هنوز سرنوشت ٧ سرنشین این لنج نامشخص است خانواده یکی از صیادان ناپدید شده:اگر لنج ایمن بود شاید آنان زنده بودند مالک لنج یاقوت: اقدام به موقع نیروهای امدادی میتوانست صیادان و لنج را نجات دهد یکی از صیادان باتجربه اسکله جفره :پایگاههای امدادی سازمان بنادر باید قویتر و مجهزتر از گذشته عمل کنند
به گزارش شهروند، ١١روز از ناپدیدشدن لنج «یاقوت» در آبهای بوشهر میگذرد. لنجی که ٨ سرنشین داشت؛ یک ناخدا و ٧ ملوان. صیادانی که تنها ٩روز مجوز صیادی روی آب را داشتند.
اما حالا پس از گذشت ١١ روز در عملیاتهای جستوجو نیروهای امدادی اداره بندر دیر تنها جسد ناخدا لنج یاقوت پیدا شد. ناخدایی که آخرین مکالماتش در آن شب طوفانی با صاحب لنج سبب شد تا تیمهای امدادی وارد عمل شوند و نشانی از لنج و ملوانانش پیدا کنند. اما از آن شب طوفانی به بعد کسی از این لنج و ٨ صیاد و ناخدای آن خبری نداشت.
نیروهای امداد و نجات دریایی آخرین محل تماس رادیویی «یاقوت» با خشکی و مناطق اطراف آن را جستوجو کردند، یک بالگرد هم بر فراز منطقه به پرواز درآمد اما هیچ نشانی از لنج و ٨ سرنشین آن به دست نیامد تا اینکه صبح روز گذشته پیکر بیجان «اصغر بوالخیر» ناخدای لنج مفقودشده در آبهای ساحلی «تهمادو» پیدا شد.
پیدانشدن بقایای لنج و ردی از ملوانان، خانواده این صیادان را چشم انتظار گذاشته است. خانوادههایی که در این چند روز یک چشمشان به دریا بود و چشم دیگرشان به تلفن تا شاید خبری از گمشدگان برسد؛ اما هر روز که گذشت امیدها به زندهماندن این صیادان کمتر و کمتر شد تا الان خانوادههای آنان بلاتکلیف و سردرگم تنها به دنبال خبری از دریا باشند.
نیروهای امدادی اداره بندر دیر مسئولیت جستوجوي یاقوت و ملوانانش را برعهده دارند و بر اساس اعلام آنها صبح دیروز پیکر ناشناسی در حوالی «مطاف» پیدا شده است. این همان محلی است که آخرینبار پیام اضطرار ناخدای یاقوت از آنجا مخابره شده بود.
بر اساس پیگیریها از مسئولان اداره بندر و خانواده یکی از قربانیان پیکر کشفشده جسد متعلق به اصغر بوالخیر ناخدای این لنج است. مرد ٢٥سالهای که به جای ناخدای اصلی این لنج شبانه راهی دریا شد و دیگر بازنگشت.
اصغر همیشه با لنج پدرش سفر میکرد؛ اما یک تماس باعث شد تا او برای نخستينبار با لنج دیگری به دریا برود. او ١٥سال سابقه صیادی داشت و ٥ سالی هم ناخدا شده بود. پدر اصغر تا پیش از پیداشدن پیکر پسرش به زندهبودن سرنشینان لنج امیدوار بود و به «شهروند» گفته بود: «اصغر با صاحب لنج تماس گرفته بود.
گفته بود سکانم شکسته و فشار باد هم خیلی زیاد است. گویا لنگر را جایی انداخته بود اما لنج روی زمین کشیده شده بود. اصغر تا ساعت ١٠شب داشت با صاحب لنج صحبت میکرد. بعد از آن دیگر تماسهایش قطع شده بود.»
او در ادامه میگوید: «اگر لنج خودش را پایین نکشیده باشد و آنها همچنان روی لنج باشند، احتمال زنده بودنشان است؛ اما اگر لنج تمام هوایش خارج شده باشد و بشکههای آب خالی شود و به سمت پایین برود، از شناور جدا شده و دیگر زنده بودنشان بعید است ولي من امید دارم. پسرم مرد دریاست و نباید به این زودی ما را ترک کند.» اما حالا پس از ١١ روز دریا جسد ناخدای یاقوت را پس زده است؛ ولی دیگر خانوادهها به زندهبودن دیگر سرنشینان امید دارند.
