فرارو- بعد از دوره طولانی که اکثریت شورای شهر و شهرداری تهران در دست اصولگرایان بود در انتخابات امسال، لیست اصلاحطلبان تمام کرسیهای شورا را به خود اختصاص داد و محمد علی نجفی را به عنوان یکی از مدیران با سابقه اصلاحطلب به عنوان شهردار انتخاب کرد.
به گزارش فرارو؛ با توجه به انتقادات گستردهای که در دوره مدیریت قبلی از طرف مخالفان انجام میگرفت، انتظار میرود با روی کار آمدن شورا و شهرداری جدید شاهد روند روبه رشدی در حوزه مدیریت شهری باشیم.
بارش برف بهمن ماه امسال اولین محک جدی شهرداری جدید در مدیریت بحران بود که با انتقادات فراوانی روبه رو شد. محسن هاشمی بعد از این اتفاق در سخنرانی خود در آستانه دهه فجر گفت: باید معترف بود در ۶ ماه سپری شده از دوران مسئولیت شورای پنجم و شهردار منتخب آن، انتظار عمومی از تحول در مدیریت شهری برآورد نشده است و آنگونه که باید مدیریت شهری در انجام وظایف خود فعال عمل نکرده است.
اما شورای شهر و شهرداری تهران نیاز به چه اقدامات و تحولاتی دارد که رئیس شورا، خود از برآورده شدن آن میگوید؟ در این مدت ۶ ماهه که از دوره مدیریت جدید شهری میگذرد چه تحولاتی باید صورت میگرفت؟ و از همه مهمتر مهمترین اولویتهای مدیریت شهری جدید در دوره مسئولیت خود چیست؟
فرارو در گفتگو با دکتر احسان رنجبر استاد دانشگاه و کارشناس شهری به بررسی اولویتهای مدیریت جدید شهر تهران میپردازد.
متن گفتگوی فرارو با این استاد دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر حوزه شهری در ادامه میآید:
رئیس شورای شهر در صحبتهای خود از برآورده نشدن انتظار عمومی از تحول در مدیریت شهری گفت. با توجه گذشت ۶ ماه از آغاز فعالیت دوره جدید شورای شهر و شهرداری تهران، عملکرد این سازمانها را چگونه ارزیابی میکنید؟ با توجه به اینکه مدت زیادی از دوره مدیریت شورای شهر و شهرداری باقی مانده است به نظر شما مهمترین اولویتهای این نهادها چه باید باشد و چه اقداماتی را برای رسیدگی به مشکلات شهری از جمله مدیریت بحرانهایی مثل آلودگی و ترافیک پیشنهاد میکنید؟
۶ ماه زمانی نیست که بشود بر اساس آن قضاوتهایی انجام داد که شورای شهر و شهرداری چقدر موفق بوده است. باید دید آقای مهندس هاشمی بر چه مبنایی عملکرد شورا و شهرداری را رضایت بخش نمیداند، آیا برای خودشان ماموریتی تعریف کرده اند و بر اساس آن ماموریت میگویند موفق نبوده اند؟ به نوعی میخواهم به این نکته اشاره کنم که دیگر زمان آن نیست که در مورد مسالههای شهری به صورت کلی نظر داد.
دقیقا نکته از همینجا شروع میشود، اینکه وظیفه هر نهاد و سازمان شهری این است که در ابتدای شروع به کار دوره مدیریتی خود، یک برنامه مدون و روشنی تنظیم کند و آن را به فضای عمومی ارائه دهد تا همه در جریان باشند؛ که امکان پرسش، نظارت و یک مفاهمه عمومی وجود داشته باشد.
در واقع ارزیابی شورا باید طبق ماموریت و برنامهای که برای خود تعریف کرده است صورت گیرد، اینکه در حالت کلی و عمومی بیان کنیم که شورا یا شهرداری تا چه میزان موفق بوده است؛ منطقی نیست. هسته این برنامه و ماموریت هم باید مسائل شهر تهران بر اساس اولویت بندی باشد.
به تازگی گزارشی با عنوان "صد مساله جامعه ایران" ذیل آینده پژوهی ایران ۹۶ توسط مرکز بررسی استراتژیک ریاست جمهوری منتشر شد؛ زمان آن فرارسیده که در ارتباط با مسائل شهر تهران، نمونه چنین اقدامی با محوریت شورای شهر صورت بگیرد.
