"رجانیوز ورزشی" در گزارشی به بررسی اتفاقات زیر پوستی فوتبال ایران پرداخته است، این سایت حامی دولت که در روزهای اخیر به شدت افشین قطبی را مورد حمله قرار داده است در گزارش خود نوشت:
حدود ساعت 10 شب بود؛ ميهماناني كه از مراسم جشن فعاليت باشگاه(X)برگشته بودند، در رستوران گردان هتل یکی از هتلهای مشهور مشغول صرف شام بودند. عدهاي دور ناصر حجازي ميچرخيدند وعدهاي هم با محمود ياوري گپ ميزدند.
دور يكي از ميزها، یکی از مسوولان سابق فدراسیون فوتبال نشسته بود و با يك روزنامهنگار مو سپيده كرد حرف ميزد. آرام حرف ميزدند و صدايشان لابلاي برخورد قاشق و چنگالهاي سالن از فاصله نزديك قابل شنيدن بود. این عضو ارشد سابق فدراسیون فوتبال، ماجراي پليآف سال قبل را تعريف ميكرد كه يكي از تيمها، نمايندهاش را به زنجان فرستاده بود تا دم داور را ببينند. 50 ميليون پول داخل پاكت گذاشته بودند و زنگ خانه داور را ميزنند.
وقتي داور بازي در خانه را باز ميكند و با اين جمله مواجه ميشود كه «اين بسته قابل شما را ندارد، كاري كنيد كه تيم (پ) صعود كند: «جا ميخورد ولي خيلي محترمانه بسته را پس ميدهد و در را به رويشان ميكوبد. البته قبل از اينها با لهجه تركي ميگويد: «من اهل اين كارها نيستم... اشتباه آمديد!» فردا صبح، داور زنجاني به فدراسيون فوتبال آمد و ماجرا را تعريف كرد و به كميته داوران پيشنهاد كرد كه يك نفر ديگر بازي پليآف را سوت بزند و كميته داوران هم با اين پيشنهاد موافقت كرد.
البته اين ظاهر قضيه بود چون در پس اين ماجرا، يك سناريوي پليد طراحي شده بود. مسوولان تيم (پ) كه ميدانستند داور زنجاني اهل معامله نيست، براي تغيير دادن او از اين شيوه استفاده كردند تا بعد از رسانهاي شدن اين اتفاق كميته داوران داور را تغيير بدهد و قضاوت بازي به فردي برسد كه مطلوب تيم (پ) است. داور عوض شد، تيم (پ) به ليگ برتر صعود كرد و تا مدتها بحث پنالتيهاي سوخته بازي پليآف ادامه داشت.عده معدودي در فوتبال از اين داستان خبر دارند.
حتي آن روزها گفته ميشد كه رسانهاي شدن اين ماجرا بهانهاي براي كميته داوران بوده تا توجيه مناسبي براي تغيير داور زنجاني داشته باشد و به سادگي بتواند فرد مورد نظرش را براي قضاوت پليآف انتخاب كند، چرا كه آن روزهاف داور زنجاني بهترين داور ايران بود و اگر كميته داوران هر فرد ديگري را غير از او براي پليآف انتخاب ميكرد، جنجالهاي فراواني به همراه داشت. اينكه 50 ميليون كجا رفت و چه كساني اين پول را گرفتند تا تيم (پ) را به ليگ برتر برسانند، باز كردن يك پرونده كهنه است كه امروز دردي از فوتبال ما دوا نميكند.
از اين اتفاق سالها ميگذرد، امروز در آستانه پايان سال جديد، ليگ برتر روزهاي حساسي را سپري ميكند. روزهايي كه ما را ياد جملات ديگر سخنان آن مقام مسوول در رستوران گردان یکی از هتلهای شهرمياندازد. او معتقد بود كه در روزهاي پاياني ليگ، تيمها به سه گروه تقسيم ميشوند.
