پرونده اتهامي قاتل سريالي زنان قزويني همچنان در دادسرا در مرحله تحقيقات مقدماتي است و محمدباقر الفت دادستان اين شهر اعلام کرده بعد از صدور قرار مجرميت و کيفرخواست، او به صورت ويژه محاکمه خواهد شد.
اين زن که مهين نام دارد از بهمن ماه سال گذشته جنايت هاي زنجيره يي را آغاز کرد و سرانجام روز 25 ارديبهشت ماه سال جاري با تلاش اکيپي زير نظر دادستان قزوين دستگير شد. مهين در بازجويي ها به کشتن پنج زن اقرار کرده و پذيرفته است که در سال 85 نيز مردي مسن را که صاحبخانه اش بوده، به قتل رسانده است. مهين اکنون در بازداشت به سر مي برد و تحقيقات از وي ادامه دارد. اين زن در گفت وگويي اختصاصي با خبرنگار اعتماد درباره زندگي خود و جزييات قتل ها توضيحاتي داده است که مي خوانيد.
-قبل از هر چيز خودت را معرفي کن.
مهين قديري هستم، 32ساله، اهل محله تهران قديم قزوين. در 14سالگي ازدواج کردم و دو فرزند دختر دارم. تا کلاس سوم راهنمايي هم درس خوانده ام.
-وضعيت زندان چطور است؟
اين سوال خيلي سخت است. اگر به اختيار خودم بود، مي گفتم من را به سياهچال بيندازند و به جاي غذا به من زهر بدهند. در مجموع همه چيز در زندان خوب است. براي من از داخل جامعه که خيلي بهتر است. در زندان حداقل حق زندگي دارم.
-انگيزه واقعي ات از اين شش جنايت چه بود؟
مشکلات و تنگناهاي مالي. با وجود اينکه در دو مقطع کار هم مي کردم، نتوانسته بودم مشکلات مالي ام را حل کنم. يک شرکت قلابي مرا به اين مخمصه انداخت. براي گرفتن امتياز وام از من چک گرفتند و نه تنها وامي پرداخت نکردند بلکه 25 ميليون تومان چک مرا هم به اجرا گذاشتند.
-شوهرت در تامين نيازهاي مالي خانواده نقشي نداشت؟
پنج ماه پيش بيکار شده بود. شايد، مقصر اصلي اين مشکلات شوهرم بود، اگر زندگي مان تامين بود هيچ وقت مجبور نمي شدم مرتکب قتل بشوم.
-اينکه گفته شد يکي از انگيزه هاي اصلي ات در ارتکاب اين قتل ها و انتخاب زنان مسن تنفر از مادرت بود را تاييد مي کني؟
اصلاً اين طور نيست، با مادرم کمي اختلاف داشتم ولي اينکه انگيزه ام از قتل ها تنفر از او باشد، درست نيست.
-باور اينکه مادر دو دختر به تنهايي اين قتل ها را مرتکب شده باشد سخت است. شايعه شده همدستاني هم داري؟
انسان در شرايط مختلف دست به کارهاي متفاوتي مي زند. شايد همه ما فکر کنيم هيچ وقت مرتکب اين جنايات نمي شويم ولي من هم مثل همه مردم هستم. وقتي گرفتار بشوي و تحت فشار قرار بگيري دست به کارهايي مي زني که باورش براي مردم خيلي سخت است. مثلاً الان يک زني در زندان به دليل اينکه از خودش در برابر تجاوز يک جوان دفاع کرده و او را کشته در آستانه اعدام قرار دارد. من همدستي نداشتم و همه کارها را خودم به تنهايي انجام مي دادم.
-قربانيانت را چطور انتخاب مي کردي؟
زنان مسن را انتخاب مي کردم، کساني که ديگر نوه و نتيجه شان را هم ديده اند و زياد چشم شان دنبال دنيا نيست. خانم هايي که ويترين طلافروشي هستند و به عنوان يک ويترين زنده سيار با طلاهاي آويزان کرده به خودشان دل کساني را که پول ندارند، مي سوزانند.
-اولين بار کي به ذهنت رسيد که براي امرار معاش و حل مشکلات ات مرتکب قتل بشوي؟
من ريالي از پول هايي را که به دست آوردم براي امرار معاش خودم و فرزندانم استفاده نکردم. همه آن مبالغ را تحويل طلبکاران مي دادم، اجازه ندادم ذره يي از اين پول ها به چرخه زندگي روزمره ام وارد شود.
-پيرمرد صاحبخانه ات را سه سال پيش به قتل رساندي، انگيزه اين قتل هم مسائل مادي بود؟
انگيزه قتل او بر سر مسائل ديگري بود که الان نمي توانم بگويم ولي هرچه بود، مالي نبود.