تا زمانی که یک تفاهم مشترک عمومی در زمینه مسائل شهر تهران فراهم نشود دائما به بیراهه میرویم؛ به این معنا که به صورت مقطعی به یک مساله میپردازیم، اما تشخیص نمیدهیم که ریشهها کجاست. به گونهای که اقدامات مدیریت شهری گاهی زاینده مسائل جدید میشوند.
طبیعتا شورا باید پیشگام تشخیص این مسائل باشد چرا که شورای شهر علاوه بر نمایندگی جامعه شهری به اسناد و برنامههای مدیریت، بودجهها و ابعاد پنهان در مدیریت شهری دسترسی دارد. مبتنی بر چنین نگاهی میتوان به صورت دقیق در مورد مسائل شهر تهران نظر داد.
در این مسیر شورای شهر میتواند از ظرفیت دانشگاهها و نهادهای علمی استفاده کند به گونهای که دیگر روند آموزش و پژوهش در این نهادها به سمت مسائل شهری جهت گیری کند. اگر یکی از مشکلات اساسی شهر تهران آلودگی است، نیاز است که در نهادهای آموزشی و پژوهشی این مساله در سرفصل آموزشی بیشتر مورد توجه قرار گیرد. جالب است که سرفصل آموزشی تخصصهای برنامه ریزی و طراحی شهری کمترین نزدیکی را به این مساله بزرگ شهر تهران دارند.
بعد از این مقدمه به سوال اصلی شما برگردم. نکته کلیدی این است که شورا باید این عزم و برنامه را داشته باشد که شروع به تدوین مسائل شهر تهران کند.
در حال حاضر در مسائل شهری هیچ برنامه مدونی که روی آن بحث علمی شده باشد، وجود ندارد. منظورم از "وجود ندارد" این است که در فضای عمومی منتشر نشده است. وقتی که رئوس مسائل تهران شناسایی شود و همه کمیسیونهای شورا روی آن توافق داشته باشند، اطلاع رسانی عمومی انجام بگیرد، مردم، سازمانهای مردم نهاد، دانشگاهها و دیگر نهادهای علمی دیگر امکان مشارکت و نظر دادن در مورد آن را داشته باشند، میتوان برای مسائل شهری تهران برنامه ریزی درستی داشت.
ابتدا باید یک مفاهمه عمومی صورت بگیرد که اصلیترین مسائل شهر تهران چه چیزهایی است. این مفاهمه عمومی سبب میشود که در حل مسالههای شهری مشارکت بیشتری از طرف جامعه مدنی صورت پذیرد.
در مورد پرسش شما لازم است یک کار علمی دقیق صورت گیرد که ارتباط و اثرگذاری مسائل بر همدیگر دیده شود. آنچه که بیان میکنم بررسی سه مساله کلیدی شهر تهران بر اساس تجربه شخصی زندگی، کار کردن در پروژههای شهری تهران و اندیشیدن در این حوزه است.
بی تردید آلودگی یکی از چالشهای کلیدی تهران است. آلودگی هوا یک مساله محیط زیستی است و محیط زیست در برگیرنده همه چیز است؛ یعنی دربرگیرنده فضاهای شهری، ساختمانها، پارکها و زندگی عمومی مردم.
پس میتوان گفت: همه مسائل شهری دیگرمحاط در آلودگی هستند. مساله آلودگی شوخی هم ندارد چرا که با سلامتی سروکار دارد. به نوعی آلودگی، فکر کردن به دیگر مسائل را به تدریج از کار میاندازد. یعنی میتوان گفت: این مساله دربرگیرنده تمام ابعاد زندگی در شهر تهران است.
یک مثال روشن میزنم؛ مثلا بهبود پیاده روهای شهری تا زمانی که آلودگی هوا در شرایط بحرانی است اساسا معنایی پیدا نمیکند؛ چرا؟ چون چه کسی میخواهد از آن پیاده رو استفاده کند؟ شهروندانی که بخاطر آلودگی هوا اصلا نمیتوانند از خانه بیرون بیایند!
این بدان معنی است که شهرداری تهران به عنوان یک نهاد تصمیم ساز در حوزه آلودگی، باید این موضوع را مقدم بر دیگر برنامهها دانسته و بودجههای خود را به این سو هدایت کند.
مساله کلیدی دیگری که ارتباط تنگاتنگی با آلودگی دارد واهمیت آن بر کسی پوشیده نیست بحث ترافیک است. ترافیک معضلی است که نه تنها زمان شهروندان را تلف میکند بلکه بر سلامت روانی مردم تاثیر گذار است و باعث بی حوصله گی ها، استرس ها، خستگی و.. میشود. این مساله هم مانند آلودگی تاثیر خود را بر کل زندگی یک فرد تهرانی خواهد گذاشت.