روایت مالک لنج
هادی اصلانی هم «صاحب لنج یاقوت» همچنان به زندهبودن دیگر ملوانان یاقوت امیدوار است: «من امید دارم که دیگر سرنشینان زنده باشند و لنج هم غرق نشده باشد؛ اما اگر کمی زودتر به کمک آنها رفته بودیم، الان شرایط فرق میکرد.»
به گفته اصلانی آنها پنجشنبه شانزدهم آذرماه برای صید به طرف «مطاف» رفتند؛ صیادگاهی که همه صیادان بوشهری به آنجا میروند؛ اما ساعت ٤بعدازظهر ناخدای یاقوت با او تماس میگیرد و از به گل نشستن لنج خبر میدهد: «اصغر به تلفن همراهم زنگ زد. او ناخدای لنج من بود، از پشت تلفن داد میزد بدبخت شدیم، بیچاره شدیم؛ به گل نشستیم، تلفنی محل حادثه را از او پرسیدم. همان حوالی مطاف بود.
در واقع «پوزه مطاف» محل صخرهای است که با جزر و مد به زیر آب میرود.» اصلانی خودش میگوید همان موقع موضوع را به اداره بندر بوشهر اطلاع داده و با دو ناخدای دیگر که در نزدیکی محل حادثه بودند، تماس گرفته و از آنها خواسته به کمک یاقوت بروند: «من با موبایل دو ناخدایی که قبلا روی لنج من کار میکردند، تماس گرفتم و از آنها کمک خواستم. آن به سمت مطاف حرکت کردند.
من هم بلافاصله با دو نفر از اقوام «اصغر بوالخیری» با خودرو از بوشهر به سمت دیر حرکت کردیم. فاصله دریایی یاقوت با بوشهر حدود ١٠٠مایل دریایی چیزی در حدود ٢٠٠کیلومتر بود. از سوی دیگر فاصله زمینی بوشهر تا دیر کمتر از یک ساعت و نیم است. به همین دلیل من زمینی به دیر رفتم.»
هنوز چند دقیقهای به غروب مانده بود که ناخدای یاقوت دوباره با خشکی تماس میگیرد و وضع اضطراری اعلام میکند. او در گفتوگویی کوتاه به صاحب لنج میگوید که یاقوت سوراخ شده و آب زیادی وارد لنج شده. او به صلاحی میگوید: «سکان لنج شکسته و کنترل آن از دست من خارج شده. ما اینجا گیر کردیم.
آب بهسرعت وارد لنج میشود و پمپها توان تخلیه آب را ندارند. او دوباره طول و عرض جغرافیایی محلشان را اعلام میکند.» صلاحی هم همزمان موضوع را به اداره بندر دیر و نیروهای ناجی اطلاع میدهد.
ساعت حوالی ٨ شب پنجشنبه صلاحی همراه با دو نفر از اقوام ناخدای کشتی به دیر میرسند. در حالی که پیش از این ماموران اداره بندر از اعزام نیروهای ناجی برای کمک به یاقوت و ملوانانش اعلام آمادگی کرده بودند، اما بنا به دلایل نه چندان مشخص از رفتن به دریا و کمک به حادثهدیدگان امتناع میکنند: «نيروهاي ناجی گفتند که هوا طوفانی است و نمیتوانند به دریا بروند. با مسئولان آنها هم صحبت کردم؛ اما فایدهای نداشت.
با این حال قول دادند که فردا یعنی جمعه اول وقت به سمت محل اعلام شده بروند. البته هوا خیلی خراب بود، طوفان و موجهای بزرگ ولي باز هم من دلم آرام نگرفت یک قایق با چند پمپ را به محلی که اصغر اعلام کرده بود، فرستادم، همان شب اما هیچ نشانی از آنها نبود.»
فردای روز حادثه اما نخستین تیمهای امدادی به محل حادثه اعزام شدند؛ چند قایق ناجی با امکانات کامل. آنها به محل مورد نظر رسیدند. جایی که ١٢ساعت قبل ناخدای لنج درخواست کمک کرده بود ولي با رسیدن نیروهای کمکی به این منطقه هیچ نشانی از یاقوت و سرنشینان آن نبود. روز نخست جستوجو بینتیجه به پایان رسید.
