فرارو- فیلم سینمایی مطرب به نویسندگی و کارگردانی مصطفی کیایی که عنوان پر فروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را به یدک میکشد وارد شبکهی نمایش خانگی شد.
این تا پیش از فراگیر شدن ویروس کرونا در کشور و به دنبال آن تعطیلی سینماها در حال اکران و به فروشی در حدود ۳۸ میلیارد تومان نیز دست پیدا کرده بود، اما ترجیح داد ادامهی دیده شدنش را زودتر از حد معمول و در شبکهی نمایش خانگی پی گیری کند.
برای خرید قانونی و دانلود حلال "فیلم مطرب" پرفروش ترین فیلم تاریخ سینما اینجا کلیک کنید
مطرب هفتمین فیلم سینمایی مصطفی کیایی است که پیش از این با ساخت فیلمهایی چون: «چهارراه استانبول»، «بارکد»، «خط ویژه» و «عصر یخبندان» خود را به علاقهمندان سینما شناسانده بود.
پرویز پرستویی، الناز شاکردوست، مهران احمدی، محسن کیایی بازیگرانی هستند که در کنار عایشه گل جوشکن، خواننده و بازیگر ترکیه، به ایفای نقشهای اصلی این فیلم میپردازند.
مطرب داستان خوانندهای به نام ابراهیم خوش لحن (خوش سینه) - با بازی پرویز پرستویی- است که قبل از انقلاب اسلامی در آستانهی شهرت قرار داشته است، اما با وقوع انقلاب کارش از رونق میافتد، دستگیر میشود و سبک خواندن کوچه بازاری اش به کل مردود اعلام میشود. او هم که از رسیدن به شهرت باز میماند به خواندن در رستورانها و عروسیها و مسافرکشی بسنده میکند.
ابراهیم بعد از فوت همسرش با دخترش زیبا (الناز شاکر دوست) زندگی میکند و پسرش فواد (محسن کیایی) هم بعد از بدهیهایی که در ایران بالا میآورد به ترکیه میرود تا از آن جا راهی به آمریکا پیدا کند و بتواند خواننده (رپر) شود. صدای خوش خانوادهی خوش لحن زیبا را به مجالس مولودی همسران سران رده بالای دولتی میکشاند و او با استفاده از ارتباطاتش ترتیبی میدهد تا پدرش در برنامهی هفتهی فرهنگی سفارت ایران در استانبول کنسرتی داشته باشد.
اما در ترکیه به جز مشکلات مختلفی که بر سر راهشان ایجاد میشود با معلوم شدن هویت ابراهیم برای سفارت، برنامهی کنسرت هم به هم میخورد.
در نهایت با کمک یک خوانندهی زن ترکیهای که فواد برایش کار میکند کنسرتی ترتیب داده میشود و ابراهیم بالاخره به آرزویش میرسد.
مصطفی کیایی در فیلمهای قبلی اش از جمله "ضد گلوله"، "خط ویژه" و "بارکد" با سرعت زیاد و اتفاقات پی در پی و شوخیهای پشت سر هم به لحنی مخصوص به خود در سینمای کمدی رسیده بود. او در فیلمهای کمدی اش هم مانند فیلمهای اجتماعی اش تلاش میکرد تا از ساختارهایی کمی دورتر از ساختار خطی معمول استفاده کند و تمپوی فیلم هایش را به تمپوی فیلمهای ماجراجویی و پلیسی و کمدی هالیوودی نزدیک کند.
اما کیایی در مطرب بیشتر ویژگیهای فیلمهای گذشته اش را کنار میگذارد. مطرب کم اتفاق، کند و کم شوخی است. اندک شوخیهای استفاده شده در آن هم یا از میان دم دستیترین و کم خلاقیتترین جوکها انتخاب شده است و یا اشاراتی به برخی موضوعات خارج از فیلم دارد که چندی است میان فیلمهای ایرانی مد شده است که با توسل به آنها از مخاطب خنده بگیرند.
تصاویر نیمه نوستالیژیک/ نیمه خنده دار از طرز لباس پوشیدن و مهمانیهای دهههای گذشتهای ایران دیگر آنقدر در فضای مجازی و فیلمهای ایرانی دست به دست شده است که از کارگردانی مثل کیایی انتظار نمیرود دوباره برای خنداندن مخاطب به آنها متوسل شود. حال آن که این موتیفها به خودی خود اصلا خنده دار نیستند.
در ساختههای گذشتهی کیایی همیشه سیر جلو رفتن داستان و وصل شدن شخصیتها و سرنوشتشان به یکدیگر با دقت و خلاقیت خاصی طراحی میشد. اما این اتفاق در مطرب به کلی فراموش میشود.
کیایی در مطرب در و تختهها را با میخهای درشت و چسبهای بدریخت به هم جور میکند و حاصلش تعدادی رویداد میشود که چفت بست درستی در ذهن مخاطب پیدا نمیکنند و در تعدادی شان نیز اصلا لزومی به پرداخت به آنها احساس نمیشود. برای نمونه نیز میتوان به رابطهی فواد و نازان اشاره کرد که از ابتدا غیر قابل هضم به نظر میرسد و تا انتها نیز منطق درستی پیدا نمیکند. یا نمونهای دیگر ماجرای قاچاقچی و زدن و فرار کردن از دستش به کل زاید مینماید و بود نبودش تاثیر آن چنانیای در قصه ندارد.
شخصیت پردازی عجیب ابراهیم خوش لحن نیز از دیگر ضعفهای مطرب است. ابراهیم خوانندهی کوچه بازاری قبل از انقلاب بوده و هست. چنین خوانندههایی و طرفدارانشان و اطرافیانشان صاحب یک خرده فرهنگ با مختصات خاص خودشان هستند.
اما ابراهیم به جز نوع آرایش سر و لباسش شباهت چندانی با آن خرده فرهنگ ندارد و این عدم شباهت هم حتی دست مایهای نشده است که بیشتر به آن پرداخته شود و پررنگتر شود. در واقع فیلم قصد ندارد که با آشنایی زدایی از تیپ خوانندهی کوچه بازاری قبل انقلاب شخصیت و به تبع آن موقعیت تازهای خلق کند. بلکه فیلم ابراهیم خوش لحن را به عنوان نمایندهی واقعی آن فرهنگ میشناسد و مشخص است که ابراهیم به آن جماعت شباهت اندکی دارد.
با مزه نبودن شخصیت ابراهیم گاهی بیننده را با این شک مواجه میکند که شاید اصلا با فیلمی کمدی طرف نیست. با این شک که شاید این فیلم اساسا ادای دینی به یک اقلیت به حاشیه رانده شده است که بر خلاف برچسبهایی که بر آنها زده میشود دارای هنر و خلق و خوی هنرمندانه هستند.
مطرب تلاش میکند که مانند ساختههای قبلی کیایی با خط قرمزها شوخی کند و خود را جسور و منتقد جا بزند، اما واقعیت این است که مطرب تا کنه وجودش محافظه کار است. از نپرداختن به ماجرای نمایندهی سفارت گرفته تا انتخاب ترانههای قدیمیای که ابراهیم میخواند. فیلمی که نمیتواند نام یغما گلرویی، ترانه سرای نام آشنایی ترانهی فیلمش را، در تیتراژ پایانی بگنجاند چگونه میخواهد ادعای جسارت و رد کردن خط قرمزها را داشته باشد؟!