در یک نگاه بحرانی به زندگی در تهران، سلامت فیزیکی شهروندان تهرانی به واسطه آلودگی و سلامتی روانی آنها به واسطه ترافیک در حال از دست رفتن تدریجی است.
نگاه عمومی به زندگی شهری تهران هم نمایانگر آن است که روز به روز مردم تهران بی حوصلهتر شده اند. در سالهای اخیر نحوه رانندگی مردم تهران را به عنوان یکی از ابعاد زندگی شهریبه صورت میدانی بررسی کرده ام، این بررسی نشان از زوال اخلاق و شیوع فرصت طلبی در رانندگی تهرانیها دارد.
البته نباید فراموش کنیم برخی از این مسائل مثل ترافیک و آلودگی و به تبع آن سلامت روانی شهروندان صرفا وابسته به شهر تهران نیست. قاعدتا بسیاری از این مباحث به مسائل کلان جامعه بر میگردد؛ مثل چالشهای ملی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی.
چون تهران پایتخت است و تمرکز امکانات کشور در این شهر است، از نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی در سطح ملی بیشترین آسیب را خواهد دید.
این پارادوکس تهران است، پر امکاناتترین شهر کشور که بیشترین چالش زندگی را برای شهروندان خود ایجاد کرده است؛ لذا به نظر میآید که مساله تهران یک مساله ملی است و باید با دیگر چالشهای کشور پیوند بخورد؛ اینجا نقش شورای شهر یک نقش کاملا کلیدی است و این یک نگاه باریکبینانه است که شورای شهر بتواند مسائل تهران را با مسائل ملی پیوند بزند.
یک موضوع مهم در ارتباط با آلودگی و ترافیک تهران، حمل و نقل عمومی است. زمان آن رسیده که شورای شهر برنامه حمل و نقل عمومی شهر تهران را (اگر به آن اعتقاد دارد) در فضای عمومی ارائه کند. برای تهران "نقشه جامع حمل و نقل عمومی" داریم، ولی به درستی منتشر نمیشود. منظور این است که خیلی محدود ارائه میشود؛ در حالیکه همه باید بدانند که قرار است در ده سال آینده برای حمل و نقل عمومی شهر تهران چه اتفاقی بیافتد. یکی از وظایف شورای شهر به عنوان نمایندگان مردم این اطلاع رسانی است.
در ادامه به بررسی مسالههای اساسی تری میپردازم. مسائلی است که زیر پوست شهر اتفاق میافتد و آنهم مسائل اجتماعی است که روز به روز بغرنجتر میشود. از فقر گرفته -که بخشی از آن مربوط به مسائل ملی مثل عدالت اجتماعی است- تا آسیبهای اجتماعی و انحرافاتی که در این سالها اتفاق افتاده است، بزه کاری ها، افزایش آمار جرم و جنایت و مواردی از این دست.
میتوان گفت: اینها به همراه مسائل ترافیک و آلودگی نه تنها با زندگی روزمره، بلکه با ذهنیات آنها سر و کار دارند. یعنی وقتی مدام در روزنامهها و رسانهها میبینیم که در تهران چه جرائمی اتفاق میافتد آرام آرام ذهنیت مردم نسبت به شهر تغییر میکند.
این سه حوزه مساله اثرات دیرپا بر شهر تهران دارند. شورای شهر بیشتر باید به دنبال این مسائل دیرپا باشد.
ارزیابی شما در مورد مدیریت بحران شهرداری در برف سنگین تهران و یخ بستن خیابانها چیست؟
ما کلا در حوزه بحران به صورت عمومی با اینکه کشور بحران خیزی هستیم، اما اصلا آماده نیستیم. بنابر این نمیتوانیم اینطور توجیه کنیم که حجم بحران بالا بوده است و ما غافلگیر شده ایم.
به نظر میرسد در بحرانهای شهری فعلا باید به "مدیریتِ بحرانِ مدیریت"فکر کنیم. ما در حوزه مسائل شهری با بحران مدیرتی شدید مواجه هستیم که بخشی از آن تئوریک و ماهوی است و بخشی از آنهم رویه است، که به نحوه انتخاب مدیران و کارشناسان در سازمانهای مرتبط با شهر بر میگردد.
اما اگر بخواهیم در مورد تهران به صورت عمومی صحبت کنیم درست است که این بارش برف در چند سال اخیر بی سابقه بود، اما نحوه برخورد میتوانست بهتر باشد.
