به گزارش ایکنا:
نشست «نسبت میان تجربههای بشری از امر متعالی»، بعد از ظهر امروز ۱۱ آذر، با سخنرانی امیر صادقی، پژوهشگر فلسفه دین در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
صادقی در آغاز این نشست گفت: امر متعالی عقلا وجود دارد و بشر میتواند آن را ادراک کند. این موضوع اهمیت بسیاری دارد، چرا که این موضوع بیشتر جامعهشناختی بوده و با فرهنگ در ارتباط است. اگر کسی بخواهد آنچه را که برحق میداند بر دیگران تحمیل کند، اوضاع بسیار بدی به وجود خواهد آمد.
وی ادامه داد: پرسش از تنوع ادیان از منظر منطقی و معرفتشناختی است. همچنین وقتی سخن از ادیان الهی میشود، ادیان در طول هم نیست بلکه دین به صورت فلسفی مد نظر است. در پاسخ به این پرسش که مومنان چه نسبتی باهم دارند چهار پاسخ طبیعیگرایی، انحصارگرایی، شمولگرایی و کثرتگرایی داده شده است. طبیعتگرایی دینی دیدگاه مومنان را محصول فرایند فرافکنی نفس پست انسان دیده و امر متعالی را خارج از انسان، فاقد معنا میدانند.
صادقی افزود: در انحصار گرایی دو دسته صدق و نجات وجود دارد، اولین دسته یک دین را صادق و دسته دوم یک دین را نجات یافته میدانند. شمولگرایی تعدیل انحصارگرایی است. این دیدگاه تا جایی ادیان را شامل دین حق میدانند که به دین حق نزدیک باشند. کثرتگرایی نیز دو دسته صدق و نجات تقسیم میشود، ایشان معتقدند مومنان تا جایی که به دینشان معتقد باشند بر حقاند. شمولگرایی به انحصارگرایی منجر میشود. تکلیف طبیعتگرایی مشخص است، زیرا صورت مسئله را پاک میکند و انحصار گرایی تنها پیروان یک دین را حق میدانند و راهی برای گفتگو نمیماند.
وی با بیان اینکه اگر مومنان در دایره بسته خود بمانند، نیازی به گفتگو نخواهند داشت، گفت: یک دوراهی برای مومنان به ادیان مختلف بین نزاع و گفتگو وجود دارد. در اینجا نظرات جان هیک تقریر میشود. هیک ابتدا بنیادگرای مسیحی بود. اما پس از تحصیل در رشته فلسفه، در خصوص برخی از آموزههای مسیحی سوالاتی برایش ایجاد میشود و به تدریج از بنیادگرایی خارج شده و به سمت تکثرگرایی حرکت میکند. هیک پس از جابجایی خدا و مسیح به نوعی انقلاب کپرنیکی در فلسفه دین دست میزند.
صادقی ادامه داد: هیک تجربه کردن را تجربه کردن به عنوان چیزی میداند، به نظر هیک سه سطح معرفتی مادی، انسانی یا اخلاقی و الهی وجود دارد. برای مثال من تصادفی میبینم، جنبه مادی تجربه یک واقعیت خشک بدون معنای اخلاقی است اما وقتی به مصدوم کمک میکنم وارد سطح اخلاقی میشوم. در سطح مادی ما نمیتوانیم کاری کنیم اما در بعد اخلاقی میتوانیم تصمیم بگیریم. در سطح سوم آزادی شناختاری ما بیشتر است و با همه سنت شناختاری به سمت شناخت امر الهی میرویم و در هر سنتی برداشتی خاص خواهیم داشت.
این پژوهشگر تصریح کرد: نکته دیگر برای هیک تفاوتهای خدای فینفسه و خدای عندالمدرک است. وی تحت تاثیر کانت برای خدا از اصطلاح نومن و فنومن استفاده میکند. خدای فینفسه فارغ از ما حاضر است، اما خدای عندالمدرک خدایی است که برای ما ذیل تجربه دینی حاضر است و متاثر از سنت دینی ماست. هیک با بیان این مبانی مدعی است دیدگاه معرفت شناسی ادیان پدیدارهای مختلف از یک واقعیت فینفسه هستند.
صادقی افزود: انتقاداتی به نظر هیک وارد شده است. یک دسته از انتقادات به تفاوت نومن و فنومن برمیگردد. انتقاد دوم دو شاخ معرفتی است که او هیچکدام را بر نمیگزیند. او از یک سو واقعیتگرا و از سویی غیرواقعیتگراست. او از یک طرف واقعیت خدا را مطرح میکند و از طرفی آن را غیرقابل شناخت میداند.
وی تصریح کرد: هیچ نظری در تاریخ فلسفه بدون اشکال نبوده است و آن را فعلا مسکوت میگذاریم. هیک در خصوص تجربه خدا در فرهنگها و سنتهای مختلف تجربه دینی را در مرکز نظریهاش میگذارد. او با ارجاع به آلستون، تجربه را مبنای اولیه باور عقلانی شبیه تجربه حسی میداند. هیک میپرسد اگر همه ما یک خدا را میپرستیم چرا تفاوت داریم؟ او به آزادی شناختاری باز میگردد و میگوید هر یک از ادیان سنت خود را برای شناخت خدا دارند. هیک استدلال میکند اگر میخواهیم در دنیای معاصر بر اساس قاعده عقلی زندگی کنیم، چارهای نداریم که دیگران را در محدوده عقلی خود به رسمیت بشناسیم.
وی با بیان اینکه بر تعریف هیک از دین نیز انتقاداتی وارد است، گفت: او به همه ادیان خطابی پیامبرگونه دارد و خدائی را در مقام نومن به همه ادیان معرفی میکند، گویی او در صدد ارائه یک دین جهانی است و این با نظر کثرتگرایانه و بر حق دانستن همه ادیان در تعارض است.
صادقی ادامه داد: از نظر هیک همه ادیان در پاسخ به یک حقیقت محض واحد در بستر فرهنگی سنت خود شکل گرفتهاند. انتقاد دیگری که به هیک وارد است تقابلی است که نظریه او با نص ادیان دارد، ادیانی که هیک با آنان سر و کار دارد هر یک داعیه رستگاری دارند و چنین نیست که حاضر باشند خدای خود را با چیز دیگری عوض کنند.
وی در پایان گفت: هیک تلاش قابل تقدیری برای نزدیک کردن ادیان انجام داده است اما این راه مشکلات جدی دارد و همچنین تنها راه نیست. فلسفه میان فرهنگی سعی دارد این بار را بر دوش بکشد. هیک برای شناخت فرهنگ و سنتها وقت کافی نگذاشته است و در این میان تلاش کرده است با اختیار خدای عارفان مسلمان، نظر خود را توجیه کند که با واقعیت اسلام سازگار نیست.