-در به وجود آمدن اين شرايط چه کسي بيشترين نقش را داشت؟
خودم که مقصر اصلي ام. اما اگر مادرم ارثيه پدري ام را مي داد مشکلات مالي نمي توانست من را به اينجا بکشاند، شوهرم هم به عنوان يک مرد و شريک زندگي وظيفه اش را به درستي انجام نداد. او معتاد بود و بسياري مشکلات ديگر که گفتنش درست نيست.
-تو مادر دو فرزند هستي، چطور بعد از قتل به خانه برمي گشتي و به بچه هايت رسيدگي مي کردي و به زندگي روزمره ادامه مي دادي؟
بعد از ارتکاب قتل ها همه چيز را پشت در خانه مي گذاشتم، اما خيلي سخت بود. دختر بزرگم متوجه بي قراري و ناراحتي ام شده بود. يک شب بهم گفت؛ مامان غصه دار به نظر مي رسي. جواب دادم خيلي سخت است مشکلي داشته باشي و نتواني تا آخر عمرت آن را به کسي بگويي.
-نقش همسرت در اين ماجراها چه بود؟
به عنوان يک همسر به وظايفش نسبت به من توجهي نداشت. در مدت چهار ماه 10 کيلو وزن کم کرده بودم. شب ها کابوس مي ديدم و جيغ مي زدم. اگر همسري داشتم که به من توجه مي کرد، متوجه وضع غيرعادي من مي شد.
-در مورد دخترانت بگو، الان کجا هستند؟
دختر کوچکم دچار بيماري CB است و همراه خواهرش نزد عمويشان زندگي مي کنند.
-پس از اولين اعترافاتت گفتي امشب راحت تر مي خوابي، قبل از آن شب وضعيت ات چطور بود؟
شب ها هميشه مقتولان به خوابم مي آمدند و عذاب وجدان شديدي داشتم. اما آن شب که اعتراف کردم، راحت خوابيدم. احساس مي کردم بار سنگيني از دوشم برداشته شد و ديگر کسي به خوابم نمي آيد.
-همسايه هايت همگي تاکيد مي کردند آدم بي آزاري بودي و اصلاً باورشان نمي شد مهين قديري اين جنايات را مرتکب شده باشد.
مردم و خصوصاً روزنامه ها از من يک غول بي شاخ و دم ساختند و فکر مي کنند مهين موجودي است که از کره مريخ آمده اما واقعيت اين است که من هنوز خودم هم نمي توانم باور کنم که مرتکب اين جنايات شده ام. همه چيز به يک خواب شباهت دارد. حتي خانواده و دوستانم هنوز شوکه هستند. باور اين موضوع برايشان مشکل است.
-هنگام ارتکاب قتل ها هيچ ترسي نداشتي؟
هربار مي مردم و زنده مي شدم. وقتي موعد چک ها مي رسيد، مجبور مي شدم دست به کار شوم. تصميم گيري خيلي سخت بود ولي ناچار بودم. منتظر بودم فرجي شود و يک جوري از اين مخمصه نجات پيدا کنم.
-به قتل ها برگرديم، با چه ترفندي توانستي کاري کني که در رنو از داخل باز نشود.
باز مي شد اما به سختي؛ رنوهاي مدل 62 اکثراً در عقب شان خراب است و با زور باز مي شوند.
-چرا امامزاده چهار انبياء را براي شکار قربانيان انتخاب کردي؟
قصد جسارت به امامزاده ها را نداشتم اما به علت شلوغ بودن امامزاده و حضور افرادي که من انتخاب مي کردم جاي خيلي مناسبي بود.
-تو خودت مادر بودي، لحظه يي به اين فکر نکردي که مقتولان هم مادر هستند و بچه دارند و فرزندان شان منتظر بازگشت شان هستند؟
به همه اين مسائل فکر کردم اما به اين هم فکر کردم که من هم حق دارم در اين جامعه حداقل ها را داشته باشم. البته من آدم خودخواهي هستم.
-اگر خودت قاضي بودي چه حکمي براي خودت تعيين مي کردي؟
خودم را شش بار اعدام مي کردم.
-در اعترافات ات گفتي در يکي از قتل ها خيلي تحت تاثير قرار گرفتي.
آخرين قتل بود، نگاه خاص مقتول به من وجدانم را تکان داد. خيلي ناراحت شدم.
-هنوز به قتل کيميا شجاعي که در زمان وقوع جنايت هاي سريالي کشته شد، اعتراف نکرده يي؟
من کيميا را به قتل نرساندم. تا به حال هر کاري کردم، گفتم اما همين جا مي گويم که کيميا را من نکشتم.
-چه صحبتي با اولياي دم مقتولان داري؟
از همه شان عذرخواهي و طلب بخشش مي کنم. در تنهايي فکر مي کردم چرا روز مادر کنار بچه هايم نيستم و بعد به اين نتيجه رسيدم که من مادرهاي زيادي را از ديدن روز مادر محروم کردم و از همه طلب آمرزش و بخشش مي کنم.