در روزهای بعد هم چند نوبت بالگرد بر فراز منطقه به پرواز درآمد اما این اقدام هم کمکی به پیدا شدن یاقوت و ملوانانش نکرد. صلاحی که خودش در منطقه حاضر بوده، معتقد است كه از همان روز نخست باید از بالگرد استفاده میشد: «مسیر جریان آب «مطاف» از شمال به جنوب است؛ یعنی از سواحل بوشهر به سمت آبهای آزاد.
وقتی لنجی سکانش را از دست میدهد و آب وارد آن میشود، دیگر در یک نقطه ثابت نمیماند. من این موضوع را به مسئولان اداره بندر و سرتیم عملیات گفتم. آنها باید همان روز نخست به صورت هوایی منطقه وسیعتری را جستوجو میکردند ولي متاسفانه سه روز پس از حادثه یکبار از بالگرد استفاده شد، برای بار دوم هم به من گفتند که باید هزینه بلند شدن بالگرد را بپردازم.
واقعیت این است که نیروهای امدادی اقدامات به موقع و موثری را انجام ندادند. من بلافاصله به گل نشستن لنج را به آنها اطلاع دادم، اصغر هم خودش به آنها اعلام اضطرار کرده و چندبار طول و عرض جغرافیایی محل حادثه را به آنها اعلام کرده بود؛ اما متاسفانه تعلل زیاد کار دست همه ما داد.»
پایان ١٠ سال سختکوشی یک صیاد
«علی عسکر زاده» یکی از ملوانان لنج یاقوت بود. پسر ٢٧سالهای که از آبادان به بوشهر میرفت تا کار صیادیاش را در آبهای بوشهر انجام دهد. چند وقتی میشد که به بوشهر آمده بود اما هرگز تصورش را هم نمیکرد که روز پنجشنبه آخرین سفر دریاییاش را میرود.
عموی علی که به همراه خانوادهاش چشم انتظار خبری از برادرزادهاش است، در گفتوگویی با «شهروند» ماجرا را چنین توضیح میدهد: «یک ماه پیش بود که علی به بوشهر رفت. چند وقتی میشود که کار صیادی در خوزستان رونق گذشته را ندارد. برای همین صیادان این منطقه، برای کار به بوشهر و هرمزگان میروند. آنجا کار صیادی رونق بیشتری دارد.
علی هم مدتی بود که مانند همکاران دیگرش به بوشهر رفته بود. او چند وقت پیش برگشت و دوباره یک ماه قبل به بوشهر رفت. با او در ارتباط بودیم و میدانستیم که کارش را انجام میدهد. نمیدانم که این آخرین سفرش را دقیقا چه روزی رفت. از او خبر نداشتیم.
تا اینکه روز شنبه به ما اطلاع دادند، علی به همراه دیگر همکارانش ناپدید شده است؛ یعنی دو روز بعد از حادثه، دوستان و صیادان اروندی که در بوشهر بودند و علی را میشناختند با ما تماس گرفتند و موضوع را اطلاع دادند. ما هم بلافاصله با اداره شیلات و بنادر تماس گرفتیم؛ اما به نتیجه نرسیدیم. برای همین با منطقه دوم دریایی سپاه تماس گرفتیم و آنها نیز کار جستوجو را انجام دادند.
الان هم فقط از طریق آنها داریم این حادثه را پیگیری میکنیم. الان هم خانوادهاش، باید به دادسرای اروند بروند تا تست دیانای بدهند و نتیجه آن به پزشکی قانونی بوشهر اعلام شود، تا در صورت پیداشدن جسد، با همین آزمایش آنها را شناسایی کنند.»
او ادامه میدهد: «علی مجبور بود که کار کند. او ازدواج نکرده بود، اما به دلیل اینکه پدرش بیکار بود، باید کار میکرد. برای همین وقتی دید که درآمدش در خوزستان خیلی پایین آمده است، به بوشهر رفت؛ چون حتما باید کار میکرد. ١٠ سالی میشود که کار صیادی میکند.
آنها خانوادهای ضعیف هستند و وضع مالی خوبی ندارند. اگر علی هم کار نمیکرد هیچ پولی برای هزینه زندگیشان نداشتند. برای همین به دریا میرفت. اگر لنج ایمن بود، شاید الان همه آنها زنده بودند. شاید این خانواده پسرشان را از دست نمیداد. من خودم کارشناس ایمنی دریایی هستم و میدانم که ایمنکردن یک لنج تنها ٥میلیون تومان هزینه دارد؛ اما این لنج ایمن نبوده، نهتنها این لنج، بلکه لنجهای دیگر آنجا نیز ایمن نیستند.
