وقتی وارد خانه مارال شدیم مثل همیشه از ما استقبال کرد. من و احسان دستوپای دو زن جوان را بستیم. آنها سعی کردند مقاومت کنند، اما زورشان به ما نرسید؛ وقتی دستوپایشان را بستیم آنها خیلی جیغ و داد کردند. از ترس اینکه مبادا همسایهها متوجه شدند گلویشان را بریدیم. ما همه خانه را گشتیم، اما هیچ چیزی پیدا نکردیم. من میدانستم مارال مقدار زیادی پول و طلا دارد، اما پیدا نکردیم و نفهمیدم آنها را کجا مخفی کردهاند.
پسر نوجوانی که درپی رابطه با زنی به خانه او رفته و با همدستی دوستش مرتکب به دو فقره قتل شده است، بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود.
به گزارش شرق، مأموران کلانتری ابوذر یک سال قبل در جریان قتل دو زن جوان در خانهشان قرار گرفتند. همسایهها به مأموران گفتند این دو زن جوان تنها زندگی میکردند و رفتوآمد زیادی داشتند، اما نمیدانند چه کسی آنها را کشته است.
بررسی صحنه جرم نشان داد این دو زن بهدست یک آشنا به قتل رسیدهاند؛ چراکه قاتل بهزور وارد خانه نشده بود. البته اثاثیه بههم ریخته و دستوپای مقتولان بسته شده و دو زن بهطرز فجیعی به قتل رسیده و گلویشان بریده شده بود. اجساد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات مأموران ادامه پیدا کرد.
یکی از همسایهها به مأموران گفت: من یک روز قبل صدای مشاجره و فریاد از خانه این دو زن جوان شنیدم، اما از آنجایی که آنها رفتوآمد زیادی داشتند و با افراد مختلفی در ارتباط بودند، فکر نمیکردم این مسئله خیلی جدی باشد و فکر کردم بحثی درگرفته و تمام میشود. این دو زن خیلی خوشبرخورد بودند با اینکه رفتوآمد زیادی داشتند، اما برای همسایهها ایجاد مزاحمت نمیکردند و اگر مسئلهای پیش میآمد خیلی زود با عذرخواهی آن را فیصله میدادند.
بررسیهای تلفن همراه دو زن نشان داد که آنها روابط نامشروع متعددی داشتند و با مردان زیادی در ارتباط بودند. بازپرس پرونده دستور داد تا آخرین تماسهای دو زن که مریلا و مارال نام داشتند، مورد بررسی قرار بگیرد. در پرینت تماس آنها مأموران به نام فردی به نام کیوان برخوردند. بعد از کیوان تماسهای دیگر از سوی مارال جواب داده نشده بود. بهاینترتیب کیوان به عنوان اولین مظنون تحت تعقیب قرار گرفت. او بعد از چند ماه فرار بازداشت شد.
کیوان در ابتدا منکر قتل دو زن جوان شد و گفت: از ماجرا خبر ندارد، اما بعد به قتلها اعتراف کرد و گفت: من با مارال رابطه داشتم و مدتها بود که به خانه او رفتوآمد میکردم. رابطه عاطفی بین ما ایجاد شده بود. مارال ۲۵ ساله و دختر زیبا و جذابی بود و من از او خوشم آمده بود. من ۱۷ سالم بود که با مارال آشنا شدم. اوایل فکر میکردم به من وفادار است، اما بعد متوجه شدم با افراد زیادی در ارتباط است. از این اتفاق ضربه روحی خوردم، اما رابطهام را با مارال ادامه دادم. بههرحال قبول کرده بودم با او آیندهای ندارم و ما فقط با هم وقت میگذراندیم. مارال با دوستش مریلا زندگی میکرد. آنها هر دو از طریق رابطه نامشروع با مردان ثروتمند زندگیشان را اداره میکردند.
متهم به قتل ادامه داد: من آدم بیپولی بودم. خانواده منسجمی نداشتم و بیشتر اوقات تنها بودم. دوستی به نام احسان داشتم. احسان از من پنج سال بزرگتر بود، اما خیلی با هم دوست بودیم. یک روز به احسان گفتم شغل مارال چیست و چطور با دوستش هزینه زندگیشان را تأمین میکند. بعد با هم تصمیم گرفتیم به خانه مارال برویم و با آنها رابطه داشته باشیم و پس از آن سرقت کنیم.
متهم گفت: وقتی وارد خانه مارال شدیم مثل همیشه از ما استقبال کرد. من و احسان دستوپای دو زن جوان را بستیم. آنها سعی کردند مقاومت کنند، اما زورشان به ما نرسید؛ وقتی دستوپایشان را بستیم آنها خیلی جیغ و داد کردند. از ترس اینکه مبادا همسایهها متوجه شدند گلویشان را بریدیم. ما همه خانه را گشتیم، اما هیچ چیزی پیدا نکردیم. من میدانستم مارال مقدار زیادی پول و طلا دارد، اما پیدا نکردیم و نفهمیدم آنها را کجا مخفی کردهاند.
پلیس بعد از اعترافات این پسر نوجوان، همدستش را بازداشت کرد. او نیز به دستداشتن در قتلها اعتراف کرد و گفت: پیشنهاد رابطه را کیوان به من داد، او گفت: مارال و مریلا خیلی پول دارند، چون با مردان ثروتمند در ارتباطاند، من هم گفتم بعد از رابطه اموالشان را سرقت میکنیم، اما وقتی به آنجا رفتیم کیوان تصمیم گرفت هردو آنها را بکشد. البته کیوان شیشه کشیده و در حالت عادی نبود. من خیلی به او اصرار کردم این کار را نکند، اما قبول نکرد. او خودش بهسمت دو زن رفت و، چون خیلی جیغ میکشیدند، آنها را کشت؛ من در قتلها نقشی نداشتم و فقط در سرقت شرکت کردم. ضمن اینکه ما هرچه خانه را گشتیم هیچچیزی پیدا نکردیم و متوجه نشدیم پولها و طلاها را کجا مخفی کردهاند.
پرونده بعد از گفتههای دو متهم و شناسایی اولیایدم مقتولان با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای هر دو متهم برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
مگه سر گوسفند مي بري؟
بريديم؟؟؟؟؟
يعني چي؟
عزیزم اگه اینا نمیرفتن الان باید عربی اظهار نظر میکردی
منظورمو که گرفتی انشالله البته اگه...
۱) شلاق بخورند
۲) تا آستانه مرگ سنگسار بشوند.
۳)و بالاخره با ضربت شمشیر سرشان جدا شود.
پیشگیری صرفٱ با این روش تضمینی است،والسلام.
عزیزم جامعه بیماره بیمار هم با کتک خوب نمیشه دارو درمان میخواد