برنامه مدیریت بحران هم از آن اسنادی است که یک شهرداری یا سایر نهادهای مرتبط باید آن را تدوین کنند. این تدوین شدن و منتشر شدن خیلی مهم است که همه بدانند چه مسئولیتی دارند و چه کارهایی باید انجام شود.
مثلا در برخی کشورها روشن است که وقتی برف میبارد تمیز کردن ورودی ساختمانها به عهده اشخاص است واین تبدیل به قانون شده است. ببینید همین قانون ساده چه مقدار مساله را راحتتر میکند.
ولی من در این روزها با ورودی خانههایی مواجه شدم که منتظر شهرداری هستند. بحث من به این معنی نیست که این کار وظیفه مردم است یا شهرداری؛ بلکه تکلیف روشن نیست.
بارش برف که مثل آن بازهم خواهیم داشت، یک پدیده طبیعی است که در این شرایط خشکسالی به آن نیاز داشتیم، اما تبدیل به بحران شد. این پارادوکس را باید تحلیل کنیم که چرا چنین اتفاقی میافتد.
باید این سوال را بپرسیم که "پایگاههای مدیریت بحران" شهر تهران چه میزان کارایی دارند. در واقع ما ظاهر اقدامات و زیرساختهای اولیه برای مدیریت بحران را فراهم کرده ایم، ولی به آزمون کارکرد درست آن نپرداخته ایم یا اساسا از این زیرساختها خوب استفاده نکرده ایم.
شهرداری تهران مجموعهای دارد به نام رصدخانه شهری تهران که لایههای مختلف اطلاعاتی تهران را با هماهنگی نهادهای دیگر جمع آوری کرده و یک زیرساخت نرم افزاری قوی برای مدیریت شهر تهران است. از ظرفیت دادهها و تحلیلهای این مرکز میتوان استفادههای علمی دقیقی در مدیریت بحران یا هر مساله شهری دیگر داشت.
اما به نظر میآید با همه ابزارهایی که شهرداری تهران مهیا کرده است یک جور" ناکارآیی سیستماتیک" در بحرانهای مثل پلاسکو، برف و داریم موضوعی که به ابزارها مربوط نیست و به تفکر مدیریتی برمی گردد.
یک الگوی فکری موثر کلی این است که در بحران "محله محور" فکر کنیم و زیرساختهای محلهای مدیریت بحران را فراهم کنیم. تفکر مدیریت بحران در مقیاس محلی باید همگام با مردم و با یک مشارکت مردمی شکل بگیرد. به نظر میآید در بحرانهای شهر تهران از ظرفیت مشارکت مردمی کمترین استفاده را میبریم.
باید دقت داشت که لازم است از ابزارها و امکانات موجود استفاده کنیم، البته با یک بازنگری در کیفیت عملکرد این امکانات، ظرفیت آنها را باید بسنجیم. مثلا شهرداری تهران در این سالها " خانههای دوام و ایمنی" را راه اندازی کرده و اقدامات خوبی در رابطه با آن انجام گرفته است. این امکانات باید در یک چرخه تفکری جامع به مدیریت بحران با نگاه محلی مورد استفاده قرار گیرد.
با اینکه تصور عمومی، مردم ما را "مشارکت گریز" معرفی میکند، ولی در بحرانها عکس این موضوع را میتوان مشاهده کرد. روحیه جمعی مردم در بحرانی مثل زلزله کرمانشاه با یک مدیریت فرادولتی به وضوح خود را نمایان کرد. بحرانی که با مساله برف اخیر قابل مقایسه نبود.
نکته در اینجاست که در زلزله کرمانشاه مردم مساله کرمانشاه را مساله خود میدیدند، ولی برف را مساله و وظیفه شهرداری. لازم است برگردیم و طی بازبینی در تفکر مدیریت بحران بر مبنای نگاه محله محور از ظرفیتهای این روحیه جمعی بیشترین استفاده را داشته باشیم.
سال ۱۳۸۹ با جمعی از همکاران یک طرح پژوهشی با عنوان "تخلیه و اسکان اضطراری شهرها در بحران" را زیر نظر مرکز تحقیقات و مطالعات شهرسازی انجام دادیم که بر همین نگاه محله محور و شیوهها و راهکارهای آن در بحران تاکید داشت.
امروز این تفکر در ذهن مدیران جای بیشتری باز کرده و نیاز است که اسناد و برنامههای ویژهای در این حوزه تدوین شود. بی تردید تفکر محله محور با عملکرد صحیح -نه صرفا به صورت پوسته ای- راه را برای حل مسائل شهری تهران در یک بازه بلند مدت فراهم میکند.