یک لنج باید تمام امکانات و تجهیزات نجات را داشته باشند. صیادان مجبورند در هر شرایطی کارشان را ادامه دهند. مجبورند به دریا بروند. برای همین باید تمام امکاناتشان فراهم باشد تا در صورت خطر بتوانند خودشان را نجات دهند.»
وی درباره دیگر سرنشینان این لنج نیز میگوید: «سه نفر دیگر از آن صیادان را هم میشناختم. همکار علی بودند و آنها هم مثل علی از خوزستان به بوشهر رفته بودند. حسین حیاوی، عبدالزهرا نادری و جعفر محمدی از دوستان علی بودند. همگی آنها متاهل هستند و هر کدام دو یا سه بچه دارند. خرج زندگیشان از همین صیادی تأمین میشد. سخت کار میکردند و در هیچ شرایطی از کارشان نمیگذشتند.
بین ٢٥ تا ٣٠سال داشتند و خیلی سختکوش بودند؛ اما آنها هم با این حادثه خانوادههایشان را تنها گذاشتند. الان شرایط خانواده علی و حتی خانوادههای این سه نفر که من میشناسم اصلا خوب نیست، فقط اشک میریزند. انگار بیسرپناه و بیسرپرست شدهاند. منتظر نشستهاند تا به آنها بگویند که جسد پیدا شده است.»
سازمان بنادر باید مجهزتر از گذشته عمل کند
صیادان و ملوانان این لنج، تا آخرین لحظه با مرکز و حتی خانوادههایشان در تماس بودند. با این حال کسی نتوانست آنها را نجات دهد و همگی در آبها ناپدید شدند و حالا تنها یک نفر پیدا شده است.
یکی از صیادان اسکله جفره نیز در گفتوگویی با «شهروند» درباره عملیات نجات و جستوجوی این صیادان میگوید: «وقتی حادثهای برای لنج صیادان رخ میدهد، تنها پایگاه امدادی آنها سازمان بنادر است. درواقع در اینگونه حادثهها، کمکهای مردمی و تلاشهای پایگاههای نجات سازمان بنادر میتواند موثر باشد.
در این حادثه نیز مردم و پایگاههای نجات سازمان بنادر تلاشهای زیادی برای یافتن این ٨ صیاد کردهاند. درواقع این صیادان گویا در یکی از جزایر معروف به زیرآبی گرفتار شده بودند. جزایر زیرآبی، جزایری هستند که در زیرآب جابهجا میشوند. صیادان نیز باید در برخورد با این جزایر، آنجا را دور بزنند تا گرفتار آن نشوند. در اصل به آن مناطق «مطاف» نیز میگویند. مناطق مطاف باید دور زده شوند. کوچکترین غفلتی باعث خطر میشود.
این لنج نیز در همین منطقه گرفتار شده بود. گویا زودتر دور زده بودند و این حادثه برایشان رخ داده بود. از آنجا که این جزایر زیرآبی جابهجا میشوند، امکان پیدا کردنشان خیلی سخت بود. جیپیاسی هم در این لنجها نصب است، راهنمای خود لنجسواران است و اگر گم شدند، نمیتوان از آن طریق آنها را پیدا کرد. از چند نفر شنیدم که در این حادثه، گویا مشکلات مخابراتی هم وجود داشت و صدای صیادان گرفتار در آب، هنگام تماس با مرکز خوب شنیده نمیشد.
برای همین عملیات جستوجو با سختی زیادی مواجه شده بود؛ اما در کل به نظر من باید کمی بیشتر به این مسائل توجه شود و پایگاههای امدادی سازمان بنادر باید قویتر و مجهزتر از گذشته عمل کنند. اگر در این مناطق خطر، چهارپایه همراه با چراغگردان نصب شود، صیادان و لنجسواران راحتتر و با دقت و فرصت بیشتری میتوانند عکسالعمل نشان دهند و زمان بیشتری برای انتخاب عکسالعمل مناسب دارند.
همین باعث میشود که با خطرات و تلفات کمتری مواجه شویم. در حال حاضر صیادان و ملوانان لنجها برای به دست آوردن هزینه زندگیشان با سختیهای زیاد کار خود را انجام میدهند و از حمایت و امنیت کافی برخوردار نیستند. شاید اگر زودتر، اقدامات برای این ٨ صیاد انجام میشد آنها الان زنده بودند. ولی به دلیل کمبود امکانات نشد که آنها را نجات دهند.»