گروه اول مدعيان قهرماني هستند، گروه دوم تيمهاي ميانه جدول كه هيچ شانسي براي قهرماني ندارند و از طرفي خط سقوط را هم احساس نميكنند و سرانجام تيم هاي قعرنشين كه درانتهاي جدول براي بقا ميجنگند.
خطرناكترين وضعيت ممكن به وجود ميآيد چرا كه تيم هاي بالاي جدولي و پايين جدولي به شدت به امتياز احتياج دارند و اين وسط با تيمهاي ميانه جدولي كه بيانگيزه بازيها را دنبال ميكنند وارد معامله ميشوند و اين بدترين اتفاق در روزهاي پاياني ليگ است.
حرفهاي زيادي از زبان این مقام مسوول که حالا در فدراسیون فوتبال پست ندارد شنيده ميشد؛ اينكه سال قبل كدام تيمها با كدام تيمها معامله كردهاند و چه نتايجي رقم خورده است. يكي از حرفهاي جالب این مقام مسوول، معامله مربي با بازيكنان بود.
او ميگفت برويد و ببينيد كه وقتي ليگ به پايان ميرسد، فلان بازيكن كه مقابل فلان تيم پنالتي داده، با چه رقم بالايي به تيم ديگري ميرود.از اين دست اتفاقات است و در واقع 5-6 هفته پاياني ليگ را بايد فصل معاملات نام گذاري كرد. از آنجا كه اتفاقات زيادي در اين هفتهها رخ ميدهد، معاملات بسياري ناديده گرفته ميشود.
بگذريم؛ برگرديم به فصل جديد و ليگ نهم را زير ذرهبين بگيريم. همين هفته قبل بود؛ مشاور جوان مديرعامل يكي از تيم هاي بزرگ تهراني ساعت 3 بعد از ظهر وقتي دو بازي از ليگ برتر در جريان بود، به محل تمرين تيمش رفت. سرمربي تيم از او پرسيد: فلان بازي چند چند است؟ و جواب شنيد: «همين الان بازي مساوي شد... پدر سوخته از اول بازي داخل زمين راه ميرود.»
اين ديالوگ را يكي از عكاسان كه كنار زمين به ظاهر مشغول عكاسي از تمرين است شنيده است. تلاش براي پيدا كردن بازيكني كه داخل زمين راه ميرفته، شايد نياز به بازبيني فيلم بازي داشته باشد اما اين خيلي مهم نيست.
چيزي كه ما را سخت به فكر فرو ميبرد، اتفاقاتي است كه زير پوست ليگ نهم در جريان است و ما شايد نمونههاي اندكي از آنها را بشنويم و حس كنيم. هفته بيست و نهم ليگ برتر هم تمام شد؛ تا پايان ليگ شش هفته بيشتر باقي نمانده است.
شايد دقت روي بازيها و اتفاقاتي كه در مسابقات ميافتد امروز خيلي عجيب نباشد اما نقل و انتقالات تابستاني پرده از واقعيتهايي برميدارد كه در روزهاي پاياني ليگ رقم خورده است. فلان مربي به تيم جديد ميرود و فلان بازيكن سر از تيم فلان مربي درميآورد. متاسفانه اينها واقعيتهاي تلخ ليگ ايران است كه سرنوشت بازيها در فضايي خارج از مستطيل سبز رقم ميخورد. چه بايد كرد؟ وقتي سند و مدركي نيست چه بايد كرد؟
روزهاي معاملات يكي پس از ديگري ميگذرد و آقا حميد – دلال معروف – لابد مثل سال 86 با چمدان پر از پول از اين شهر به آن شهر ميرود و شاد و خندان نتايج را رقم ميزند و ما اندر خم يك كوچهايم كه فلان تيم قهرمان ميشود و بهمان تيم سقوط ميكند، غافل از اينكه از حالا نام قهرمانها و سقوط كردهها در چمدان پر از پول آقا حميد و دوستان دلالش است كه نه تنها در نقل و انتقالات بازيكن جابجا ميكنند كه در فصل معاملات هم نتايج را رقم ميزنند.