرض خواهد بود.
ــ اگر نخ دندان را در مکان قابل رویت قرار بدهید (مانند کنار مسواک)، احتمالا نخ دندان کشیدن بعد از مسواک یک تصمیم‌گیری پیش‌فرض خواهد بود.

دانشمندان به تأثیری که پیش‌فرض‌های محیطی می‌توانند در تصمیم‌گیری‌های ما به عنوان ساختار انتخاب داشته باشند، تأکید دارند و این مسئله تأثیر مهمی در رسیدن به اهداف دارد. رسیدن به اهداف ارتباط زیادی با انواع تأثیرات شما در کوتاه مدت دارد. بسیار سخت است که در یک محیط منفی بتوانید عادات مثبت را ادامه بدهید.

دوم: چگونه می‌توان اهداف خود را اندازه گرفت؟

یکی دیگر از کلید‌های مهم پیشرفت دراز مدت در اهداف شما اندازه‌گیری است؛ چراکه ذهن انسان عاشق دریافت بازخورد است. یکی از انگیزشی‌ترین مواردی که می‌توانیم تجربه کنیم، دریافت استنادات پیشرفت ماست. به همین دلیل اندازه‌گیری برای تعیین هدف مؤثر بسیار مهم است. شما با اندازه‌گیری نتایج می‌توانید به این بینش برسید که پیشرفت می‌کنید یا خیر. چیز‌هایی که می‌سنجیم چیز‌هایی است که ما تلاش می‌کنیم تا آن‌ها را بهبود ببخشیم. فقط از طریق اعداد و ردیابی واضح است که در صورت بهتر یا بدتر شدن ایده‌ای خواهیم داشت. توجه داشته باشید که این شمارش اندازه‌گیری و پیگیری مربوط به نتیجه نیست؛ بلکه تلاش برای اندازه‌گیری و کشف عملکرد ماست که آیا در مسیر درست قرار دارد یا خیر. تلاش برای اندازه‌گیری عملکردی است تا ببینید آیا واقعاً وقت خود را صرف چیز‌هایی می‌کنید که برای شما مهم هستند یا خیر.
 
 
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین