پسری جوان که دوست خود را بهدلیل کینه دوران کودکی به قتل رسانده است، وقتی پای میز محاکمه رفت، جزئیاتی از این واقعه را توضیح داد. به گزارش خبرنگار ما، مردی یک سال قبل به مأموران پلیس خبر داد پسرش گم شده است.
به گزارش شرق، این مرد به مأموران گفت: پسرش برای دیدار دوستانش بیرون رفت و دیگر برنگشت. ضمن اینکه به تلفن همراهش هم جواب نمیدهد. به این ترتیب، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و در حال بررسی مکانهایی بودند که آرش به آنجا رفته بود. این مرحله از تحقیقات هنوز به نتیجه نرسیده بود که به آنها اعلام شد جسد پتوپیچشده فردی را در یک فضای سبز پیدا کردهاند.
مأموران با بررسی اولیه احتمال دادند جنازه متعلق به آرش باشد. شواهد اولیه نشان داد مقتول هدف چند ضربه چاقو قرار گرفته و احتمالا قربانی یک انتقامگیری خونین شده است. زمانی که از پدر آرش بازجویی شد، ضمن تأیید اینکه جسد متعلق به فرزندش است، گفت: پسر من به دلیل جرمی که مرتکب شده بود، در زندان به سر میبرد و برای مرخصی برگشته بود.
مدت کوتاهی بود که از زندان خارج شده بود و من فکر نمیکنم در این مدت با کسی درگیری پیدا کرده باشد، اما او با دوستش کیوان از سالها قبل و از زمانی که کودک بودند، اختلافات شدیدی داشت و هر بار که همدیگر را میدیدند، درگیر میشدند. آخرین بار کیوان تهدید کرده بود او را خواهد زد. مأموران کیوان را بازداشت کردند.
این جوان ابتدا منکر همه چیز شد، اما بعد به قتل دوستش آرش اعتراف کرد و گفت: من و آرش از دوران کودکی با هم درگیری داشتیم. یک بار آرش در کودکی من را زد و سرم را شکست.
او همیشه قلدری میکرد و همه را اذیت میکرد و خانوادهاش هم سکوت میکردند. البته بعد از آن هم چندباری با هم درگیر شدیم، اما من به دلیل کاری که کرده بود، خیلی از دست او ناراحت بودم. تا اینکه چند روز قبل از حادثه از زندان به مرخصی آمد. با اینکه مسئله جدیدی بین ما پیش نیامده بود، اما من دوست نداشتم او را ببینم. به من گفت: بیا کینه قدیمی را تمام کنیم. بیا دور هم بنشینیم و مشروب بخوریم. گفتم من کار دارم و نرفتم تا اینکه شب حادثه دوباره تماس گرفت و گفت: قرار است به زندان برگردد و از من خواست شب آخر آزادیاش با هم خوش بگذرانیم. گفتم من مشروب خوردهام و زیادهروی نمیکنم. قبول نکرد. گفت: برویم و مشروب بخوریم. خیلی اصرار کرد بازهم نرفتم تا اینکه خودش مقداری مشروب خرید و به اتفاق یکی دیگر از دوستانمان سراغ من آمد. چون مقابل درِ خانه آمده بودند، دیگر چارهای برایم نماند و همراهشان رفتم و در نهایت هم دوباره درگیر شدیم و قتل اتفاق افتاد.
بعد از پایان بازجوییها کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهم را خواند و خواستار صدور حکم قانونی شد. در ادامه اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. زمانی که نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: من ضربات چاقو را زدم، اما در دفاع از خودم این کار را کردم.
متهم گفت: همانطور که در بازجوییها گفتم، من و آرش از کودکی با هم درگیری داشتیم. او یک بار من را زده بود، اما روز حادثه دلیل درگیرشدن ما این نبود. متهم گفت: زمانی که او با دوست مشترکمان مقابل خانه ما آمد، دیگر نتوانستم مقاومت کنم. با هم مشروب خوردیم.
آرش گفت: فردا میخواهد به زندان برگردد و میخواهد کمی هم مواد بکشد. من گفتم من نامزد دارم و میخواهم پیش نامزدم بروم و اصلا نمیخواهم با او مشکلی پیدا کنم. آرش جلوی من را گرفت و گفت: بگذار امشب را خوش باشیم. چند دقیقه بعد دوست مشترکمان رفت. به آرش گفتم اگر میخواهی خوش باشی، چرا اجازه دادی دوستمان برود! حالا هم تو برو که میخواهم به خانه نامزدم بروم. او مقدار زیادی مشروب خورده و مواد مصرف کرده بود. قبول نکرد و دوباره عربدهکشی کرد که همین باعث درگیری ما شد.
او به سمت من حمله کرد و من هم برای اینکه جلویش را بگیرم، سعی کردم چاقو را از دستش بگیرم که خودزنی کرد. او مدام به خودش ضربه میزد من هم برای اینکه جلویش را بگیرم هر طور شده بود چاقو را از دستش گرفتم و چند ضربه هم من به او زدم. نمیدانستم با جسد چه کنم در همین حین پدرم به خانه آمد من او را تهدید کردم و گفتم نباید به کسی چیزی بگویی و بعد هم جسد را لای پتو پیچیدم و به فضای سبز منتقل کردم.
متهم گفت: پدرم در این ماجرا هیچ نقشی نداشت من او را وادار به سکوت کردم و گفتم اگر به کسی چیزی بگوید، بلایی سرش میآورم. بعد از گفتههای متهم و وکیلمدافع او یک بار دیگر متهم در جایگاه قرار گرفت و از اولیایدم به دلیل کاری که کرده بود درخواست بخشش کرد. سپس هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.